(51)
اين جملهها آن نيست كه به عرض خليفه رسانيدهاند، بلكه مراد از ظالم اول قابيل است كه قاتل برادر خود هابيل ميباشد و دومي پيكننده ناقه صالح و سومي قاتل يحيي بن زكريا و چهارمي عبدالرحمان بن ملجم مرادي قاتل علي بن ابي طالب است. خليفه عذر او را قبول كرد و به مراتب تجليل شيخ افزوده شد و آن ساعي سخن چين هم به كيفر رسيد.[1]
از اين قطعه تاريخي بهخوبي استفاده ميشود كه زيارت عاشوراي معروف، بهگونهاي مورد عمل مشهور بوده كه امكان انكار آن وجود نداشته است، از اينرو مرحوم شيخ براي تبرئه خود و ديگران وارد توجيه ميگردد. اين سند تاريخي، مصداق بارزي براي قرينه وثوق به صدور است كه از بدو امر تا به امروز قابل استناد ميباشد.
بررسي سند زيارت عاشورا در مصباح الزائر
مرحوم سيد بن طاووس در مصباح الزائر حديث امام باقر(عليه السلام) را از صالح بن عقبه از عقبة بن قيس از امام باقر(عليه السلام) روايت نموده كه اين سند از ناحيه عقبه بن قيس مخدوش است، امّا حديث امام صادق(عليه السلام) را از محمد بن خالد طيالسي از سيف بن عميره از صفوان از امام صادق(عليه السلام) نقل کرده است كه همگي مورد اعتماد ميباشند.
اينک در ادامه مطالب مهمي در طي چند نکته بيان ميشود:
نکته اول: از آنچه تاکنون گفته شد معلوم ميگردد كه زيارت عاشورا به آن شكل كه در كتاب کامل الزيارات و مزار كبير با ذكر سند و دركتاب مصباح كفعمي بدون ذكر سند روايت شده از زيارات
--------------------------------------------------
1. ريحانة الادب 3 : 328؛ مجالس المؤمنين 1: 480.
(52)
معروف و مورد عمل علماي اماميه و قاطبه شيعيان است و بيش از 45 شخصيت علمي در قالب كتاب يا مقاله درباره آن اعلام نظر كردهاند.
نکته دوم: تا آنجا كه ملاحظه شد از بهترين شرح هاي اين زيارت، كتاب «شفاء الصدور في شرح زيارة العاشور» نوشته فاضل محقق مرحوم حاج ميرزا ابوالفضل كلانتري تهراني است. او در سال 1273ق متولد شد و در سال 1316ق در تهران وفات يافت و در مقبره والدش در صحن امامزاده حمزه در شهر ري به خاك سپرده شد. پدر ايشان مرحوم حاج ميرزا ابوالقاسم كلانتري صاحب تقريرات درس شيخ انصاري است. مرحوم حاج ميرزا ابوالفضل يكي از شاگردان برجسته مرحوم ميرزا محمد حسن شيرازي است و كتاب شفاء الصدور را به دستور ايشان نگاشته است. مرحوم ميرزا ابوالفضل کلانتري از نوابغ روزگار و مجتهدي بزرگوار محسوب ميشود که در فقه و اصول ماهر و در ادبيات عرب و تاريخ و حديث و تفسير بهره وافر داشته است.[1]
اين محقق بزرگوار تصريح نموده است که زيارت عاشورا از دو امام معصوم صادر شده است؛ يكي از امام باقر(عليه السلام) و ديگري از امام صادق و آن چه در كتاب مصباح المتهجّد زايد بر آن از امام صادق(عليه السلام) روايت شده است و صفوان ناقل آن ميباشد؛ از زيارت حضرت امير(عليه السلام) در آن مرقد مطهر و دعاي وداع امير المؤمنين و دعاي بعد از زيارت عاشورا و اوراد و اذكار قبل از آن خارج از اصل زيارت است و از آداب استحبابي قبل و بعد از زيارت محسوب ميگردد، همچنان
--------------------------------------------------
1. رجوع شود به مقدمه سيد علي بن حاج سيد مرتضي موحد ابطحي بر كتاب شفاء الصدور، همچنين به كتاب اربعين حسيني از حاج ميرزا محمد ارباب قمي، ص82، چاپ انتشارات اسوه.
(53)
كه مرحوم حاج ميرزا محمد ارباب قمي از مجتهدان معقول و منقول در كتاب اربعين حسيني به آن تصريح كرده است.[1]
نکته سوم: طبق فرمايش مرحوم محدّث قمي «ابن طاووس» بر جماعتي اطلاق ميشود كه مشهورترين ايشان، سيد اَجل، اورع، قدوة العارفين و مصباح المتهجدين رضي الدين علي بن موسي بن جعفر بن طاووس است. علامه حلي در اجازهاي كه به بني زهره داده است، از او به عنوان صاحب كرامات باهره و مقاماتعاليه و جامع كمالات ساميه ياد کرده و نيز فرموده است: «كان اعبد من رايناه من اهل زمانه».[2]
در كتاب ريحانة الادب مرقوم است كه سيد بن طاووس تأليفات بسيار دارد، سپس 45 كتاب او معرفي شده و چنين آمده است: يكي از آن كتاب ها مصباح الزائر است كه حاوي زيارت عاشورا با ذكر صد لعن و صد سلام ميباشد و ديگري كتاب اقبال است.[4]
مرحوم حاج آقا بزرگ تهراني درباره «اقبال» نوشتهاند: سيد بن طاووس در سال 589ق ولادت و در سال 644ق وفات يافته و كتاب اقبال را در سنّ 60 سالگي تدوين نموده است. شهيد اول در مجموعهاي كه به خط خود نوشته فرمودهاند كتابخانه سيد در سال 650 داراي 1500 كتاب بوده و نيز فرموده «اقبال» كتاب جليلي است كه آن را از كتاب هاي نفيس استخراج كرده است.[4]
--------------------------------------------------
1. اربعين حسيني.
2. هدية الاحباب از محدث قمي: 79؛ فوائد الرضويه 1: 333.
3. ريحانة الادب 8 : 76.
4. الذريعه إلي تصانيف الشيعه 2: 264.
(54)
در كتاب فوائد الرضويه مرقوم است كه آن بزرگوار مدّتي در بغداد و زماني در حله و مدّتي هم در نجف ساكن بوده است. او وصيت كرد جنازهاش را به نجف ببرند و زير پاي والدينش دفن كنند تا به امر قرآن به تواضع در قبال والدين حيّاً و ميّتاً عمل كرده باشد.
پيشتر ذكر شد كه اگر مرحوم سيد زيارت عاشوراي معروف را در اقبال ذکر نکرده است، بدين جهت بوده كه از ضايع شدن زيارات جلوگيري كند، لذا فرموده در مصباح الزائر دو زيارت را آوردهام در اين كتاب هم دو زيارت ديگر را ميآورم. پس نياوردن زيارت عاشورا در اقبال دليل بر ضعف سند آن نيست و گفتار كسي كه آن را دليل بر ضعف سند دانسته از مصاديق افترا و قلّت تتبع ميباشد.
نکته چهارم: زيارت عاشورا كه در حديث صفوان از امام صادق(عليه السلام) نقل شده از سنخ زيارات متداول نيست، بلكه همانگونه كه مرحوم حاجي نوري فرمودهاند از سنخ احاديث قدسي است. اين زيارت حماسه شيعه و از شعارهاي افتخار آميز است و طبق تجويز معصوم ميتوان هر روز آن را خواند تا «كلّ ارض كربلا وكلّ يوم عاشورا» ثابت شود.
اين زيارت همچنان كه پيشتر گفته شد داراي آداب و تشريفات خاصي است كه بايد قبل از زيارت انجام داد و نيز ادعيه و برنامههايي براي بعد از آن وارد شده كه بخشي از آنها نظير دعاي منقول از صفوان بن مهران جمّال را شيخ طوسي در كتاب «مصباح المتهجد» آورده است و در متون اصلي ديگر نيست.[1]
--------------------------------------------------
1. مصباح المتهجد: 777.
(55)
(4) اثبات اعتبار از راه قاعده تسامح در ادله سنن
قاعده تسامح در ادلّه سنن يكي از قواعد معتبر است كه پشتوانه آن روايات بسيار ميباشد. اين روايات را مرحوم صاحب وسائل در جلد اول، باب 18 از ابواب مقدمات عبادات، درج نموده است در يكي از اين روايات آمده است: «عن أبي عبدالله(عليه السلام) قال: من بلغه شيء من الثواب علي شيء من الخير فعمله كان له أجر ذلك و إن كان رسول الله(صلي الله عليه وآله) لم يقله». هرکس به وسيله روايات معصومين (هرچند بدون سند) از ثواب عملي آگاه شود و آن عمل را به اميد آن پاداش و ثواب بهجا آورد، آن ثواب به او داده ميشود هر چند رسول الله آن را نگفته باشد (البته مقصود رواياتي است كه قطع به كذب آن نداشته باشيم).
در اينجا، بحث در اين است كه مفاد قاعده مزبور، حجيت سند ضعيف در مستحبات است که بر اين اساس، قاعده بيانگر يك مسأله اصولي است يا قاعده در مقام اثبات استحباب است که بر اين تقدير، مفاد آن، بيان يك قاعده فقهي است و يا اين که قاعده فوق بيانگر اعطاي ثوابهاي مذكور ميباشد که بر اين پايه، مفاد قاعده، ارشاد به حكم عقل است و ميتوان آن را از مسائل كلامي دانست.
در هر حال كساني که در مورد زيارت عاشورا از راه سند قانع نشوند، ميتوانند از اين قاعده كه مستنبط از احاديث كثيره است استفاده نمايند و از بركات آن زيارت بهرهمند شوند.
مرحوم علامه مجلسي در بحار الانوار فرموده است: رواياتي كه بيانگر ادويه و ادعيه ميباشند نياز به اسناد قوي ندارد،[1] اما اينکه كلام
--------------------------------------------------
1. بحارالانوار 1: 30.
(56)
علامه ناظر به قاعده تسامح است يا مطلب ديگر، فعلاً مجالي براي پاسخ به آن نيست.
(5) اثبات اعتبار از راه بركات و ثمرات خواندن اين زيارت
هريك از بركات و ثمرات ناشي از خواندن زيارت شريف عاشورا ميتواند يك دليل مستقل باشد. البته اين برکات بسيار است و در اين مختصر بعضي از آن ها ذكر ميشود:
الف) ثمرات برزخي خواندن زيارت عاشورا
فقيه زاده عادل مرحوم شيخ جواد بن شيخ مشكور عرب كه از اجله علما و فقهاي نجف اشرف و مرجع تقليد جمعي از شيعيان عراق و نيز از ائمه جماعت صحن مطهر اميرالمؤمنين(عليه السلام) بوده است، در سال 1337ق در حدود نود سالگي وفات نموده و در جوار پدرش در يكي از حجرههاي صحن مطهر مدفون گرديد.
آن مرحوم در شب 26 صفر 1336ق در نجف اشرف حضرت عزرائيل ملك الموت را در خواب ميبيند، ايشان ميگويد: پس از سلام از او پرسيدم از كجا ميآيي؟ فرمود: از شيراز و روح مرحوم ميرزا ابراهيم محلاتي را قبض كردم. آنگاه سؤال کردم روح او در برزخ در چه حالي است.
فرمود: در بهترين حالات و در بهترين باغهاي عالم برزخ و خداوند هزار ملك موكل او كرده است كه فرمان او را ميبرند. گفتم براي چه عملي از اعمال به چنين مقامي رسيده است؟ آيا براي مقام علمي و تدريس و تربيت شاگرد است؟ فرمود: نه. گفتم براي نماز جماعت و رساندن احكام به مردم؟ فرمود: نه. گفتم پس براي چه؟ فرمود: براي
(57)
خواندن زيارت عاشورا (مرحوم ميرزاي محلاتي سي سال آخر عمرش زيارت عاشورا را ترك نكرد و هر روزي كه به سبب بيماري يا امر ديگر نميتوانست بخواند نايب ميگرفت).
