(67)
بخش دوم: سرگذشت نامه سهل بن زياد
(69)
در اين بخش نخست نگاهي گذرا به دوران زندگي سهل بن زياد خواهيم داشت و آنچه را که از کتابهاي رجالي و تاريخي درباره وي گردآوري کردهايم، آورده و پس از آن به نام بردن شاگردان و اساتيد وي خواهيم پرداخت. پس اين بخش شامل دو گفتار است:
گفتار یکم: نگاهي به سرگذشت سهل بن زياد
درباره سهل بن زياد، به جز آنچه در کتابهاي رجالي و تراجم آمده است مطلبي يافت نميشود و کسي به بررسي تفصيلي سرگذشت او نپرداخته است؛ زيرا وي از شخصيتهاي تأثيرگذار تاريخ، مثل پادشاهان يا دانشمندان بزرگ، نبوده است تا مورد توجه تاريخنگاران قرار گرفته و جزئيات زندگي وي ثبت و ضبط شود، هرچند در زمینه علوم حديث تأثير بهسزائي داشته است.
بههر روي، آنچه درباره سهل بن زياد آمده است اين است که نام او «سهل» و نام پدرش «زياد» و پدر وي ملقّب به فرنام «آدمي» بوده است.[1] همچنين کنيه او أباسعيد بوده و بهخاطر سکني گزيدن وي در شهر ري، لقب «رازي» را براي او برگزيده بودند.[2]
--------------------------------------------------
1 .زيرا ابن غضائري ميفرمايد: «سهل بن زياد الآدمي، سهل بن الآدمي»؛ يعني لقب را براي پدرش ثبت کرده است (رجال ابن غضائري، ص59 در ذيل ترجمه ذريح محاربي).
2 .احمد بن علي نجاشي، رجال نجاشي، ص 185.
(70)
البته ميگويند: وي پس از آنکه احمد بن محمد بن عيسي اشعري او را از قم بيرون کرد، به ري رفت و در آنجا سکني گزيد.[1] پس گویا او در آغاز اهل قم بوده و پس از بيرون شدن از آن، به اجبار در ري ساکن شده است و شايد هم بر عکس، در آغاز اهل ري بوده و براي آموختن دانش حديث به قم آمده است، ولی پس از بيرون شدن به سرزمین خود بازگشته است. البته گمان ديگري هم وجود دارد و آن ايناست که با توجه به مذاق وي در امر حديث و نوع نگرش او در اين مسأله، او را اهل عراق بدانيم؛ ولي بههر روي، همانگونه که گفته شد اين انگارهها حدس و گماني بيش نيست.
تاريخ درگذشت
به نقل مرحوم کشي(قدّس سرّه) از نصر بن صباح، «سهل بن زياد آدمي رازي» پيشگاه شريف سه امام معصوم يعني امام جواد، امام هادي و امام عسکري(عليهم السلام) را درک کرده و در سال 255 قمري با امام عسکري(عليه السلام) مکاتبهاي داشته است که بهوسيله محمد بن عبدالحميد انجام شده است.[2] بنابراين سهل بن زياد بيگمان در سال 255 قمري زنده بوده است، ولي برآورد اينکه وي پس از تاريخ يادشده تا چه مدتي زنده بوده بستگي به اين دارد که بتوانيم روايت کردن جناب کليني از او را ثابت نماييم که البته به نظر سخت ميرسد؛ زيرا اگرچه در بيش از 150 مورد، جناب کليني يکراست از سهل بن زياد روايت کرده است،[3] ولي اين گمان وجود دارد که واژه «عدة من اصحابنا»، «علي بن محمد» و مانند آن که در ساير روايات کليني از سهل وجود دارد به اشتباه ساقط شده و يا خود جناب کليني با اعتماد بر سندهاي پيشين آنها را حذف کرده باشد؛ اضافه بر اينکه طبقه آنها يکي نيست.
--------------------------------------------------
1 .همان.
2 .محمد بن عمر بن عبدالعزيز کشي، رجال کشّي، ص 566.
3 .مانند: الكافي، 1: 384، 441، 547 و 2: 251، 616، 647 و 3: 124، 134، 135، 149 و 4: 34 و 5: 187 و6: 255.
(71)
البته نکتهاي که اين گمان را کمرنگ ميکند اين است که اشتباه شخصيتي مانند جناب کليني در بيش از 150 روايت بسيار دور از ذهن و عجيب است و با دقّت و ضبطي که از ايشان نقل شده، سازگاري ندارد. افزون بر اين، در ميان اين موارد، دستکم 20 مورد وجود دارد که در سند روايت پيشين، نامي از سهل بن زياد نيست؛[1] پس نميتوان گفت جناب کليني با اعتماد بر آن، نام واسطهها را حذف کرده است.
بنابراين با توجه به اينکه جناب کليني خود اهل ري بوده و طبيعتا جواني را در ري سپري کرده است و سهل بن زياد نيز به ري تبعيد شده بود، احتمال ديدار آنها با يکديگر وجود دارد، هرچند زمان اين ديدار بسيار کوتاه بوده و پس از اندکي سهل بن زياد به ديار باقي شتافته است، و از همين روي جناب کليني بيشتر روايات خود را با واسطه از او نقل کرده است.