سپس شيخ از خواب بيدار ميشود و فردا به منزل آيت الله ميرزا محمد تقي شيرازي ميرود و خواب خود را براي ايشان نقل ميكند. مرحوم ميرزا محمد تقي با شنيدن آن به گريه ميافتد، از ايشان سبب گريه را ميپرسند، ميفرمايد: ميرزاي محلاتي از دنيا رفت، وي استوانه فقه بود. به ايشان گفتند شيخ خوابي ديده و واقعيت آن معلوم نيست. ميرزا ميفرمايد: بلي خواب است، اما خواب شيخ مشكور است نه افراد عادي. فرداي آن روز تلگراف فوت ميرزاي محلاتي از شيراز به نجف اشرف ميرسد و صدق رؤياي شيخ آشكار ميگردد.
اين داستان را جمعي از فضلاي نجف اشرف از مرحوم آيت الله سيد عبد الهادي شيرازي نقل كردهاند. مرحوم آيت الله آقاي حاج سيد عبد الهادي فرمودهاند: من در منزل مرحوم ميرزا محمد تقي هنگام ورود شيخ جواد بن شيخ مشكور عرب و نقل اين رؤياي مذکور حاضر بودم. و نيز دانشمند گرامي جناب حاج صدر الدين محلاتي فرزندزاده آن مرحوم از شيخ اين داستان را شنيدهاند.[1]
--------------------------------------------------
1. داستانهاي شگفت از مرحوم شهيد آيت الله دستغيب شيرازي: 273، رقم 114. و نظير آن در كتاب منتخب التواريخ، ص388 اينگونه آمده است: عالم جليل القدر شيخ محمد علي شامي كه از جمله علما و محصلين نجف اشرف است به حقير فرمود كه جد امي بلاواسطه من، جناب آقا سيد ابراهيم دمشقي كه نسبتش به سيد مرتضي علم الهدي منتهي ميشود و سن شريفش افزون بر نود سال و بسيار شريف و محترم بود، سه دختر داشت و اولاد ذكور نداشت شبي دختر بزرگشان در خـواب ديد جناب رقيه بنت الحسين(عليه السلام) را كه فرمود: «به پدرت بگو به والـي بـگويد آب افتاده --->
(58)
--------------------------------------------------
<--- ميان قبر و لحد من و بدن من در اذيت است بگو بيايد و قبر و لحد مرا تعمير كند». دخترش به سيد عرض كرد، سيد از ترس حضرات اهل تسنن بخواب اثري مترتب ننمود.
شب دوم دختر وسطي سيد همين خواب را ديد و باز به پدر گفت ترتيب اثري نداد. شب سوم دختر کوچکتر سيد همين خواب را ديد و به پدر گفت ايضاً ترتيب اثري نداد. شب چهارم خود سيد، مخدره رقيه را در خواب ديد كه به طريق عتاب فرمود كه «چرا والي را خبردار نكردي». سيد بيدار شد صبح رفت نزد والي شام و خوابش را براي والي شام نقل كرد. والي امر كرد علما و صلحاي شام از سني و شيعه بروند غسل كنند و لباسهاي نظيف در بركنند به دست هركس قفل درب حرم باز شد همان كس برود و قبر مقدسه او را نبش كند و جسد مطهره را بيرون بياورد تا قبر مطهر را تعمير كنند. بزرگان و صلحا از شيعه وسني در كمال آداب غسل كردند و لباس نظيف در بر كردند قفل به دست هيچ يك باز نشد مگر به دست مرحوم سيد. بعد كه ميان حرم مشرف شدند، كلنگ هيچ يك به زمين اثر نكرد مگر كلنگ سيد ابراهيم، سپس حرم را خلوت كردند و لحد را شكافتند ديدند بدن نازنين مخدره ميان لحد و كفن آن مخدره مكرمه صحيح و سالم است، ليكن آب زيادي ميان لحد جمع شده پس سيد بدن شريف مخدره را از ميان لحد بيرون آورد و روي زانوي خود نهاد و سه روز به همين روش بالاي زانوي خود نگه داشت و متصل گريه ميكرد تا آن كه لحد مخدره را از بنياد تعمير كردند. اوقات نماز كه ميشد سيد بدن مخدره را بالاي شيئي نظيف ميگذاشت بعد از فراغ باز بر ميداشت و بر زانو مينهاد تا آنكه از تعمير قبر فارغ شدند، سيد بدن مخدره را دفن كرد و از معجزه اين مخدره در اين سه روز سيد نه محتاج به غذا شد و نه محتاج به آب و نه محتاج به تجديد وضو بعد كه خواست مخدره را دفن كند سيد دعا كرد خداوند پسري به او مرحمت نمايد، دعاي سيد مستجاب شد و در اين سن پيري خداوند به او پسر مرحمت فرمود مسمي به سيد مصطفي.
والي شام تفصيل واقعه را به سلطان عبد الحميد نوشت او هم توليت زينبيه و مرقد شريف رقيه و مرقد شريف ام كلثوم و سكينه را به او واگذار كرد.
نگارنده گويد: اين قضيه را تكميلي است در كتاب معجزات و كرامات ائمه اطهار از سيد ميرزا هادي حسيني خراساني از علماي معروف كه در ذيل ميآيد:
وي گفته يكي از بستگان ما از بام خانه پايين ميآمد، كه در بين راه دست او را گزندهاي گزيد. تدريجاً درد شديد شد به حدي كه طاقت بر تحمل نداشت. در كربلا سادات شامي در دفع سموم معروفاند. وارد خانه ايشان شديم. جواني به نام سيد عبد الامير ما را در اطاق پذيرايي با احترام پذيرايي نـمود. پرسيد كجا درد ميكند؟ جاي نيش را به او نشان داديم. فوراً انگشت خود را بر--->
(59)
ب) رفع خطر ابتلاي شيعيان سامرا به وبا در اثر خواندن زيارت عاشورا
مرحوم آيت الله حاج شيخ مرتضي حائري در كتاب خاطرات (سرّ دلبران) كه در مشهد نوشتهاند و توسط آيت الله آقاي استادي به چاپ رسيده فرمودهاند: مرحوم پدرم فرمود با مرحوم ميرزا علي آقاي شيرازي درس خصوصي نزد مرحوم ميرزا محمد تقي شيرازي ميخوانديم و من به امر مرحوم ميرزا به آن درس ميرفتم و با ميرزا علي آقا فرزند ميرزا محمد حسن شيرازي مباحثه ميكرديم محل درس در بالا خانه بود. مرحوم استاد آقاي سيد محمد فشاركي كه از پائين صداي دوست يعني آقاي ميرزا محمد تقي را شنيد آمد بالا و اين جريان موقعي بود كه صحبت بود بيماري وبا در سامرا آمده است. ايشان در ضمن مذاكره و صحبت با مرحوم ميرزا كه با هم رفيق بوده و بحث دونفري داشتند روكرد و گفت: آقاي ميرزا من را مجتهد ميداني؟
ايشان گفتند: آري شما را مجتهد ميدانم.
--------------------------------------------------
<--- موضع درد گذارد. مريض گفت گويا آتش از شانهام بهزير ميآيد. كم كم درد ساكن شد، سيد مذكورگفت: من نه دعايي و نه دوايي دارم، اين سرّي است در نسل ما و آن را از آبا و اجداد ارث ميبريم. هر سمي که باشد زنبور يا عقرب يا مار اگر فوراً بياورند به آب دهان و انگشت گذاردن علاج ميكنيم. پرسيدم سرّ اين امر چيست؟ گفت جدّ ما سيد اسماعيل ساكن شام در دمشق بود. در زماني كه آب به مرقد مطهر حضرت رقيه خاتون سلام الله عليها افتاد رفتند قـبر را شكافـتـند احدي جرأت نكرد جلو برود و نتوانست نزديك شود و جثه مطهر آن معصومه مظلومه را بلند كند ولي جدّ ما كه پيرمردي عابد و زاهد بود آن جسد مطهر را بهروي دست گرفت. فوراً تعمير لازم را كردند سپس دفن نمودند. از بركت آن معصومه در دست جد ما اين اثر ماند و به ما به ميراث رسيده است.
(60)
دوباره گفتند: مرا عادل ميداني؟
گفتند: بلي شما را عادل ميدانم.
دفعه سوم گفتند: حكم مجتهد عادل را نافذ ميداني؟
مرحوم ميرزا در جواب گفتند: اطلاق آن محل منع است. ايشان گفتند: من حكم كردم بر تمام مردان و زنان شيعه سامرا كه زيارت عاشورا بخوانند و ثواب آن را هديه نمايند به روح جناب نرجس خاتون(عليها السلام) والده ماجده حضرت حجت(عليه السلام) و آن بزرگوار را شفيع نمايند نزد فرزندش حضرت حجت كه ايشان شفاعت نمايند عندالله و من ضامن ميشوم كه هر كس اين عمل را انجام دهد مبتلا به بيماري وبا نشود.
اين حكم منتشر شد و همه عمل كردند و هيچكس مبتلا به بيماري وبا از شيعه نشد. جز يك پارهدوز كه معلوم نشد آن زيارت را خوانده يا نه و آيا به مرض وبا مرده است يا نه.
مرحوم آقاي حائري مينويسد اين از دلايل محكم حقانيت مذهب جعفري و صحت شفاعت و اعتبار زيارت عاشورا است و خود يكي از كرامات سيد فشاركي است كه ميگويد من ضمانت ميكنم هركس اين زيارت را بخواند به وبا گرفتار نشود. ضمانت مذكور به دليل اطلاع ايشان بر غيبي از غيوبة الله است و شايد بواسطه خليفة الله في ارضه باشد .[1]
اين داستان را بنده از مرحوم آية الله اراكي هم شنيدهام و در كتاب الكلام يجر الكلام نيز نقل شده است.
--------------------------------------------------
1. سرّ دلبران: 88.
(61)
ج) خواندن زيارت عاشورا براي پيدا شدن قاليهاي مسروقه
حدود پنجاه سال قبل مرحوم پدرم به دعوت جمعي از اهل كاشان براي امامت جماعت در يكي از مساجد آن شهر به كاشان هجرت کرد و در منزلي كه تدارک ديده بود با عائله مستقر شد. در رأس دعوت كنندگان ايشان مرد صالحي بود به نام حاج ماندعلي جهان آرائي. جمعي از قالي فروشان كه جاي امني براي انبار فرش نداشتند منزل آقاي جهان آرائي را مکاني امن ميدانستند و قاليهاي نفيس را در يك محوطه سر پوشيده كه بخشي از منزل اين مرد صالح بود به وديعه به او ميسپردند. در همان هفته اول ورود پدرم در كاشان، دزدان بخشي از قاليهاي امانتي و ملكي را با خراب كردن قسمتي از آن محوطه سرپوشيده به سرقت ميبرند.
بعضي از ياوه گويان هم اين جريان را به عنوان بدقدمي پدرم مربوط ميكردند. صاحبان قاليها هم نيروي انتظامي آن روز را در جريان قرار دادند، ولي با تمام فعاليتي كه انجام شد اثري از قاليهاي مسروقه مشاهده نشد.
آقاي جهان آرائي به پدرم گفت آيا از طرق معنوي چيزي به خاطر داريد كه مؤثر باشد؟ پدرم پاسخ داد روز جمعه بالاي بام برود و زيارت عاشورا را به طور كامل بخواند و از خداوند مدد بطلبد. آن مرد صالح كه از اوتاد عصر خود بود به دستور پدرم عمل كرد آنچه به ياد دارم همان روز نزديك غروب جواني براي به دست آوردن كبوترهاي چاهنشين به چاه مخروبه قناتي كه آب آن خشك شده بود ميرود و ميبيند ارتفاع چاه بسيار كم شده و زير پاي او هم اشياء نرم احساس ميشود، بعد از لحظاتي متوجه ميشود که چاه انبار قالي شده، بدين
(62)
ترتيب آن جوان پليس را خبر كرد و معلوم شد كه سارقين قاليهاي مسروقه را به آن چاه ريختهاند تا در فرصت مناسب به محل ديگر منتقل كنند.
د) دستور العمل مرحوم شاه آبادي
آيت الله شب زندهدار فرمودند: يكي از آقازادههاي مرحوم آيت الله شاه آبادي گفتند: پدرم يك روز از مردم گله كرده بود كه چرا حاضر نيستيد به راه بيفتيد (وترقي كنيد) چند نفر اظهار آمادگي كرده بودند، پدرم فرمود نماز را اول وقت بخوانيد و هر روز پس از پايان كار خمس درآمدتان را بدهيد و هر روز زيارت عاشورا بخوانيد.
يكي از آنان كه به اين دستور عمل كرده بود گفت روزي به مسجدي رفتم و به امام جماعت اقتدا كردم اما در بين نماز ديدم امام حاضر نيست و غايب است و باز ديدم حاضر است و دوباره غايب است پس از پايان نماز به او گفتم آقا من شما را در حال نماز چنين يافتم. فرمود راست است من امروز با همسرم بگو مگو داشتم و در حال نماز دوبار به خانه رفتم و با او دعوي كردم.[1]
خاتمه
الف) تأملي ديگر بر سند زيارت عاشورا
از آنچه تاکنون بحث شده مشخص گرديد:
الف ـ زيارت عاشوراي معروف از زياراتي است كه به عنوان يكي از بزرگترين ميراثهاي فرهنگي اماميه اثناعشريه ميباشد. قاطبه
--------------------------------------------------
1. روزنههايي از عالم غيب: 221.
(63)
علماي شيعه آن را محترم و به عنوان يك وسيله معنوي در ترسيم حق و باطل دانستهاند و در حل مشكلات به آن توسل ميجويند.
ب ـ اين زيارت در اصطلاح قدماء موثوق الصدور و صحيح دانسته شده و در اصطلاح متأخرين نيز بعضي از اسناد آن صحيح ميباشد.
ج ـ در كتاب كامل الزيارات اين زيارت با دو سند از امام باقر(عليه السلام) روايت شده است و طريق دوم آن قابل توجيه و تصحيح ميباشد، در مصباح الزائر نيز به چند طريق روايت شده است كه به گفته صاحب شفاء الصدور اين طرق يا صحيح است يا حسن.
د ـ از منابع مهم اين كتاب علاوه بر مصباح كبير و مصباح صغير از شيخ طوسي، كتاب مصباح الزائر از سيد بن طاووس و كتاب المزار الكبير از شيخ محمد مشهدي است كه اخيراً هر دو كتاب به چاپ رسيده و شايد منشأ بعضي از اشكالات از نداشتن اين دو كتاب به وجود آمده باشد.
هـ ـ نسخه خطي مصباح المتهجد، مشتمل بر تمام صد لعن و صد سلام ميباشد مگر نسخهاي كه مورد استفاده سيد بن طاووس بوده است، لذا سيد آن را از مصباح صغير شيخ استفاده كرده و اين امر مربوط به يك نسخه از مجموع نسخ ميباشد و ملازمهاي با كذب ساير نسخه ها ندارد.
و ـ دعايي كه صفوان از امام صادق(عليه السلام) بعد از زيارت خوانده است، مربوط به آداب بعد از زيارت است و نه جزء آن، ولي اين دعا در برآمدن حاجات طبق روايت مؤثر ميباشد.
در هر حال بايد دانست كه مصباح كبير (مصباح المتهجد) و مصباح صغير هر دو از شيخ طوسي است و اين که سيد ميگويد
(64)
بعضي از اين زيارت (زيارت عاشورا) در نسخه او وجود ندارد، وهني به مصباح صغير وارد نميكند، همچنان كه نقص يك نسخه خطي با وجود نقص در نسخه هاي ديگر ملازمه ندارد.
مرحوم شيخ دركتاب مصباح المتهجد اين زيارت را به دو طريق از امام باقر(عليه السلام) و به يك طريق از حضرت صادق(عليه السلام) نقل كرده است، طريق اول را محمد بن اسماعيل بن بزيع از صالح بن عقبه از پدرش عقبه از امام باقر(عليه السلام) نقل كرده است.
طريق شيخ به محمد بن اسماعيل بن بزيع در نهايت اتقان و صحت است و كسي در اين امر تشكيك ننموده است وثاقت محمد بن اسماعيل بن بزيع هم مورد اتفاق بزرگان ميباشد. اما صالح بن عقبه را مرحوم علامه در كتاب «خلاصه» تضعيف كرده و اورا غالي و كذّاب دانسته است.[1]
ليکن مرحوم مامقاني فرموده است که كلام علامه برگرفته از رجال ابن غضائري است (كه خود و كتابش از نظر وجود خارجي مشكوك است) و لذا بر تضعيفات او نبايد اعتماد كرد.[2]
علامه نامدار و مجتهد بزرگوار مرحوم وحيد بهبهاني اظهار داشتهاند که تضعيفات ابن غضائري ناشي از نقل رواياتي است كه حاكي از معجزات ائمه ميباشد، زيرا در آن زمان و اوضاع آشفته، اموري را كه امروزه جزو ضروريات مذهب است، غلو محسوب ميداشتند و راويان اينگونه معجزات را غالي ميناميدند.[3]
--------------------------------------------------
1. خلاصه: 360.
2. تنقيح المقال 1: 193؛ معجم رجال الحديث 1: 102.
3. همان.
(65)
نگارنده معتقد است که علاوه بر اين، چند دليل بر وثاقت و حجيت قول صالح بن عقبه موجود است، از جمله:
1ـ اعتماد محمد بن اسماعيل به روايات او توثيق عملي است.
2ـ ذکر وي توسط نجاشي در كتاب فهرست دليل بر اعتبار او به عنوان يک مؤلف ميباشد، زيرا مرحوم نجاشي در مقدمه کتابش فرموده است که من کساني را مطرح ميكنم كه از سلف صالح ميباشند.
اين كلام مدح كلي كساني است كه در فهرست مؤلفان شيعه (معروف به رجال نجاشي) مطرح ميباشند. از اينرو با توجه به اين مقدمه و قرائن ديگر، جمعي را عقيده بر آن است كه سكوت نجاشي نسبت به جرح و تعديل دليل بر اين است كه نقطه ضعفي از او ملاحظه نشده است.
3ـ ذيل حديث ذكر شده است كه صالح بن عقبه همراه سيف بن عميره و علقمه در محضر امام بودند، علقمه بعد از آنكه امام از بيان آداب روز عاشورا فارغ شد، استدعاي تعليم زيارتي را كرده كه از راه دور و نزديك بتواند در روز عاشورا بخواند، بنابراين حلقه اخير حديث مشتمل بر سه نفر ميباشد كه از ميان آنان سيف توثيق شده است و با اين توضيحات سند زيارت معتبر خواهد بود.
بدين ترتيب ميتوان گفت ظاهر كلام اين است كه صالح بن عقبه و سيف از علقمه روايت كردهاند پس حلقه آخر منحصر به علقمه است، و بايد بررسي شود كه علقمه چه كسي است؟ اما در كتابهاي رجالي علقمه توثيق صريح نشده است و به اصطلاح مجهول ميباشد.
ولي در سند ديگري كه مرحوم شيخ آورده است، مذكور است كه صفوان جمال با سيف بن عميره در كنار مرقد مطهر اميرالمؤمنين(عليه السلام)
(66)
بودند بعد از آنكه از زيارت حضرت امير(عليه السلام) فارغ شدند، صفوان گفت حضرت سيد الشهدا (حسين بن علي) را هم از همين مكان رو به جانب كربلا زيارت کنيم و زيارت مرويه از امام باقر(عليه السلام) را كه توسط علقمه ذكر شد خواند. سپس دو ركعت نماز زيارت خواند و دعايي كه در واقع دعاي صفوان ميباشد (در زبانها معروف شد به دعاي علقمه) قرائت کرد سيف ميگويد من به صفوان گفتم: زيارت عاشورا را علقمه از امام باقر(عليه السلام) براي ما نقل كرد و اين دعا را ذكر نكرد، صفوان گفت: من در خدمت امام صادق(عليه السلام) به اين مكان آمدم، امام صادق(عليه السلام) امام حسين(عليه السلام) را از اينجا به همان كيفيت كه بيان شد زيارت كرد و بعد از فرا غ از زيارت اين دعا را خواند.
از اين حكايت استنباط ميشود كه علقمه نزد صفوان مورد اعتماد بوده است، لذا خدشهاي بر او وارد نكرده است و زيارت منقول از امام باقر(عليه السلام) كه مروي علقمه بود، مورد عمل امام صادق(عليه السلام) قرار داد.
با اين توضيحات هم زيارت مصباح كبير تأييد ميشود و هم علقمه مورد اعتماد صفوان قرار ميگيرد و هم سند زيارت امام باقر(عليه السلام) كه شيخ در مصباح كبير نقل كرده است، معتبر شناخته ميشود. بايد افزود که مرحوم حاجي نوري و عدهاي ديگر از بزرگان، اين زيارت را از احاديث قدسي محسوب مينمايند، زيرا سلسله سند آن به خداوند تبارك و تعالي شأنه منتهي ميشود.
ب) پرسشهاي ديگر در مورد زيارت عاشورا
بهرغم آنچه تاکنون گفته شد، پرسشهاي ديگري نيز مطرح است:
(67)
1ـ اگر كسي اجير شد يا نذر كرد که زيارت عاشورا بخواند، آيا انجام آداب و دعاي بعد از آن لازم است يا خير؟
2ـ آيا اين زيارت را در شب هم ميتوان خواند يا مخصوص روز است؟
3ـ آيا خواندن صد لعن از باب تعدّد مطلوب است يا وحدت مطلوب؟
4ـ هرگاه كسي در مورد اعتبار سند آن به هر عذري كه دارد قانع نشد، آيا ميتواند از راه قاعده تسامح در ادله سنن به آن اعتبار دهد يا خير؟
5ـ آيا وحدت مجلس در خواندن اين زيارت شرط است؟
6ـ مقتضاي احتياط براي كسي كه بخواهد به احتمالات اعتنا كند چيست؟
7ـ آيا غسل از شرايط اين زيارت است؟
8ـ در هرجا كه اين زيارت داراي اختلاف نسخه باشد، مقتضاي قاعده چيست؟
9ـ بعضي از بزرگان[1] جمله «وجاهدت» در صفات ظالمين را مورد ايراد قرار داده و گفتهاند اين جمله محرّف (تحريف شده) ميباشد، جوابش چيست؟[2]
--------------------------------------------------
1. صاحب كتاب اخبار دخليه (ميرزا محمد تقي شوشتري) در آخر جلد سوم گفته «جاهد» مخصوص به نبرد است نه جنگ باطل و سپس گفته اين كلمه محرّف است و صحيح «حاربت» است و صاحب كتاب شفاء الصدور نوشته جهاد در خير و شرّ هردو استعمال ميشود.
2. در كامل الزيارات در حاشيه كتاب «جاحدت» كه به معني انكار ميباشد مسطور است با اين فرض اشكال بر طرف ميگردد.