پس اگر فرض را بر ديدار مرحوم کليني با سهل بن زياد بگيريم، با توجه به اينکه گويا جناب کليني پس از شهادت امام عسکري(عليه السلام) به دنيا آمده،[2] معلوم ميشود که سهل بن زياد سالها پس از شهادت امام عسکري(عليه السلام) زنده بوده است، بهاندازهاي که جناب کليني به سن رشد برسد و بتواند از وي روايت نقل کند. پس اگر ما سنّ سهل بن زياد را در زمان شهادت امام جواد(عليه السلام) (220ق) چيزي نزديک هجده سال (يعني حداقل سنّ رشد) فرض کنيم و بگوييم او پس از شهادت امام عسکري (260ق) هم به اندازه همين هجده سال (که مرحوم کليني به سنّ رشد رسيده) زنده بوده است ميتوان گفت او هنگام وفات، سنّي نزديک 76 سال داشته است، يعني وي دستکم 18 سال پيش از شهادت امام جواد(عليه السلام) به دنيا آمده و هجده سال پس از شهادت امام عسکري(عليه السلام) از دنيا رفته است؛ بنابراين تاريخ درگذشت او ممکن است نزديک سال 278 قمري و پس از آن باشد.
--------------------------------------------------
1 .مانند: الکافي، 3: 135، 155، 165 و 4: 12، 13، 82، 170، 387 و 5: 79، 135، 187، 493 و 6: 323، 324، 434، 470، 474، 516، 539.
2 .زيرا هيچکس مرحوم کليني را جزو اصحاب امام عسکري(عليه السلام) به شمار نياورده است، بلکه نقل است که وي در زمان نواب خاص ميزيسته است.
(72)
خانواده سهل
از ابواب متفرقه رجالي ميتوان فهميد که وي فرزندي به نام محمد، برادري به نام سعيد و پسر برادري به نام محمد بن سعيد[1] داشته است و اينکه چرا به جاي کنيه أبامحمد، او را مکنّي به اباسعيد کردهاند ـ در حاليکه سعيد نام برادر اوست و نه فرزند اوـ معلوم نيست. البته سيد بن طاووس(قدّس سرّه) احتمال اينکه يکي از کنيههاي سهل، «ابوالخير» باشد را مطرح کرده است،[2] ولی انگيزه اين گمانهزني براي حقير معلوم نگرديد.
ويژگيهاي شخصيتي و مذهبي سهل
از ويژگيهاي شخصيتي سهل چند نکته به دست ما رسيده است؛ از جمله آنکه فضل بن شاذان(قدّس سرّه) او را احمق دانسته است،[3] ولی درباره اينکه انگيزه تحميق او چه بوده و اينکه آيا اين مطلب ربطي به مسأله راوي بودن او داشته است يا نه، چيزي در کتابهای رجالی نيامده است. همچنين وي را متهم به بيمبالاتي در امر حديث کرده و گفتهاند او به راويان ناشناس، اعتماد و روايات مرسل بسياري نقل کرده است.[4] نيز برخي او را غالي و برخي ديگر او را عامّي خواندهاند،[5] لکن گفته دوم هيچ دليل و مدرکي ندارد. به همين جهت برخي ديگر گروه دوم را مورد نکوهش قرار دادهاند که سهل متهم به غلوّ است، پس چگونه ميتواند عامّي باشد؟![6] برخي ديگر واژه «فاسد المذهب» را درباره او به کار بردهاند
--------------------------------------------------
1 .رجال کشي، ص128. کشّي ميگويد: «حدثني أبو الحسن عمر بن علي التفليسي قال حدثني محمد بن سعيد ابن أخي سهل بن زياد الآدمي...».
2 .حسن بن زين الدين (صاحب المعالم)، تحرير طاووسي، ص556.
3 .رجال کشّي، ص 566.
4 .احمد بن حسين غضائري، رجال ابن غضائري، 67.
5 .گويا نخستين کسي که اين ادعا را درباره سهل مطرح کرده است، جمال الدين احمد بن محمد اسدي (متوفي841ق) در المقتصر من شرح المختصر ص453 به بعد باشد. پس از ايشان نيز ديگران اين ادعا را مطرح کردهاند: زين الدين عاملي(شهيد ثاني)، مسالک الافهام، 15: 389؛ حسن بن ابيطالب يوسفي(فاضل آبي)، کشف الرموز، 2: 650؛ محمد بن علي موسويعاملي، مدارک الاحکام، 1: 111و 4: 156 و 7: 424؛ نهاية المرام، 2: 102.شظ
6 .محمد بن حسن بن زين الدين، استقصاء الاعتبار في شرح الاستبصار، 1: 135.
(73)
و گويا مدرکشان گفته جناب ابن غضائري است که درباره سهل بن زياد ميفرمايد: «کان ضعيفاً جدّاً فاسد الرواية و الدين».[1]
بههر روي، ما در اين بخش در مقام پذيرش يا ردّ اين گفتهها نيستيم، بلکه تنها ميخواستيم يک دورنماي کلّي از سرگذشت سهل را ارائه کنيم.