(68)
10ـ از جمله آدابي كه در مورد اين زيارت ذكر شده است، رفتن در صحرا يا بلندي است، آيا اين امر دخالت در صحت و ثواب دارد يا خير؟
11ـ مرحوم حاجي نوري فرموده است چندين زيارت عاشورا كه از معصوم نقل شده داريم، كساني كه وقت خواندن زيارت عاشوراي معروف را ندارند، زيارت ديگري را كه در كتاب مزار قديم آمده است، بخوانند اين نظريه تا چه حد قابل قبول است؟
12ـ نماز زيارت عاشورا را قبل از زيارت بايد خواند يا بعد از آن؟
13ـ در زيارت عاشوراي معروف خوانده ميشود «انّ هذا يومٌ تبرّكت به بنو امية»، حال اگر اين را در غير روز عاشورا بخوانيم، آيا خلاف واقع بر زبان جاري كردهايم يا قابل توجيه است؟
14ـ در اين زيارت وارد شده «اللهم العن بني امية قاطبة» با اين كه در بين بني اميه بعضي از افراد شايسته و پيروان اهل بيت بودهاند، چگونه اين جمله را توجيه كنيم؟
15ـ در اختلاف بين نسخه مصباح شيخ با كامل الزيارات كدام بر ديگري ترجيح دارد؟
البته طبق قواعدي كه از مشايخ والا مقام و فقهاي عظام دريافت نمودهايم، اكثر اين مسائل قابل توجيه ميباشد. از اينرو بحث تفصيلي آن به نوشتاري ديگر موكول ميشود.
گفتار دوم
گفتار دوم: يادآوري برخي نکات مهم
در اين گفتار، پارهاي از مطالب و مباحث مهم که باقي مانده است در قالب هشت بند مورد بحث قرار ميگيرد:
(69)
(1) اجازه روايي براي بررسي سند
شكي نيست كه كتابهاي روايي به ويژه كتب اربعه )كافي،
من لا يحضره الفقيه، تهذيب و استبصار) و امثال كتاب عيون الأخبار وجود خارجي آن و استناد به مؤلفان آن به تواتر ثابت است، همچنان که وجود خارجي اصول چهارصد گانه و انتساب به گردآورندگان آن براي امثال مؤلفان كتب اربعه به تواتر ثابت بوده است بنابراين ذكر سند براي انتساب به مؤلف نيست و بر فرض اگر سند روايتي ذكر نشده باشد يا اينكه سند آن ضعيف باشد، ضعف سند و ارسال، اصل استناد كتاب به مؤلف را از دست نخواهد داد ولي اين امر نسبت به آحاد روايات اين كتابها اثبات تواتر نميكند و در اين جهت بررسي سند و يا قرائن معتبر راهگشا خواهد بود.
بدينترتيب، در اصل استناد به مؤلف اجازه روايي لازم نيست و اجازاتي كه امروزه متداول است، به گفته بعضي از بزرگان براي تبرّك و تيمن ميباشد. ولي اين امر ناتمام است زيرا اجازه روايي علاوه بر تبرك، شايستگي لازم را در نقل احاديث اثبات ميكند، نظير اجازه اجتهاد كه صلاحيت لازم را در استنباط احكام اثبات مينمايد.
مرحوم آيت الله حائري بارها ميفرمود كساني كه صلاحيت
علمي و عملي ندارند نبايد منبر روند، زيرا شايستگي فهم اخبار
و رفع تعارض را ندارند، مگر آنكه از روي كتاب مورد قبول
بخوانند. به اميد روزي كه هركس در محدوده صلاحيت خود عمل نمايد.
(70)
با توجه به آنچه ذكر شد اينجانب از برخي بزرگان اجازه روايي كتبي دريافت نمودهام[1] بعضي از اين اجازات به يك واسطه به مرحوم محدث قمي منتهي ميشود.[2] اين اجازه بر اساس سندي است كه در اول كتاب نفس المهموم ذكر شده و نيز از مرحوم آيت الله مرعشي در يك سند كتبي كه براي مرحوم والدم نوشتهاند به اسناد عديدهاي كه داشتهاند به اينجانب هم اجازه دادهاند.
استاد بزرگوار و مرجع عالي قدر مرحوم آيت الله العظمي آقاي فاضل لنكراني(قدس سرّه) نيز علاوه بر اجازه اجتهاد، با اجازه روايي كه از صاحب الذريعه مرحوم علامه آقا بزرگ تهراني دارند به اينجانب اجازه دادهاند.
--------------------------------------------------
1. براي اولين بار از مرحوم آيت الله حاج ميرزا ابوالفضل زاهدي قمي كه امام جماعت مسجد امام حسن عسگري(عليه السلام) در قم بودند و در استنباط احكام و تفسير قرآن و احاطه به احاديث و تاريخ بهره وافر داشتند و داراي منبري جامع الاطراف بودند طبق آن چه در اول كتاب نفس المهموم آمده موفق به دريافت اجازه كتبي شدم.
2. لازم به ذكر است كه سند محدث قمي در كتاب نفس المهموم در سال 1380ق صادر شده و با 25 واسطه به علي بن بابويه قمي منتهي ميشود.
شرح اين سند با حذف القاب بدين قرار است: حاجي ميرزا حسين نوري از شيخ مرتضي انصاري از ملا احمد نراقي از سيد مهدي بحر العلوم از آقا باقر بهبهاني از پدرش ملا اكمل از علامه محمد باقر مجلسي از ملا محمد تقي مجلسي از شيخ بهاء الدين محمد عاملي از پدرش حسين بن عبد الصمد عاملي از زين الدين شهيد ثاني از نور الدين علي بن عبد العالي ميسي از محمد بن داوود جزيني از ضياء الدين علي از پدرش محمد بن مكي ملقب به شهيد اول از فخر الدين محمد از پدرش علامه حلي (حسن بن يوسف بن مطهر) از نجم الدين شاذان بن جبرئيل از عماد الدين محمد طبري صاحب كتاب بشارة المصطفي از علي بن محمد بن حسن طوسي ملقب به مفيد ثاني از پدرش محمد بن الحسن طوسي از شيخ مفيد محمد بن محمد بن النعمان از ابو جعفر محمد بن علي ملقب به شيخ صدوق.
(71)
در نتيجه مجاز به نقل زيارت عاشورا و تحقيق درباره آن از كتاب مصباح كبير و صغير شيخ طوسي و كتاب كامل الزيارات و كتاب مصباح الزائر سيد بن طاووس و بحار الانوار مرحوم مجلسي ميباشم. اميد است ائمه طاهرين در نشر معارف آنان اين ناچيز را مورد دستگيري و هدايت و حمايت قرار دهند.
(2) بخشي پيرامون بني اميه و لعن آنان
بني اميه منسوباند به امية بن عبد الشمس كه طبق نقل مشهور برادر دوقلوي هاشم بن عبد مناف بوده است. مورخان ميگويند هنگام ولادت اين دو برادر، انگشت يكي از آن دو بر پيشاني ديگري چسبيده بود كه جراح آن زمان آنان را از هم جدا كرد و در اين عمل جراحي خون بسياري جاري شد. اين قصه به فال بد گرفته شد و پيش بيني شد كه بين نسل اين دو، خونريزي ادامه خواهد داشت. به هر حال براساس اين نقل بني اميه از قريش محسوب ميشوند.
ولي قول ديگر اين است كه اميه غلامي رومي بوده که عبد الشمس او را پسر خوانده خود قرار داد، بنابراين قول، بني اميه از قريش خارج و از مزاياي مادي و معنوي كه در اسلام براي قريش وارد شده محروم خواهند بود. علامه مجلسي در بحار الانوار اين قول را تأييد نموده[1] است.
در هر حال از نسل بني اميه چهارده تن در شام به حكومت رسيدهاند كه اول آنان معاويه و آخرين ايشان مروان بن محمد معروف به مروان حمار ميباشد. حكومت امويها در سال 41 قمري به زور و
--------------------------------------------------
1. رجوع شود به ريحانة الادب 8: 381ـ383؛ كامل بهائي 1: 269.
(72)
تزوير تأسيس گرديد و تا 132 قمري به طول انجاميد. حاكمان اموي در ظلم و طغيان خاصه بر اهل بيت پيامبر(عليهم السلام) هيچ مرز و حدي را قائل نبوده و چهره تاريخ را تا ابد تيره و تار كردند.
معاويه و فرزندش يزيد براي بقاي حكومت غصبي خود به تمام جنايات و انواع و اقسام ستمها بر اهل بيت(عليهم السلام) و پيروان آنان اقدام نمودند. جنگ صفين يكي از اعمال معاويه و حادثه كربلا هم يكي از اقدامات يزيد است.[1]
در زيارت عاشورا اين عبارت آمده كه «اللهم العن بني امية قاطبة» در حاليكه در ميان بني اميه افراد ممدوح وجود دارد.
به گواهي تاريخ، دو تن از حاكمان اموي را ستودهاند؛ يكي معاوية بن يزيد كه خود را از خلافت غصبي خلع نمود و يكي هم عمر بن عبد العزيز كه سبّ امير المؤمنين را تعطيل و فدك را به اولاد فاطمه برگردانيد و نيز در ميان بني اميه فردي بوده است به نام خالد بن سعيد بن عاص، وي از جمله دوازده نفري است كه با خلافت سقيفه مخالفت نموده و با دلائل قوي خلافت را از آن امير المؤمنين علي(عليه السلام) دانسته است.
او و يازده ياري كه داشت چنان عرصه را بر ابوبكر تنگ نمود كه مجبور شد از منبر فرود آيد و سه روز در منزل منزوي شود. وي تا پايان از فدائيان اهل بيت(عليهم السلام) محسوب ميشد.[2]
يكي ديگر از افراد ممدوح سعد الخير ميباشد كه از فرزندان عبد العزيز بن مروان است.
--------------------------------------------------
1. همان.
2. احمد بن ابي عبدالله البرقي، كتاب الرجال، تهران، دانشگاه تهران، ص63.
(73)
در حالي كه اين لعن كلي است كه با لفظ «قاطبه» مورد تأكيد هم قرار گرفته و ديگر قابل براي تخصيص نيست.
بزرگان از اين اشكال جواب داده اند. بعضي گفتهاند قضيه «اللهم العن بني امية» از سنخ قضاياي خارجيه است و نظر به افرادي دارد كه دنبال غصب خلافت بوده[1] و يا به جنايات غاصبان خلافت راضي بودهاند.
برخي هم گفتهاند: گرچه جمله «اللهم العن بني امية قاطبة» از عمومات مؤكّده است، ولي اين امر با تخصيص جزيي سازگار است.[2]
نگارنده گويد: انگيزه معاوية بن يزيد در عزل خود از خلافت غصبي بر ما روشن نيست. امّا عمر بن عبد العزيز گرچه بعضي از كارهاي نيك انجام داد، ولي راضي نشد از خلافت غصبي خود را كنار بكشد. لذا امام سجاد(عليه السلام) درباره او فرمود: اهل زمين او را ستايش و اهل آسمان او را لعنت مينمايند، چون از خلافت غصبي دست نكشيد.
و امّا در مورد ديگران (مانند خالد بن سعيد) بعضي گفتهاند آنان که خوب و مورد مدح بودهاند، فرزند خواندگان بني اميهاند و نه فرزند واقعي.[3]
ليکن در اين باره، جواب معتبر را امام صادق(عليه السلام) فرمودهاند. توضيح آنكه روزي سعد الخير با چشم گريان خدمت امام صادق(عليه السلام) رسيد.
--------------------------------------------------
1. تنقيح المقال.
2. همان.
3. شفاء الصدور 1: 353ـ363.