کتابهاي سهل بن زياد
دستکم دو کتاب به دست سهل بن زياد نوشته شده است که نام يکي از آنها کتاب التوحيد و ديگري نوادر میباشد. شيخ نجاشي(قدّس سرّه) طريق خود به کتاب التوحيد وي را چنين معرفي ميکند: «اين کتاب را ابوالحسن عباس بن أحمد بن فضل بن محمد هاشمي صالحي از پدرش از أبيسعيد آدمي روايت کرده است.» همچنين درباره طريق خود به کتاب نوادر سهل مينويسد: «أخبرناه محمد بن محمد قال: حدثنا جعفر بن محمد عن محمد بن يعقوب قال: حدثنا علي بن محمد عن سهل بن زياد و رواه عنه جماعة».[2]
شيخ طوسي(قدّس سرّه) هم طرق خود را چنين معرفي ميکند: « سهل بن زياد داراي کتابي است که آن را ابن أبي جيد از محمد بن حسن از محمد بن يحيي از محمد بن أحمد بن يحيي از سهل به ما خبر داده است. و نيز محمد بن حسن بن وليد از سعد و حميري از أحمد بن أبي عبد الله از سهل بن زياد آن را روايت کرده است».[3]
گفتار دوم: اساتيد و شاگردان سهل بن زياد
مسأله مهم ديگري که درباره سهل بايد موشکافي و بررسي شود اساتيد و شاگردان وي است؛ چراکه اين مسأله سهم بهسزائي در نوع داوري درباره او دارد و واقعيت توثيقات و تضعيفاتي را که در رابطه با وي وجود دارد را بيشتر آشکار ميسازد. از اين رو خواننده
--------------------------------------------------
1 .رجال ابن غضائري، ص66.
2 .رجال نجاشي، ص 185 شماره 490.
3 .محمد بن حسن طوسي، الفهرست، ص 228 شماره 339.
(74)
گرامي را به دقت در فهرست کاملي از اساتيد و شاگردان سهل، و نيز شمار نقل و درصد آن نسبت به مجموع روايات او، و همچنين وثاقت يا عدم وثاقت ايشان فرا ميخوانيم، تا وي بتواند درباره درستي يا نادرستي اين ادعا که سهل به راويان ناشناخته اعتماد نموده و روايات مرسل را بسيار نقل ميکرده است، داوري نمايد.
گفتني است که در اين فهرست، هر عنواني که در سلسله اسناد پس از نام سهل بن زياد آمده و سهل از وي نقل روايت کرده است در زمره اساتيد و هر عنواني که پيش از نام وي آمده و از سهل نقل حديث کرده است را در شمار شاگردان او آوردهايم. براي نمونه، «عدّة من اصحابنا» عنواني است که در برخي از اسناد به صورت «عدّة من اصحابنا عن سهل بن زياد» و در برخي ديگر به صورت «سهل بن زياد عن عدّة من اصحابنا» آمده است. ما گونه نخست را در شمار شاگردان و گونه دوم را در زمره اساتيد ذکر کرده و شمار نقل و درصد آن را هم آوردهايم. يا مثلا امام سجاد(عليه السلام) و امام صادق(عليه السلام) نيز به عنوان کساني مطرح شدهاند که سهل يکراست از ايشان روايت کرده است، در حاليکه بيگمان سهل ايشان را زيارت نکرده و روايت وي از ايشان مرسل است، ولي ما از روي تسامح اسامي اين دو بزرگوار را هم در زمره مشايخ سهل آوردهايم.
لازم به يادآوري است که آمار زير از برنامه «دراية النور» نسخه 1/2 استخراج شده است:
رديف | نام استاد | شمار نقل | درصد نقل | توصيف استاد در کتابهاي رجالي |
1 | علي بن الحسين زين العابدين(عليه السلام) | 1 | 0/02 | امام معصوم (روشن است که اين روايت مرسل است) |
2 | جعفر بن محمد الصادق(عليه السلام) | 1 | 0/02 | امام معصوم (روشن است که اين روايت مرسل است) |
3 | علي بن محمد الهادي(عليه السلام) | 1 | 0/02 | امام معصوم |
4 | حسن بن علي العسکري(عليه السلام) | 6 | 0/13 | امام معصوم |
5 | حارث بن دلهاث | 1 | 0/02 | مجهول |
6 | حسن بن جهم بن بکير | 17 | 0/37 | امامي ثقه جليل |
7 | حسن بن حسين لؤلؤي | 3 | 0/06 | ابن وليد: ضعيف؛ نجاشي: ثقة |
8 | حسن بن عباس بن حريش | 38 | 0/82 | امامي ضعيف جدّاً |
(75)
رديف | نام استاد | شمار نقل | درصد نقل | توصيف استاد در کتابهاي رجالي |
9 | حسن بن ظريف بن ناصح | 37 | 0/80 | امامي ثقه |