(74)
امام فرمود از چه ناراحتي و براي كدام معصيت گريه ميكني؟ گفت براي انتساب به بني اميه. امام فرمود تو از آنان محسوب نيستي، زيرا ما تو را از خود ميدانيم. نظير سلمان فارسي كه درباره او گفته شد سلمان محمدي و يا سلمان منّا اهل البيت.[1]
مرحوم ميرزا ابوالفضل طهراني صاحب شفاء الصدور بعد از تحقيقات عميق فرموده است: «و بالجمله اعتبار سند روايت عاشورا محل شك نيست و عمل شيعه در تمامي اعصار و تطاول ايام به اين روايت بوده و آن را از اوراد لازمه و اذكار دائمه خود غالبا قرار دادهاند و از انضمام قرائن مقطوع الصدور است. با وجود اين كه بعضي سندهاي آن صحيح و بعضي ديگر حسن است. و في الجمله در وثاقت سند بنابر مشرب تحقيق به هيچ وجه جاي تأمّل نيست. بدين سبب احدي از علما در اين جهت سخني نگفته و تاملي نكرده است».[2]
ايشان در جايي ديگر فرمودهاند: «بني اميه دو فرقهاند يكي اعياص كه ابو العاص و عاص و ابو العيص و اولاد ايشان باشند و ديگري عنابس كه اولاد حرب بن اميه باشند، چه اسم حرب عنبسه بود و اخبار در لعن بني اميه و ذمّ ايشان از طريق فريقين بيش از حد احصا است».
سپس افزوده است: «شجره ملعونه كه در قرآن آمده است[3] به نص فخر رازي در تفسير كبير و لسان نبي اكرم(صلي الله عليه وآله)، بني اميه ميباشند و اين را نيشابوري در تفسير خود از ابن عباس روايت كرده است. همچنين
--------------------------------------------------
1. مقباس الهدايه ضميمه ج 3 ؛ تنقيح المقال: 83 .
2. شفاء الصدور؛ 72.
3. الاسراء: 60.
(75)
بيضاوي نيز آن را در تفسير خود آورده است، علاوه بر اين در بحار الانوار از عمدة ابن بطريق و در تفسير ثعلبي به دو طريق اين روايت مذكور است. ابن ابي الحديد نيز از ابوجعفر محمد بن حبيب نقل کرده است و در منشور معتضد باالله عباسي هم آمده است.[1] كوتاه سخن آن كه در مصداق بودن بني اميه براي «الشجرة الملعونة» در قرآن كريم خلافي نيست.
(3) تجديد خاطرة عاشورا و آثار آنان
در واقعه كربلا، اسلام ناب محمدي كه همان تشيع بدون تحريف است به رهبري سيد شهيدان و سالار آزادگان اسلام به طور گسترده در مبارزه حق با باطل مجسم شد و اين امر درباره هيچ يك از انبياء و اولياء واقع نشد.
در اين واقعه، ابعاد اعتقادي و اخلاقي و فقهي مبارزه حق عليه باطل به رهبري سيد شهيدان حسين بن علي(عليه السلام) متجلي گشت و تمام ابعاد تشيع بدون تحريف تشكل و تجسم پيدا كرد. از اينرو در فرايند تكامل مذهب حق به عنوان تجديد خاطره جامع، هر روز مستحب است كه زيارت عاشورا خوانده شود.
امام حسين(عليه السلام) از همان زماني كه حكومت يزيد را مردود اعلام كرد و از مدينه به مكه هجرت نمود، اهداف خود را در قالب يك وصيت كتبي براي محمد بن حنفيه بيان نمود و بعد با اهل بيت خود شبانه به مكه رفت و در مكه موقعيت خود را به پذيرش رهبري اسلام ناب، صريح و شفاف اعلام نمود. اهل كوفه وقتي از اوضاع خبردار
--------------------------------------------------
1. شفاء الصدور 1: 329ـ332.
(76)
شدند امام را براي رهبري جامعه اسلامي دعوت نمودند. امام جناب مسلم را به عنوان نماينده به كوفه فرستاد تا كارهاي مقدماتي نهضت و حكومت حسيني را انجام دهد و راه را براي امام هموار سازد و سپس در يك موقعيت زماني خاص (روز هشتم ذي حجه) از مكه به طرف كوفه حركت كرد. در اين حركت تا ورود به كربلا فرايند تكامل اسلام ناب و تجسّم اسلام در ابعاد عقيدتي، اخلاقي و فقهي واقعي بود و اين هدف همچنان ادامه يافت تا روز عاشورا كه هر چه در پرده بود ظاهر و مقدمات نابودي قدرت باطل بني اميه فراهم گرديد. امام در اين صحنه از تمام موقعيتهاي موثر استفاده و معماري احقاق حق و ابطال باطل را به اوج خود رساند و پس از آن رسالت تبليغ و بهرهبرداري از آن چه واقع شد، به عقيله بني هاشم حضرت زينب و امام سجاد(عليهما السلام) سپرده شد.
كاروان اسيران ازكربلا تا كوفه و از كوفه تا شام از نهضت حسيني بهره برداري كامل نمودند و يزيد و پيروانش را چنان رسوا و كاخ ظلم آنان را چنان متزلزل نمودند كه در تاريخ بشر سابقه ندارد.
امامان معصوم ما(عليهم السلام) براي اينكه نهضت حسيني به صورت كلي در تمام بلاد عالم تحقق يابد و «كلّ يوم عاشورا وكلّ ارض كربلا» همگاني شود بر آن شدند كه حماسه حسيني را به صورت عزاداري هرساله و زيارت شهداي اين واقعه را از دور و نزديك انجام دهند. در ميان زيارات، جامعترين آنها كه خاطره كربلا را حفظ ميكند و اصل تولاي حق و تبرّاي از باطل را هر روز به صورت فردي و جمعي تكرار ميكند، زيارت عاشورا است.
(77)
ابو حامد محمد غزالي بعد از آن همه زحمت علمي و رياضتهاي عملي، از آنجا که در اصول و فروع دين مقدس اسلام حاضر نشد از معارف اهل بيت(عليهم السلام) استفاده كند، عاقبت به صورت يك درويش بيمحتوا و صوفي پرمدّعا كتاب «احياء علوم الدين» را به رشته تحرير درآورد و در مجلد سوم آن صريحاً از يزيد حمايت و او را از دخالت در كربلا تبرئه نموده است. او ميگويد يزيد يك مسلمان مجتهد و ولي امر متعبّد بوده و در شام زندگي ميكرده و مباشرت در قتل شهيدان كربلا نداشته و دستور به قتل آنان هم نداده است و بر فرض دستور، احتمال توبه او داده ميشود. و لعن مسلمان حرام و عذر او در حفظ حكومت خود در مقابل مهاجمان مورد قبول است.[1]
افزون بر اين، وي ميگويد بر واعظ حرام است كتابهاي مقتل كه حاوي شهادت حسيني است بخواند، زيرا اين زيارتها موجب بدبيني به اصحاب ميشود.[2]
نگارنده گويد: بنابر اين بيان، ظالم در مباني اسلام مصداق ندارد و «كونوا للمظلوم عوناً وللظالم خصماً» مخصوص كفّار است. همچنين (وَإِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الأُْخْرى فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلى أَمْرِ اللهِ)[3] لغو محض و قابل توجيه نيست.
ابو حامد غزالي اگر به زيارت عاشورا رجوع كرده بود، ميفهميد كه اين زيارت از احاديث قدسي است كه پيامبر از جبرئيل امين
--------------------------------------------------
1. رجوع شود به كتاب احياء علوم الدين 3: 123 دار الفكر.
2. رجوع شود به كتاب راهبرد اهل سنت به مسأله امامت از مؤلفات محمد علي بهبهاني ص484.
3. حجرات: 9.
(78)
دريافت كرد و آن را به اميرالمؤمنين علي(عليه السلام) به وديعه گذاشت و امير المؤمنين آن را به امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) به امانت سپرد و سيد الشهداء(عليه السلام) آن را به امام سجاد علي بن حسين(عليهما السلام) و ايشان آن را براي اظهار و اجرا به باقر العلوم(عليه السلام) سپرده است. باقر العلوم(عليه السلام) در عصر آزادي سياسي و پس از ايشان امام صادق(عليه السلام) آن را با دستوراتي كه از آداب زيارت محسوب ميشود اظهار كردند.
اين زيارت به عنوان امر به معروف و نهي از منكر و تولاي حق و تبرّاي از باطل بعد از ابرام سند و علو متن، نيازي به ادلّه بيروني ندارد و به طور مستقل بني اميه را مردود و ملعون اعلام کرده و معاويه و يزيد و بني مروان و ساير افرادي كه به صورت كلي و جزئي استحقاق لعن دارند از زبان ائمه معصوم(عليهم السلام) و پيامبر(صلي الله عليه وآله) و خداوند متعال مورد لعن معرفي نموده است. پس اين زيارت از دلايل محكم براي جواز لعن بر دودمان ابوسفيان و بني مروان است و دلايل ديگر آن را تأييد و تأكيد مينمايد. حكيم سنايي گفته است:
داسـتـان پـسـر هـنـد مگر نشنـيـدي | كه از او و سه كس او به پيمبر چه رسيد |
پــدر او دُر دنــدان پـيمبر بـشكـست | مــــادر او جـــگـر عــمّ پـيمبـر بــدريـد |
او بـنا حـق حـقّ دامـاد پـيمبر بــستد | پـسـر او ســر فـرزنـد پـيمبـر ببريـد |
بر چنين قوم تو لعنت نكني شرمت باد | لعـن الله يزيـدا و عـلــي آل يزيد[1] |
--------------------------------------------------
1. از حكيم سنايي در تتمة المنتهي از مرحوم محدث قمي: 27.
(79)
سيد بن طاووس در كتاب «الملهوف» از كتاب عقاب الاعمال و بعضي كتابهاي ديگر روايت كرده است كه حضرت موسي بن عمران بعد از مرگ برادرش هارون از خداوند براي او طلب غفران نمود، خداوند در جواب فرمود هرگاه براي اولين و آخرين طلب غفران كني ميپذيرم، مگر قاتل حسين بن علي بن ابي طالب صلوات الله و سلامه عليه.[1]
نسبت به آثار تجديد خاطره عاشورا پيشتر در كتاب «نسيم ولايت» مطالبي نوشتهام كه بخشي از آن ذكر ميشود:
تجديد خاطره عاشورا براي پيامهاي انسانساز آن در نبرد حق عليه باطل است، ترسيم خاطره عاشورا به منزله فتح باب بزرگترين دانشگاه علم و عمل، برهان و عرفان، نماز و جنگ، صبر و وفاداري، جود و ايثار، عدل و احسان، امر به معروف و نهي از منكر، ظلم ستيزي و باطل زدايي است. اين دانشگاه كلامش با عشق و عاطفه به صورت اشك و گريه، شعر و مرثيه شروع و با نمايش تمام صحنههاي توحيد، عرفان و ارزشهاي انساني اسلامي به فرجام ميرسد.
طبق حديث نبوي بر چهره عرش خدا نوشته شده «انّ الحسين مصباحُ الهدي وسفينةُ النجاة» حسين چراغ هدايت و كشتي نجات از طوفانها است. برنامههاي عاطفي عاشورا براي رسيدن به كشتي نجات است.[2]
در ذيحجه سال 60 هجري جمعي از بستگان نزديك امام وعدّهاي از ياران ايشان در كشتي نجات حسيني ساكن گشتند، اين كشتي با
--------------------------------------------------
1. رجوع شود به كتاب ملهوف ص 61 از منشورات مكتبه حيدري در نجف اشرف سال 1385.
2. نسيم ولايت از نگارنده چاپ 3: ص 223 با نشر مؤلف تاريخ چاپ اسفند 1380.
(80)
چهره پرفروغ هدايت امام به حركت درآمد، مصباح هدايت حسيني آنچنان پرتو افكن بود كه تمامي ظلمتها را زدود و كليه افرادي كه در تاريكي در كمين بودند، را شناساند و تمامي رسواييهاي دشمن را برملا نمود. در اين مدرسه هدايتگر، عاليترين درسهاي عقيدتي، سياسي، اخلاقي و رفتاري تدريس شد.
امام حسين(عليه السلام) در نخستين گام، برنامه خود را تحت عنوان امر به معروف و نهي از منكر و مبارزه عليه ديو زر و زور و افشاي لايههاي تزوير گوشزد نمود. شيوه خود را درباره مشكلات اسلام، صبر و رضا، توكل و رجا، شكر و وفا اعلام كرد. در اين حركت غرور آفرين از امام به جز صداقت، مهر و وفا، رحمت و صفا وسرافرازي چيز ديگر مشاهده نشد. از اصحاب و ياران با وفاي امام كه به عنوان حمايت امام اعلان وفاداري كردند و تا آخر بر اين بيعت ايستادند، غير از تولي و تبري، تقوا و امانت داري، وفاداري و باطل زدايي، ادب و احترام، شرافت و كرامت نفس، شجاعت و استقامت چيز ديگري ديده نشد.
از آن ياران كه بعد از برداشتن بيعت، با امام ماندند آنچنان ارزشها تجلي يافت كه امام در شب عاشورا فرمودند: «من در تاريخ، اصحابي بهتر و باوفاتر از اصحاب و ياران خود سراغ ندارم» و آنان كه به اسارت درآمدند آن چنان از خون شهيدان بهرهگيري به عمل آوردند كه لرزه بر تمام كاخهاي ستم افتاد و اساس حكومت يزيد به سستي گراييد. با خطبههاي آتشين عقيله بني هاشم زينب(عليها السلام) و ساير دخترهاي اميرالمؤمنين(عليه السلام) و سخنان كوبنده امام سجاد(عليه السلام) تمام دسيسههاي چهل ساله معاويه و يزيد نقش بر آب شد. با يك جمله
(81)
«ما رأيتُ الا جميلا» كه زينب(عليها السلام) به عبيدالله بن زياد گفت، فلاسفه عالم در مقابل قدرت ايمان به حيرت افتادهاند.[1]
در تجديد خاطره عاشورا بايد تمام اين درسها به نمايش گذاشته شود. در اين نمايش بايد تمام صحنههاي عقيدتي، اخلاقي و رفتاري امام و ياران او ارائه و از آنها بهره گرفته شود.
ليکن، متأسفانه به طور معمول از بعد احساسي و عاطفي آن، كه تنها نقش تبليغاتي براي جذب و تجمع افراد دارد استفاده ميشود؛ آن هم با تحريفاتي كه در طول تاريخ به عمل آمده است. در اين نمايشها كشتي نجات و مصباح هدايت حسيني در اثر مداخله نا اهلان و رقابت بعضي از مداحان و ناشيگري پارهاي از سخنرانان و سوء استفاده برخي از رؤساي هيأتها، کم فروغ جلوه داده ميشود و توده مردم از ورود در اين مدرسه سيّار فضيلت محروم ميگردند. به اميد روزي كه اين كشتي در بستر فضيلتها به حركت درآيد و عاشوراي واقعي و جامع الاطراف به مردم ارائه گردد و اين نبرد حق و باطل بدون تحريف نشان داده شود و اين كشتي نجات و نورافكن هدايت نقش همه جانبه خود را ايفا نمايد، تا معلوم شود امام حسين و يارانش قرباني بقا و احياي مكارم اخلاق و عزّت و شرف بشريت و استمرار مكتب خاتميت است، چنانكه حضرت صادق(عليه السلام) در زيارت اربعين به ما ياد دادند «وبذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة وحيرة الضلالة».[2]
--------------------------------------------------
1. هريك از جملههاي فوق داراي سند تاريخي است كه مجال ذكرآن نيست.
2. مفاتيح الجنان، زيارت روز اربعين امام حسين(عليه السلام): 770.
(82)
ابن جوزي گفته است از صالح بن احمد بن حنبل روايت شده كه با پدرم گفتم: گروهي مرا به موالات يزيد نسبت ميدهند. پدرم گفت: اي پسر من مگر يزيد را مؤمن دوست ميدارد. گفتم: چرا او را لعنت نميكني؟ گفت: كي مرا ديدي كه چيزي را لعنت كنم، آيا تو لعنت نميكني كسي را كه خداي در كتاب خود او را لعنت كرده است. گفتم: در كجاي قرآن لعن او است؟ پدرم اين آيه را تلاوت كرد: (فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الأَْرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ * أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمي أَبْصارَهُمْ)[1] گفت: آيا فسادي اعظم از قتل است.
جماعتي از اهل سنت اعتقاد به كفر يزيد دارند، چنانکه ابن حجر در کتاب «الصواعق المحرمه» گفته است كه اهل سنت اختلاف در كفر يزيد دارند. طائفهاي او را به سبب كلام سبط ابن جوزي كافر ميدانند. و نيز غير از او كه گفتهاند: مشهور آن است كه چون سر مبارك را آوردند اهل شام را فراهم كرد و با خيزران بر آن همي زد و اين ابيات را خواند:
لعبـت هاشـم بـالملـك فلا | خـبـر جــاء ولا وحـي نـزل |
ليت اشياخي بـبدر شهـدوا | جـزع الخزرج مع وقع الاسل |
لأهـلــوا و اسـتهـلـوا فرحا | ثم قالــوا: يـا يزيـد لا تشل[2] |
تفتازاني درشرح مقاصد ميگويد: مظلوميت اهل بيت و ظلم بني اميه به ايشان قابل ترديد نيست و اينكه بعضي اين مطلب را انکار
--------------------------------------------------
1. محمد(ص): 22 و 23.
2. تتمة المنتهي: 45-44.
(83)
مينمايند بدين جهت است كه به ديگران كه قبل از او بودهاند سرايت نكند و مردم را از ديانت بيزار ننمايد.[1]
(4) حكم غسل براي انجام زيارت عاشورا
در مورد كتاب «مدينة العلم» از حدود سي سال قبل در ذهن اين حقير خطور ميكرد كه اگر كتاب مدينة العلم صدوق تا زمان والد شيخ بهايي وجود داشته است، چرا فقها به اخبار فقهي آن كتاب استدلال نكردهاند. با رواج رايانه و نرم افزار تصميم گرفتم در 250 كتاب فقهي و حديثي و تفسيري بررسي و فحص نمايم تا رواياتي كه از آن كتاب نقل شده به دست آورم. نتيجه اين شد كه فقط 20 حديث فقهي، اخلاقي از «مدينة العلم» آن هم در مستحبات و اخلاقيات و بدون ذکر سند معتبر در اين كتابها نقل است. درباره «مدينة العلم»، مرحوم علامه آقا بزرگ تهراني در كتاب الذريعه نوشتهاند: «كتاب مدينة العلم تا زمان پدر شيخ بهايي وجود داشته است. سيد بن طاووس و يوسف بن حاتم شامي، از آن كتاب روايت كردهاند. علامه مجلسي و سيد محمد باقر شفتي براي دستيابي به آن كوشيدهاند، ولي آن را نيافتهاند. سقاقلي[2] گفته است اين كتاب نزدش موجود است و از روي آن دو نسخه استنساخ كرده است، ولي به گفته وي كتابي است بدون نظم، نظير روضه كافي».[3]
--------------------------------------------------
1. شرح مقاصد 5: 310.
2. الذريعه 2: 251، به نقل از سيد معين الدين سقاقلي حيدر آبادي.
3. براي مطالعه بيشتر به مقاله اينجانب در فصل نامه آيينه پژوهش شماره 48 پياپي، بهمن و اسفند 1376، ص 9 به بعد مراجعه شود.
(84)
به هر روي، در بحار الانوار از فلاح السائل نقل شده است: «روي ابن بابويه من كتاب مدينة العلم عن الصادق(عليه السلام) حديثاً وذكر فيها غسل الاستخاره وغسل صلاة الاستخاره وغسل صلاة الاستسقاء وغسل الزيارة...» چنانکه ملاحظه ميشود در اين روايت نقل شده از مدينة العلم، غسل زيارت وارد شده است، همچنين مرحوم نوري مينويسد: سيد علي بن طاووس در كتاب فلاح السائل از كتاب مدينة العلم از امام صادق(عليه السلام) حديثي را درباره اغسال نقل فرموده است كه از جمله آنها غسل زيارت است. حديث ديگري هم مربوط به بقاي آثار غسل زيارت وارد شده است: «وروي أن غسل يومك يجزيك لليلتك وغسل ليلتك يجزيك ليومك».[1]
بايد دانست از کتاب مدينة العلم دوازده حديث در كتاب فلاح السائل نقل شده است و سه حديث هم در منتهي المطلب علامه حلي و دو حديث در كتاب ذكري الشيعه شهيد اول و يك حديث در كتاب الاجازات و يك حديث از بعض المشايخ و يك حديث نيز در كتاب الذريعه نقل گرديده است، ليکن قبل از اين بزرگواران احدي از معروفين در فقه و حديث از اين كتاب حديثي نقل نكردهاند و بعد از عصر علامه و شهيد نقل جديدي نيز به دست نيامد. آنچه هست همين بيست روايت است كه صاحب بحار الانوار و صاحب مستدرك الوسائل تمام آنها را با ذکر مدرک در ابواب مناسب نقل نمودهاند. صاحب وسائل الشيعه كتاب فلاح السائل را از مدارك كتاب وسائل،
--------------------------------------------------
1. بحار الانوار 78: 31؛ مستدرك الوسائل 2: 521.
(85)
حتي مع الواسطه قرار نداده است و فقط پنج حديث فقهي منتهي المطلب و ذكري را در كتاب خود درج نموده است.
فقهاي بزرگي چون مؤلفان مدارك الاحکام و ذخيرة الاحكام و مستند الشيعه و جواهر الکلام و مصباح الفقيه به پارهاي از اين روايات استدلال كردهاند. احاديثي كه در فلاح السائل مذكور است به غير از حديث 5، 11 و 12 در كتب اربعه و ديگر كتب صدوق وجود دارد. بقيه احاديث به كيفيتي كه از مدينة العلم نقل شده تا به حال مشاهده نشده است، اما مضمون آنها را ميتوان از احاديث ديگر به دست آورد.[1]
بنابراين ميتوان ادّعا كرد كه در مسائل فقهي، كتاب مدينة العلم چيز زائدي را ارائه نداده است، زيرا بنا بر حدس اطميناني اين كتاب زير بناي مجموع كتابهاي صدوق بوده كه بعداً ايشان آن را منظم كرده و هر دسته را در باب مناسب جاسازي نموده است؛ احاديث فقهي را در من لا يحضره الفقيه و اخلاقي را در امالي و... منتقل نموده است و بيگمان اگر روايات غير تكراري در بين بود، محدثان و فقيهان آن را نقل و به آن استدلال ميكردند.
در مجموع از كلمات بزرگان ميتوان دريافت كه اين كتاب حدود دو برابر كتاب «من لا يحضره الفقيه» است؛ يعني حدود دوازده هزار حديث فقهي و غير فقهي در آن درج شده است. اگر اين
--------------------------------------------------
1. در وسائل الشيعه اصل غسل زيارت را در باب اول از غسلهاي استحبابي آورده است، بدين مضمون كه براي يك شبانه روز كافي است و اين حديث منحصر به روايتي است كه ابن ادريس از اصل جميل ذکر نموده است.