10 | حسن بن عطية أبوناب دغشي | 2 | 0/04 | امامي ثقه |
11 | حسن بن علي وشّاء | 31 | 0/67 | امامي ثقه جليل |
12 | حسن بن علي | 5 | 0/11 | مشترک |
13 | حسن بن علي وشّاء | 1 | 0/02 | امامي ثقه جليل |
14 | حسن بن علي بن نعمان | 3 | 0/06 | امامي ثقه (عليالظاهر) |
15 | حسن بن علي بن نعمان | 1 | 0/02 | مشترک |
16 | حسن بن علي بن أبيحمزه بطائني | 1 | 0/02 | ضعيف (من رؤساء الواقفية) |
17 | حسن بن علي بن فضال تيمي | 74 | 1/59 | امامي ثقه جليل |
18 | حسن بن علي بن فضال تيمي | 5 | 0/11 | امامي ثقه جليل |
19 | حسن بن علي بن فضال تيمي | 1 | 0/02 | امامي ثقه جليل |
20 | حسن بن علي بن يقطين | 2 | 0/04 | امامي ثقه جليل |
21 | حسن بن محبوب سرّاد | 974 | 20/99 | امامي ثقه جليل |
22 | حسن بن موسي الخشّاب | 2 | 0/04 | امامي ثقه جليل |
23 | حسن بن بشّار الواسطي | 5 | 0/11 | امامي ثقه |
24 | حسين بن بشّار الواسطي | 1 | 0/02 | امامي ثقه |
25 | حسين بن راشد | 2 | 0/04 | مجهول |
26 | حسين بن سعيد الاهوازي | 4 | 0/09 | امامي ثقه جليل |
27 | حسين بن يزيد نوفلي | 26 | 0/56 | امامي ثقه (قيل: غلا في آخر عمره) |
28 | ريان بن صلت هاشمي | 12 | 0/26 | امامي ثقه |
29 | عباس بن عامر قصباني | 5 | 0/11 | امامي ثقه جليل |
30 | علاء بن رزين قلاء | 1 | 0/02 | امامي ثقه |
31 | قاسم بن ربيع صحاف | 4 | 0/09 | امامي (لم تثبت وثاقته) |
32 | قاسم بن محمد زيات | 2 | 0/04 | مجهول |
34 | مثني بن وليد حناط | 1 | 0/02 | امامي ثقه |
35 | هيثم بن أبي مسروق نهدي | 9 | 0/19 | امامي ثقه (عليالظاهر) |
36 | احمد بن أشعث | 2 | 0/04 | مجهول |
(76)
رديف | نام استاد | شمار نقل | درصد نقل | توصيف استاد در کتابهاي رجالي |
37 | احمد بن حسن بن علي بن فضال | 2 | 0/04 | فطحي ثقه |
38 | احمد بن حسين بن عمر بن يزيد بياع | 1 | 0/02 | امامي ثقه |
39 | احمد بن مثني | 2 | 0/04 | مجهول |
40 | احمد بن إسحاق الرازي | 2 | 0/04 | امامي ثقه |
41 | احمد بن بشر | 1 | 0/02 | ضعيف (علي استثناء ابن وليد) |
42 | احمد بن بشير برقي | 6 | 0/13 | ضعيف (علي استثناء ابن وليد) |
43 | احمد بن عبدالعزيز | 1 | 0/02 | مجهول |
44 | احمد بن عبدوس خلنجي | 2 | 0/04 | مجهول |
45 | احمد بن عبدوس خلنجي | 2 | 0/04 | مجهول |
46 | احمد بن عمر حلال | 1 | 0/02 | امامي ثقه |
47 | احمد بن محمد بارقي | 3 | 0/06 | امامي ثقه (عليالظاهر) |
48 | احمد بن محمد برقي | 1 | 0/02 | امامي ثقه (عليالظاهر) |
49 | احمد بن بصري | 4 | 0/09 | ضعيف (علي الظاهر) |
50 | احمد بن سياري | 4 | 0/09 | ضعيف (علي الظاهر) |
51 | احمد بن محمد قلانسي | 3 | 0/06 | مجهول |
52 | احمد بن محمد بن ربيع أقرع | 1 | 0/02 | مجهول |
53 | احمد بن محمد بن ابي نصر بزنطي | 1033 | 22/26 | امامي ثقه جليل |
54 | احمد بن محمد بن ابي نصر بزنطي | 3 | 0/06 | مشترک ميان ثقه و مجهول |
55 | احمد بن محمد بن ابي نصر بزنطي | 1 | 0/02 | امامي ثقه جليل |
56 | احمد بن محمد بن خالد برقي | 1 | 0/02 | امامي ثقه جليل |
57 | احمد بن محمد بن عيسي اشعري | 2 | 0/04 | امامي ثقه جليل |
58 | احمد بن محمد بن عيسي اشعري | 2 | 0/04 | مشترک ميان ثقه و مجهول |
59 | احمد بن موسي | 2 | 0/04 | مجهول |
60 | احمد بن هارون بن موفق | 6 | 0/13 | مجهول |
61 | احمد بن يوسف بن عقيل | 1 | 0/02 | مجهول |
62 | أصحابنا | 1 | 0/02 | جمع مجهول |
63 | أيوب بن نوح بن دراج | 17 | 0/37 | امامي ثقه جليل |
(77)
رديف | نام استاد | شمار نقل | درصد نقل | توصيف استاد در کتابهاي رجالي |
64 | إبرهيم بن داوود يعقوبي | مجهول | ||