(86)
برداشت صحيح باشد، نتيجه آن خروج هزاران حديث فقهي معتبر از صحنه فقاهت خواهد بود. بدين ترتيب، كار بر فقيهان دشوار و روند فقاهت دچار مشكل مهم خواهد شد، زيرا علم اجمالي حاصل ميشود كه براي احاديث موجود، مخصّص يا مقيّد يا مفسّر و يا معارضي وجود داشته كه از صحنه خارج شده است و با وجود اين علم اجمالي، تمسك به احاديث موجود در امثال وسائل الشيعه ناروا ست. (چون از قبيل تمسك به عمومات در شبهات مفهومي و مصداقي مخصّص ميگردد و يا اخذ به يكي از متعارضين بدون احراز مرجح ميباشد.)
بنابراين فقيهان تا سرحد عسر و حرج بايستي عمل به احتياط نمايند و در ظرف عسر و حرج ناشي از احتياط قائل به حجيت ظن انسدادي شوند و اين همان تغيير روند فقه است كه به آن اشاره شد.
ولي با توجه به نتيجه اين تحقيق ميتوان از اين دغدغه و نگراني فارغ شد و داستان كتاب مدينة العلم را همانند اصول چهار صدگانه اصحاب ائمه(عليهم السلام) دانست كه از فقدان آنها مشكلي ايجاد نميشود؛ چون محتوي آنها به كتب اربعه و غيرآن منتقل گرديده است.
(5) آمار شهدا در واقعه كربلا
امام حسين(عليه السلام) در روز ترويه (هشتم ذيحجه) در حاليكه ديگران عازم عرفات بودند، با انجام عمره مفرده از احرام خارج و با اهل بيت و اصحاب خود راهي كوفه شد. در بين راه طبق نقل مرحوم سيد بن طاووس در ملهوف جمعي به طمع پست و مال به امام پيوستند. در منزل زباله كه خبر شهادت حضرت مسلم و هاني منتشر شد، امام
(87)
فرمود اوضاع دگرگون شده و آنچه واقع شده بود را اعلان نمود و افرادي كه به طمع دنيا در سپاه امام بودند به تدريج متفرق شدند.
در شب عاشورا آمار ماندهها بنا بر آنچه در بعضي كتابها آمده 72 تن بوده و تمام آنها به شهادت رسيدند. ولي مرحوم سيد بن طاووس ميفرمايد بر طبق روايتي كه از امام باقر(عليه السلام) نقل شده 145 سوار و 100 تن پياده ضبط گرديده است و همچنين مرحوم سيد نوشتهاند كه در شب عاشورا امام براي عبادت و خواندن قرآن و سفارشهاي نهايي به اصحاب و پيروان خود مهلت گرفت، زمزمه مناجات امام و اصحاب ايشان فضايي از نورانيت به وجود آورد كه 32 تن از لشكر عمر بن سعد جدا و به سپاه امام ملحق شدند. اينان به عنوان شهداي بي نام و نشان به شهادت رسيدند.[1] مرحوم مامقاني در كتاب تنقيح المقال نوشتهاند افرادي كه در ركاب امام حسين(عليه السلام) به شهادت رسيده و شناسايي شدهاند، بيش از صد نفر ضبط گرديدهاند.[2]
--------------------------------------------------
1. رجوع شود به كتاب لهوف (ملهوف) از سيد بن طاووس: 32 و 39 و 41.
2. صاحب تنقيح المقال در ج 1 بعد از آن كه از فهرست محتواي كتاب فارغ شده فوايدي را تذكر داده است. يكي از آن فوايد اين است كه از شهداي واقعه عاشورا بيش از صد تن با نام و نشان شناسايي شدهاند. در هر حال شهداي بني هاشم در ارشاد شيخ مفيد در فصلي كه مربوط به شهداي بني هاشم ميباشد 17 تن بوده (ص 333) و در فصل فرزندان امير المؤمنين دو تن ديگر اضافه كرده (يكي محمد اصغر و ديگر عبيدالله ميباشد) كه در مجموع با حضرت سيد الشهدا 20 تن ميشوند. در كتاب اعيان الشيعه نام 30 تن از شهدا مذكور است (اعيان الشيعه 1: 610) از ديدگاه روايات در حديث ربان بن شبيب و زيارت ناحيه مقدسه 17 تن و در روايت عبدالله بن سنان از امام صادق(عليه السلام) سي نفر با موالي و غلامان ذكر شده است. اين اختلاف را ميتوان بر طرف نمود به اين كه آنچه در ارقام كمتر ذكر شده نظر به معروفين آنان است نه آمار كل.--->
(88)
نگارنده گويد: بر فراز كتيبهاي كه در محل دفن شهدا نصب شده نام صد تن از شهدا ميباشد و سماوي در كتاب ابصار العين شرح حال 113 شهيد را مذكور داشته است.
امّا آمار سپاه يزيدي در بعضي روايات سي هزار ياد شده است و بعضي مورخين چهار هزار و برخي ديگر شش هزار و عدهاي بيشتر گفتهاند. در تواريخ آمده كه عبيد الله بن زياد مردم كوفه را براي جنگ با امام بسيج كرد، ولي چون مردم در باطن راضي به اين كار نبودند از هر هزار تن بيش از دويست يا سيصد نفر باقي نميماند و ديگران در دل شب فرار را بر قرار ترجيح ميدادند.[1] نگارنده گويد: ميتوان اين نقل را وجه جمع بين اخبار و اقوال دانست.
آمار شهداي بني هاشم از كتاب اعيان الشيعه
مرحوم آيت الله سيد محسن امين در كتاب اعيان الشيعه شهداي بني هاشم را 30 تن نام برده است، اين در حالي است كه مرحوم شيخ مفيد چنان كه ذكر شد در كتاب ارشاد آنان را 17 تن دانسته است و در زيارت ناحيه مقدسه هم 17 نفر مذكور است. اما اسامي شهدا بر اساس كتاب اعيان الشيعه بدين ترتيب است:
1ـ ابوبكر بن علي(عليه السلام).
2ـ عمر بن علي(عليه السلام).
--------------------------------------------------
<--- در هر حال يكي از كتابهايي كه به زبان فارسي و با تحقيق كامل با تصحيح متون در دسترس ميباشد كتاب قمقام زخار و صمصام تبار از تأليفات فرهاد ميرزا فرزند عباس ميرزا نوه فتحعلي شاه قاجار است. به جلد دوم ص 280 آن كتاب رجوع شود.
1. بلاذري، كتاب انساب الاشراف: 179.
(89)
3ـ محمد الاصغر بن علي(عليه السلام).
4ـ عبدالله بن علي(عليه السلام).
5ـ عباس بن علي(عليه السلام).
6ـ محمد بن عباس بن علي(عليه السلام).
7ـ عبدالله بن عباس بن علي(عليه السلام).
8ـ عبدالله الاصغر بن علي(عليه السلام).
9ـ جعفر بن علي(عليه السلام).
10ـ عثمان بن علي(عليه السلام).
11ـ قاسم بن الحسن(عليه السلام).
12ـ ابوبكر بن الحسن(عليه السلام).
13ـ عبدالله بن الحسن(عليه السلام).
14ـ بشر بن الحسن(عليه السلام).
15ـ علي بن الحسين الاكبر(عليه السلام).
16ـ عبدالله الرضيع بن حسين(عليه السلام).
17ـ ابراهيم بن حسين(عليه السلام).
18ـ محمد بن عبدالله بن جعفر.
19ـ عون بن عبدالله بن جعفر.
20ـ عبيدالله بن عبدالله بن جعفر.
21ـ مسلم بن عقيل بن ابي طالب.
22ـ جعفربن عقيل بن ابي طالب.
23ـ جعفر بن محمد بن عقيل بن ابي طالب.
24ـ عبد الرحمان بن عقيل بن ابي طالب.
25ـ عبد الله الاكبر بن عقيل بن ابي طالب.
(90)
26ـ عبد الله بن مسلم بن عقيل بن ابي طالب.
27ـ عون بن مسلم بن عقيل بن ابي طالب.
28ـ محمد بن مسلم بن عقيل بن ابي طالب.
29ـ محمد بن ابي سعيد بن عقيل بن ابي طالب.
30ـ احمد بن محمد الهاشمي.
آمار شهداء بني هاشم در كتاب ارشاد
شيخ بزرگوار مرحوم مفيد فرمودهاند از طائفه بني هاشم در ركاب امام حسين(عليه السلام) 17 تن به شهادت رسيده اند:
1ـ عباس 2ـ عبد الله 3ـ حمزه 4ـ عثمان (مادر آنان ام البنين است) 5ـ عبدالله 6ـ ابوبكر بن علي (مادر آنان ليلي دختر مسعود ثقفي است) 7ـ علي 8ـ عبدالله (فرزندان امام حسين) 9ـ قاسم 10ـ ابوبكر 11ـ عبد الله (فرزندان امام حسن) 12ـ محمد 13ـ عون (فرزندان عبد الله بن جعفر) 14ـ عبدالله 15ـ جعفر 16ـ عبدالرحمان 17ـ محمد بن ابي سعيد از بني عقيل.
در حديث ريان بن شبيب، حضرت رضا(عليه السلام) فرمود: «17 تن با امام حسين(عليه السلام) كشته شدند كه در عالم شبيه و نظير ندارند».[1]
(6) اسباب و اهداف نهضت عاشورا
مرحوم استاد شهيد آيت الله مطهري در كتاب حماسه حسيني بحث مفصّلي درباره اسباب نهضت حسيني نموده و از عهده آن به خوبي بر آمدهاند، تحليل ايشان سر آمد تحليل ديگران ميباشد.
--------------------------------------------------
1. نفس المهموم از منشورات مكتبه بصيرتي در قم تاريخ چاپ 1405 ق.
(91)
ايشان اسباب قيام سيد الشهداء ابو عبد الله الحسين(عليه السلام) را چند امر دانسته است: 1ـ ترك بيعت 2ـ پاسخ به دعوت كوفيان براي تشكيل حكومت 3ـ امربه معروف و نهي از منكر 4ـ اصلاح امت و احياي سنت جد و پدر كه تماماً در كلمات امام مذكور است.
ولي جملهاي كه حضرت صادق(عليه السلام) در زيارت اربعين فرمودهاند به صورت شفاف و عاملي مستقل در كلام و تحليل ايشان ذكر نشده است، و آن چنين است: «بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الضلاله وحيرة الجهالة»؛ جدم حسين(عليه السلام) خون خود را باكمال اخلاص نثار كرد تا امّت اسلامي را از باتلاق گمراهي و ناداني نجات دهد.
در اين جمله امام را به عنوان فدايي براي رهايي امت اسلامي از وادي گمراهي و باتلاق سرگرداني معرفي كرده است، آن هم در راه خدا و براي خدا.
از اين عامل مهم ميتوان به عنوان شهادت طلبي و فداكاري تا بستر شهادت براي حفظ دين و نجات بشريت نام برد.
فداكاري براي اين هدف عالي امام حسين را محبوب دلها و معشوق انسانها چه مسلمان و چه غير مسلمان قرار داده و نمايش حادثه كربلا را تا ابد پرجاذبهترين حماسه گردانيده است. فداكاري و شهادت طلبي امام كه توأم با مهندسي دقيق و طراحي عميق انجام شد اسلام را حسيني البقاء و امام را سفينه نجات و مصباح رهايي از ظلمات قرار داده است. توجه به اين عامل و هدف منشأ انتزاع «إن كان دين محمد لم يستقم الّا بقتلي فيا سيوف خذيني» و يا «كلّ ارض كربلا وكلّ يوم عاشورا» گرديد.
(92)
امام در اين نهضت اسلام مدوّن را مبدل به اسلام مجسّم نمود. ارزشهاي معنوي، اخلاقي و فقهي را براي آزادگان جهان و فقيهان و انديشمندان معين كرد.