65 | إبرهيم بن عبدالحميد اسدي | 2 | 0/04 | امامي ثقه |
66 | إبرهيم بن عبدالرحمن | 4 | 0/09 | مجهول |
67 | إبرهيم بن عبدالرحمن بن حجاج | 1 | 0/02 | مجهول |
68 | إبرهيم بن عقبه | 12 | 0/26 | مجهول |
69 | ابراهيم بن محمد مدني | 1 | 0/02 | مجهول |
70 | ابراهيم بن محمد همذاني | 3 | 0/06 | امامي ثقه (عليالظاهر) |
71 | إدريس حارثي | 2 | 0/04 | مجهول |
72 | إسماعيل بن مرّار | 1 | 0/02 | امامي ثقه (عليالظاهر) |
73 | إسماعيل بن منصور | 1 | 0/02 | مجهول |
74 | إسماعيل بن مهران بن محمد بن ابينصر | 60 | 1/29 | امامي ثقه |
75 | بعض الاهوازيين | 1 | 0/02 | مجهول جمع |
76 | بکر بن صالح | 42 | 0/91 | امامي ثقه (عليالتحقيق) |
77 | جعفر بن إبراهيم بن ناجيه حضرمي | 1 | 0/02 | مجهول |
78 | جعفر بن بشير البجلي | 2 | 0/04 | امامي ثقه جليل |
79 | جعفر بن عثمان دارمي | 4 | 0/09 | مجهول |
80 | جعفر بن محمد بن بشار | 15 | 0/32 | مجهول |
81 | جعفر بن محمد بن بشار | 2 | 0/04 | امامي ثقه (علي التحقيق) |
82 | جعفر بن محمد بن حمزه | 1 | 0/02 | مجهول |
83 | جعفر بن محمد بن عبيدالله اشعري | 228 | 4/91 | امامي ثقه (علي التحقيق) |
84 | جعفر بن محمد بن عبيدالله اشعري | 2 | 0/04 | مشترک ميان ثقه و مجهول |
85 | جعفر بن محمد بن عبيدالله اشعري | 1 | 0/02 | امامي ثقه (علي التحقيق) |
86 | حمزة بن محمد | 1 | 0/02 | مجهول |
87 | خيران خادم | 9 | 0/19 | امامي ثقه جليل |
88 | داوود بن محمد نهدي | 16 | 0/34 | امامي ثقه |
89 | داوود بن مهزيار | 2 | 0/04 | مجهول |
90 | رفاعة بن موسي خناس | 4 | 0/09 | امامي ثقه جليل |
(78)
رديف | نام استاد | شمار نقل | درصد نقل | توصيف استاد در کتابهاي رجالي |
91 | بشر بن بشار نيشابوري | 2 | 0/04 | لم يتصف بشيء في المعجم |
92 | سعيد بن جناح أزدي | 6 | 0/13 | امامي ثقه |
93 | سليمان بن سماعة ضبي | 1 | 0/02 | امامي ثقه |
94 | سليمان بن عبدالله خزاز کوفي | 1 | 0/02 | مجهول |
95 | صفوان بن يحيي البجلي | 13 | 0/28 | امامي ثقه جليل |
96 | طاهر بن حاتم قزويني | 1 | 0/02 | ضعيف (کذّاب) |
97 | عاصم بن حميد حناط | 2 | 0/04 | امامي ثقه جليل |
98 | عبدالجبار بن مبارک نهاوندي | 1 | 0/02 | امامي لم يتضح حاله |
99 | عبدالرحمن بن أبي نجران | 165 | 3/56 | امامي ثقه جليل |
100 | عبدالرحمن بن أبي نجران | 2 | 0/04 | امامي ثقه جليل |
101 | عبدالرحمن بن سالم أشل | 1 | 0/02 | امامي ثقه (علي التحقيق) |
102 | عبدالعظيم بن عبدالله حسني | 22 | 0/47 | امامي ثقه جليل عظيم المنزلة |
103 | عبدالکريم بن عمرو خثعمي | 1 | 0/02 | امامي ثقه جليل |
104 | عبدالله بن حسين | 3 | 0/06 | مجهول |
105 | عبدالله بن بکير بن أعين | 1 | 0/02 | فطحي ثقه |
106 | عبدالله بن محمد حجّال | 4 | 0/09 | امامي ثقه جليل |
107 | عبدالوهاب | 1 | 0/02 | مجهول |
108 | عبيدالله بن مرزبان | 2 | 0/04 | مجهول |
109 | عبيدالله بن عبدالله دهقان | 16 | 0/34 | ضعيف |
110 | عبيدالله بن عبدالله دهقان | 2 | 0/04 | ضعيف |
11 | عثمان بن عيسي الکلابي | 10 | 0/22 | امامي ثقه |
112 | علي بن حکم انباري | 55 | 1/19 | امامي ثقه جليل |
113 | علي بن ريان بن صلت | 21 | 0/45 | امامي ثقه |
114 | علي بن أبيعبدالله | 2 | 0/04 | مجهول |
115 | علي بن احمد أشيم | 2 | 0/04 | امامي ثقه (علي التحقيق) |
116 | علي بن اسباطبن سالم | 173 | 3/73 | فطحي ثقه |
117 | علي بن ابراهيم بن هاشم | 2 | 0/04 | امامي ثقه جليل |
(79)
رديف | نام استاد | شمار نقل | درصد نقل | توصيف استاد در کتابهاي رجالي |