مطلب ديگري كه بايد تذكر داده شود اين است كه امام در بستر عهد شکني و بيوفايي كوفيان و در مبارزه با سپاه يزيد، روش مبارزه را به گونهاي بس حکيمانه انتخاب كرد.
مارمين آلماني در ارزيابي و تحليل روش امام حسين نوشته است: امام حسين در ساعات پاياني جنگ با كوفيان كاري كرد كه فلاسفه جهان را متحيّر ساخت و آن آوردن كودك خردسال خود به ميدان جنگ و مطالبه آب (كه از مباحات اوليه فقه اسلام است) براي ادامه حيات آن كودك بود. اين عمل امام آنچنان مؤثر بود كه سپاه مخالف را در بلواي جنگ منقلب کرد و نزديك بود بخش عظيمي از سپاه، جنگ را رها و كربلا را ترك نمايند. كوفيان به دستور عمر بن سعد به جاي آب جواب امام را با تير سهشعبهاي كه به گلوي آن معصوم مظلوم اصابت كرد، دادند. آنان با اين اقدام ظالمانه، خود را چنان رسوا كردند كه به هيچ وجه قابل توجيه نخواهد بود.
يعقوبي مينويسد در روز عاشورا در وداع واپسين، طفل ديگري را كه همان روز متولد شده بود براي خواندن اذان و اقامه به گوشش كه يك سنت اسلامي است به دست امام دادند. مع الاسف قبل از اتمام اذان و اقامه او را هم هدف تير قرار دادند.
اين دو مورد هم پرونده عملکرد امام(عليه السلام) را به بهترين خاتمها ختم و بني اميه را تا ابد منفور و مظلومان كربلا را محبوب آزادگان جهان قرار داد.
(93)
اثر زودهنگام فداكاري امام و يارانش اين شد كه هنگام غارت كردن خيمهها، همسر يكي از افسران يزيدي از مشاهده اين اوضاع بيتاب شد و عمود خيمهاي را از جا درآورد و با شعار يا لثارات الحسين به يزيديان حمله كرد. اين عَلَم و شعار آنچنان برقرار ماند كه در مدّت كوتاهي حكومت اموي را نابود و خون را بر شمشير پيروز گردانيد و براي ابد راه مبارزه حق و باطل و تكليف مسلمانان را روشن كرد.
البته در اينجا مسأله علم امام و بعضي از شبهات مطرح ميشود كه از پرداختن به آن براي رعايت اختصار صرفنظر ميشود و طالبان آن را به كتاب گران سنگ «چهل حديث حسيني» اثر مرحوم آيت الله حاج شيخ محمد ارباب قمي و كتاب «علم امام» اثر مرحوم آيت الله سيد عبد الحسين لاري به نام «معارف سلماني» كه توسط مرحوم شهيد آيت الله قاضي امام جمعه تبريز ترجمه گرديده است، احاله ميدهم.
ليکن به اجمال ميتوان گفت که امام انسان كاملي است كه به احكام شرعي و موضوعات آن به علم لدني آگاه ميباشد و بر اين علم و آگاهي صدها روايت وارد شده است. مفاد اين اخبار چنين است که امام عالم به ما كان و ما يكون و آگاه بر زمين و آسمان به اذن خدا و حول و قوه الهي است.
درباره حل اين شبهات در بعضي از اين روايات به «قاعده بدا» اشاره شده است كه از مختصات عقايد شيعيان است و با وقوف به اين قاعده اشكالات بر طرف و قيام انبياء و اوصياء توجيه عقلاني ميگردد.
مطلب ديگري كه ذكرآن لازم است، اين است كه تمام نهضتهايي كه شيعيان در طول تاريخ انجام دادهاند و با نبود امكانات
(94)
در مقابل بزرگترين قدرتهاي طاغوتي ايستادهاند از جمله انقلاب اسلامي ايران، از قيام خونين شهيدان كربلا نشأت گرفته است. حماسههاي حسيني كه در قالب زيارات به ويژه زيارت عاشورا شعار هر روز و هر شب شيعه گرديده براي آن است كه واقعه كربلا هميشه مدّ نظر باشد و به فراموشي سپرده نشود.
(7) مشروعيت زيارت اهل قبور
ممكن است اين شبهه مطرح شود كه آيا زيارت اهل قبور مشروعيت دارد؟
درباره زيارت اهل قبور مرحوم سيد محسن امين عاملي علاوه بر عمومات و اطلاقات لفظي به سيره نبي اكرم(صلي الله عليه وآله) و اهل بيت معصومين(عليهم السلام) و امثال سلمان فارسي كه تالي تلو معصوم ميباشد، تمسك كرده است. ايشان رواياتي را از سنن ابن ماجه و صحيح مسلم و سنن سنائي مرقوم داشته كه محتواي آن زيارت پيامبر از شهداي احد و قبور اصحاب و قبر مادرش حضرت آمنه و ديگران ميباشد و اين سيره مسلم و مستمر است و اجماع اهل بيت(عليهم السلام) بر آن دلالت دارد و كسي در اين باره مخالفت نكرده است، مگر محمد بن عبد الوهاب بنيان گذار فتنه وهابيت.
(8) لزوم مأثور بودن زيارت عاشورا
علامه ابوالحسن شعراني در رساله «دراية الحديث» شيوهاي را اتخاذ كرده كه حاج ملا هاشم خراساني خلاصه آن را در مقدمه كتاب «منتخب التواريخ» درج نموده است. ايشان بيان كرده كه در ادعيه و
(95)
زيارات نياز به سند مأثور و صدور از معصوم(عليهم السلام) نداريم، زيرا با وجود اطلاقات و عمومات ادعيه و زيارات، خبرگان فن ميتوانند طبق شؤون ائمه آنها را توصيف و طبق عمومات ادعيه، دعاهايي را كه وارد نيست، بسازند. مانند دعاي توسل كه از منشآت مرحوم خواجه نصير الدين طوسي است و مثل زيارت فاطمه زهرا كه از منشآت مرحوم شيخ صدوق است. همچنين دعاي صباح در زيارت حضرت فاطمه زهرا(عليها السلام) كه از بعضي علماست.[1]
نگارنده گويد: كلام ايشان في الجمله مورد تأييد است، امّا نميتوان به طور كلي آن را قبول كرد. از آنجا كه تعيين ثواب براي دعاي خاص و زيارات مخصوص وارد شده، دليلي روايي لازم دارد و نيز هرگاه خواندن فرازهايي از زيارت در محل خاص مذكور باشد، مثل خواندن بخشي از زيارت حضرت رضا(عليه السلام) در بالاي سر و بخشي از آن در پايين سر دليل خاص ميطلبد.
اين جانب زماني به استاد بزرگوارم مرحوم آيت الله شيخ مرتضي حائري عرض كردم يكي از آقايان مي گفت ثواب بعضي از شعارها در حال احرام بيشتر از ثواب تلبيه ميباشد، ايشان فرمود: «تعيين ثواب نياز به وحي دارد».
آنچه ميتوان گفت، جواز زيارات و ادعيه براي عارف به كلام و آگاه به ابعاد اسلام در حد رفتار و گفتار جابر بن عبدالله در زيارت اربعين است كه تماماً داراي مدارك كلي ميباشد. ايشان اولين زائر
--------------------------------------------------
1. ملا محمد هاشم خراساني، «منتخب التواريخ» با تصحيح و مقدمه ميرزا ابوالحسن شعراني، تهران، كتابفروشي اسلاميه، چاپ سوم 1347.
(96)
قبر مطهر امام حسين است كه در اربعين سال اول به كربلا آمد و همراه ميزبان خود عطا ابتدا در «شريعه فرات» غسل زيارت كرد و لباس نظيف پوشيد و بعد با خضوع به طرف قبر مطهر حركت كرد و امام را مخاطب نموده و جملاتي كه در آن زيارت هست بر زبان جاري كرد. عماد الدين طبري از رجال ثقات آنرا در كتاب «بشارة المصطفي» ذكر كرده است.
نكته ديگر اين كه، صاحب روضات الجنات نقل كرده است سيد بن طاووس از فصاحت بسيار برخوردار بوده است، تا حدي كه كلام او تالي تلو كلام معصوم ميباشد، او در مواردي كه احساس خلأ ميكرد خود را موظف به انشاء دعا و زيارت ميدانست.
ليكن اين شيوه درباره زيارت عاشورا امكان پذير نيست، بلكه نياز به نص و دستور معصوم(عليه السلام) دارد، زيرا در مورد اين زيارت ثوابها و آثاري وارد شده و نيز برخي از فقها به استناد آن و بر مبناي قابل اعتماد بودن سند آن، روزه در روز عاشورا را حرام دانستهاند.[1] علاوه بر اين، تعيين عدد صد لعن و صد سلام و خواندن بخشي از آن به صورت سجده، نياز به دليل دارد.
البته، اصل لعن بر ظالمين و سلام بر مجاهدين و تبرّي از دشمنان دين و تولاي ائمه دين، مطالبي است كه با اجماع شيعه و همچنين جواز لعن بر يزيد و معاويه و آل ابي سفيان و شمر و ابن زياد كه تماماً
--------------------------------------------------
1. مانند استاد معظم حضرت آيت الله وحيد خراساني كه در درس خود بر اساس «المزار الكبير» ابن مشهدي سند آن را صحيح انگاشته و به حرمت اين روزه قائل گرديد.
(97)
دخيل در واقعه كربلا و به شهادت رسانيدن سيد الشهداء بودند، جزء مسلمات تاريخ قطعي است و نيازي به سند ندارد.[1]
مطلب ديگري كه در بعضي از زيارات قابل قبول است، تلفيق مأثور به غير مأثور ميباشد. اين مطلب را علامه مجلسي نسبت به زيارت ناحيه مقدسه فرموده است. ايشان اين زيارت را با تفصيل و آداب نقل كرده و سپس نگاشته است: تمام اين زيارت از ناحيه مقدسه صادر نشده، بلكه بخشي از آن را سيد مرتضي انشاء نموده است.[2]
بنا بر اين ميتوان گفت آداب زيارت حضرت رضا(عليه السلام) از حين خروج از منزل تا ورود در حرم از منشآت مرحوم محمد بن حسن بن وليد ميباشد كه بر طبق عمومات انشا نموده، امّا نسبت به زيارت حضرت زهرا(عليها السلام) اگرچه مرحوم صدوق در كتاب «من لا يحضره الفقيه» فرموده: «چون زيارتي دربارهي حضرت سيده نساء نيافتم، اين زيارت را در حال غسل خواندم تا خود و ديگران از فضل زيارت ايشان محروم نشويم»، ولي اين زيارت را شيخ طوسي به عنوان روايت در «مصباح المتهجد» آورده است، از اينرو، ميتوان گفت كه مقصود مرحوم صدوق از نيافتن زيارت روايي، فقدان زيارتي است كه به طريق روايات معتبر به ايشان رسيده باشد.
--------------------------------------------------
1. البته آن چه گفته شد نسبت به متن زيارت عاشوراي غير معروفه كه مرحوم محدث قمي در كتاب مفاتيح الجنان به پيروي از استادش مرحوم حاجي نوري از مزار قديم (كه تا به حال از چاپ آن اطلاعي ندارم) آورده، قابل توجيه است.
2. محمد باقر، علامه مجلسي، بحار الانوار، تهران، مكتبه اسلاميه، ج101، ص276.
(98)
در هر حال كلام علامه شعراني في الجمله درست است، اما زيارت عاشوراي معروف از تحت آن خارج ميباشد و نياز به سند دارد، از اينرو مشايخ حديث از بدو امر در صدد تصحيح سند آن بودهاند و آن را قابل تغيير ندانستهاند.
والسلام عليكم ورحمة الله