118 | علي بن بلال بغدادي | 4 | 0/09 | امامي ثقه |
119 | علي بن حديد | 1 | 0/02 | مجهول |
120 | علي بن حسان هاشمي | 2 | 0/04 | ضعيف جدّاً فاسد الاعتقاد |
121 | علي بن حسان واسطي | 44 | 0/95 | امامي ثقه |
122 | علي بن خالد | 3 | 0/06 | مجهول |
123 | علي بن زياد | 1 | 0/02 | مجهول |
124 | علي بن سعيد رقي | 3 | 0/06 | مجهول |
125 | علي بن سليمان بن رشيد | 9 | 0/19 | مجهول |
126 | علي بن محمد قاساني | 1 | 0/02 | ثقه (علي التحقيق) |
127 | علي بن محمد بن عبدالله أبيالقاسم | 2 | 0/04 | امامي ثقه |
128 | علي بن معبد | 1 | 0/02 | امامي ثقه (علي التحقيق) |
129 | علي بن معبد | 2 | 0/04 | مشترک ميان ثقه و مجهول |
130 | علي بن مهزيار | 99 | 2/13 | امامي ثقه جليل |
131 | علي بن مهزيار | 3 | 0/06 | امامي ثقه جليل |
132 | عمر بن علي علي بن عمر بن يزيد | 2 | 0/04 | امامي ثقه (علي التحقيق) |
133 | عمرو بن إبراهيم أزدي | 1 | 0/02 | امامي ثقه |
134 | عمرو بن سعيد مدائني | 7 | 0/15 | فطحي ثقه |
135 | عمرو بن سعيد مدائني | 4 | 0/09 | فطحي ثقه |
136 | عمرو بن عثمان خزاز | 32 | 0/69 | امامي ثقه |
137 | غياث | 2 | 0/04 | مجهول |
138 | غير أحمد بن محمد بن ابينصر بزنطي | 3 | 0/06 | چون شخص اصلي معلوم است نميتوان گفت که سهل از مجهول روايت کرده است. |
139 | غير أحمد بن محمد بن عيسي اشعري | 2 | 0/04 | چون شخص اصلي معلوم است نميتوان گفت که سهل از مجهول روايت کرده است. |
140 | غير علي بن معبد | 1 | 0/02 | چون شخص اصلي معلوم است نميتوان گفت که سهل از مجهول روايت کرده است. |
141 | غير محمد بن عيسي بن عبيد | 2 | 0/04 | چون شخص اصلي معلوم است نميتوان گفت که سهل از مجهول روايت کرده است. |
(80)
رديف | نام استاد | شمار نقل | درصد نقل | توصيف استاد در کتابهاي رجالي |
142 | غير واحد | 1 | 0/02 | معتبر |
143 | غير واحد من اصحابنا | 5 | 0/11 | معتبر |
144 | غير يعقوب بن يزيد انباري | 1 | 0/02 | چون شخص اصلي معلوم است نميتوان گفت که سهل از مجهول روايت کرده است. |
145 | محسن بن احمد قيسي | 5 | 0/11 | امامي ثقه (علي التحقيق) |
146 | محمد بن حسن بن شمون | 264 | 5/69 | ضعيف جدّاً فاسد المذهب |
147 | محمد بن حسن بن شمون | 3 | 0/06 | ضعيف جدّاً فاسد المذهب |
148 | محمد بن حسين بن أبيخطّاب | 26 | 0/56 | امامي ثقه جليل |
149 | محمد بن ريان بن صلت | 11 | 0/24 | امامي ثقه |
150 | محمد بن وليد بجلي خزاز | 32 | 0/69 | امامي ثقه جليل |
151 | محمد بن وليد شباب صيرفي | 13 | 0/28 | ضعيف تروي عنه الغلاة |
152 | محمد بن أبي الاصبغ | 2 | 0/04 | مجهول |
153 | محمد بن أبي عمير زياد | 2 | 0/04 | امامي ثقه جليل |
154 | محمد بن احمد | 1 | 0/02 | مجهول |
155 | محمد بن احمد دقاق بغدادي | 2 | 0/04 | مجهول |
156 | محمد بن أسلم طبري جبلي | 7 | 0/15 | قد رمي بالغو و فساد الحديث |
157 | محمد بن أورمه قمي | 22 | 0/47 | امامي ثقه (علي التحقيق) |
158 | محمد بن إبراهيم نوفلي | 4 | 0/09 | مجهول |
159 | محمد بن إسماعيل رازي | 5 | 0/11 | مجهول |
160 | محمد بن إسماعيل بن بزيع | 15 | 0/32 | امامي ثقه جليل |
161 | محمد بن بکر بن جناح | 2 | 0/04 | واقفي ثقه |
162 | محمد بن جعفر بن عقبه | 1 | 0/02 | مجهول |
163 | محمد بن خالد | 1 | 0/02 | مجهول |
164 | محمد بن ريان | 1 | 0/02 | مجهول |
165 | محمد بن زيد طبري | 2 | 0/04 | مجهول |
166 | محمد بن سعيد بن غزوان | 1 | 0/02 | مجهول |
167 | محمد بن سليمان ديلمي | 26 | 0/56 | ضعيف جدّاً رمي بالغلوّ |
(81)
رديف | نام استاد | شمار نقل | درصد نقل | توصيف استاد در کتابهاي رجالي |
168 | محمد بن سنان زاهري | 76 | 1/64 | امامي مختلف فيه (ثقة علي التحقيق) |
169 | محمد بن سنان زاهري | 1 | 0/02 | امامي مختلف فيه (ثقة علي التحقيق) |
170 | محمد بن عبدالحميد عطّار | 23 | 0/50 | امامي ثقه (علي التحقيق) |
171 | محمد بن عبدالله | 7 | 0/15 | مجهول |
172 | محمد بن عبدالله بن احمد أبوعبدالله الجاموراني | 11 | 0/24 | ضعفه القميون و قد رمي بالغلوّ |
173 | محمد بن علي أبوسمينه | 27 | 0/58 | ضعيف جدّاً |
174 | محمد بن عمرو بن سعيد زيات | 8 | 0/17 | امامي ثقه جليل |
175 | محمد بن عيسي بن عبيد | 142 | 3/06 | امامي ثقه جليل (ابن وليد او استثناء کرده است) |
176 | محمد بن عيسي بن عبيد | 2 | 0/04 | امامي ثقه جليل |
177 | محمد بن يحيي عطّار | 1 | 0/02 | امامي ثقه جليل |
178 | مروک بن عبيد بن سالم | 2 | 0/04 | امامي ثقه |
179 | معاوية بن حکيم بن معاوية بن عمّار | 13 | 0/28 | ثقه جليل (فطحي عند الکشي) |
180 | معمر بن خلاد | 1 | 0/02 | امامي ثقه |
181 | منصور بن عباس رازي | 65 | 1/40 | لم يتضح حاله (نجاشي: مضطرب الامر) |
182 | موسي بن قاسم بجلي | 19 | 0/41 | امامي ثقه جليل |
183 | موسي بن جعفر بن وهب بغدادي | 20 | 0/43 | امامي ثقه (علي التحقيق) |
184 | موسي بن عمر بن يزيد بن ذبيان | 2 | 0/04 | امامي ثقه (علي التحقيق) |
185 | نصر بن محمد | 1 | 0/02 | مجهول |
186 | نضر بن محمد | 1 | 0/02 | مجهول |
187 | هارون بن مسلم بن سعدان | 18 | 0/39 | امامي ثقه جليل |
188 | ياسر خادم | 5 | 0/11 | امامي ثقه |
189 | يحيي بن مبارک | 36 | 0/78 | امامي ثقه (علي التحقيق) |
190 | يحيي بن مبارک | 1 | 0/02 | امامي ثقه (علي التحقيق) |
191 | يعقوب بن اسحاق بن ابراهيم حريري | 2 | 0/04 | مجهول |
192 | يعقوب بن اسحاق بن ابراهيم حريري | 1 | 0/02 | مجهول |
(82)
رديف | نام استاد | شمار نقل | درصد نقل | توصيف استاد در کتابهاي رجالي |
193 | يعقوب بن يزيد انباري | 81 | 1/75 | امامي ثقه جليل |
194 | يعقوب بن يزيد انباري | 1 | 0/02 | امامي ثقه جليل |
195 | يوسف بن سخت بصري | 2 | 0/04 | لم يتضح حاله و قد رمي بالغلوّ و التخليط |
196 | يوسف بن علي | 4 | 0/09 | مجهول |
197 | يونس بن يعقوب بجلي | 1 | 0/02 | امامي ثقه جليل |
198 | بعض الاهوازيين | 1 | 0/02 | مجهول |
199 | بعض اصحاب سهل بن زياد آدمي | 27 | 0/58 | مجهول |
200 | بعض اصحابنا | 16 | 0/34 | چون شخص اصلي معلوم است نميتوان گفت که سهل از مجهول روايت کرده است. |
201 | رجل | 6 | 0/13 | مجهول |
202 | غير حسن بن محبوب سرّاد | 1 | 0/02 | چون شخص اصلي معلوم است نميتوان گفت که سهل از مجهول روايت کرده است. |
203 | غير بکر بن صالح رازي و حسين بن يزيد نوفلي | 2 | 0/04 | چون شخص اصلي معلوم است نميتوان گفت که سهل از مجهول روايت کرده است. |
204 | غير عمرو بن عثمان خزاز | 2 | 0/04 | چون شخص اصلي معلوم است نميتوان گفت که سهل از مجهول روايت کرده است. |
205 | من حدثه | 3 | 0/06 | مجهول |
206 | من ذکره | 4 | 0/09 | مجهول |
207 | من رأي | 3 | 0/06 | مجهول |
نام شاگردان سهل بن زياد
رديف | نام شاگرد | شمار نقل | درصد نقل | توصيف شاگرد در کتابهاي رجالي |
1 | حسن بن متيل | 5 | 0/11 | امامي ثقه جليل |
2 | حسين بن حسن بن بندار | 1 | 0/02 | لم يتصف بشيء في المعجم |
3 | أحمد بن ادريس | 8 | 0/19 | امامي ثقه جليل |
4 | احمد بن محمد | 1 | 0/02 | مجهول |
5 | احمد بن محمد خالد برقي | 3 | 0/07 | امامي ثقه جليل |
(83)
رديف | نام شاگرد | شمار نقل | درصد نقل | توصيف شاگرد در کتابهاي رجالي |
6 | ابراهيم بن هاشم قمي | 1 | 0/02 | امامي ثقه جليل (علي التحقيق) |
7 | اسماعيل بن ابراهيم عبدي | 1 | 0/02 | مجهول |
8 | جبرئيل بن احمد فاريابي | 1 | 0/02 | امامي ثقه (علي التحقيق) |
9 | جماعة من اصحابنا | 1 | 0/02 | معتبر |
10 | خلف بن حماد کشي | 1 | 0/02 | مجهول |
11 | سعد بن عبدالله قمي | 2 | 0/04 | امامي ثقه جليل |
12 | عدة من اصحابنا | 3496 | 81/76 | مراد از عدّه: علي بن محمد علان، محمد بن ابيعبدالله، محمد بن ابيالحسن، و محمد بن ابيعقيل کليني ميباشد. پس معتبر است. |
13 | علي بن ابراهيم بن هاشم | 6 | 0/14 | امامي ثقه جليل |
14 | علي بن محمد علان کليني | 382 | 8/93 | امامي ثقه |
15 | غير واحد | 4 | 0/09 | معتبر |
16 | غير واحد من اصحابنا | 2 | 0/04 | معتبر |
17 | محمد | 1 | 0/02 | مجهول |
18 | محمد بن حسن (مراد محمد بن حسن طائي رازي است) | 154 | 3/60 | امامي ثقه (علي التحقيق) |
19 | محمد بن احمد بن يحيي بن عمران اشعري | 36 | 0/84 | امامي ثقه جليل |
20 | محمد بن جعفر اسدي کوفي | 63 | 1/47 | امامي ثقه جليل |
21 | محمد بن حسان رازي | 2 | 0/04 | ضعيف في الحديث، فاسد المذهب |
22 | محمد بن علي بن محبوب | 2 | 0/04 | امامي ثقه جليل |
23 | محمد بن قولويه | 1 | 0/02 | امامي ثقه |
24 | محمد بن نصير کشي | 2 | 0/04 | امامي ثقه جليل |
25 | محمد بن يحيي العطار | 24 | 0/56 | امامي ثقه جليل |
26 | محمد بن يعقوب کليني | 23 | 0/54 | امامي ثقه جليل |
27 | ابراهيم بن اسحاق احمري | 2 | 0/04 | امامي ثقه (علي التحقيق) |
28 | جعفر بن احمد بن أيوب سمرقندي | 1 | 0/02 | امامي ثقه (عديم النظير) |
(84)
رديف | نام شاگرد | شمار نقل | درصد نقل | توصيف شاگرد در کتابهاي رجالي |
29 | جماعة | 3 | 0/07 | معتبر |
30 | غير علي بن محمد علان کليني | 24 | 0/56 | ـ |
31 | غير محمد بن حسن طائي رازي | 23 | 0/54 | ـ |
32 | غير محمد بن جعفر اسدي کوفي | 1 | 0/02 | ـ |
33 | غير محمد بن يحيي عطار | 3 | 0/07 | ـ |
34 | عبدالله بن علا مذاري | 1 | 0/02 | امامي ثقه |
با دقّت در دو فهرست بالا ميتوان ميگفت اين ادعا که سهل بن زياد بر راویان ناشناخته اعتماد ميکرده صحيح است، چراکه از ميان 188 عنواني که وي از آنها روايت کرده، نزديک 75 عنوان (چهل درصد) مجهول يا مهمل هستند؛ يعني يا هرگز نامي از آنها در کتابهاي رجالي نيامده و يا اگر آمده، عالمان رجالي توثيق يا تضعيفي نسبت به آنها ذکر نکردهاند. البته اين آمار بر پايه شمار عنوانها است، ولي اگر شمار روايات را مدّ نظر قرار دهيم اين نسبت کاملا دگرگون ميشود، زيرا سهل بن زياد بيش از 90 درصد روايات خود را از راههاي معتبر نقل کرده است.
همچنين ميتوان گفت: نقل أجلّاء از سهل بن زياد نيز واقعيت دارد، زيرا از 34 نفر عنواني که از او نقل روايت ميکنند 12 مورد از ثقات أجلّاء، 7 مورد از ثقات و 4 مورد از مواردي است که با الفاظي چون «عدّة من اصحابنا» آمده و معتبر هستند.
(85)
بخش سوم
رويکرد دانشمندان درباره سهل بن زياد در گستره تاريخ
(87)
رويکرد انديشمندان رجالي در گذشته درباره سهل بن زياد، خالي از دوگانگي و ابهام نيست، از اين رو بحثهاي زيادي پيرامون علّت و انگيزه پيشينيان از تضعيف سهل و درستي يا نادرستي آن، پديد آمده است. بهطور کلي با جستوجو در گفتار ايشان خواهيم ديد که ديدگاههاي گوناگوني در اين رابطه قابل طرح است، مانند اينکه:
1. اين تضعيفات را پذيرفته و آن را حاکي از اعتمادناپذير بودن سهل بن زياد در امر حديث بدانيم. اين روش کساني چون محقق تستري، مرحوم ابوالقاسم نراقي، مرحوم تفرشي و سيد بن طاووس(قدس سرهم) است.
2. توثيق شيخ(قدّس سرّه) در کتاب رجال را بهخاطر متأخّر بودنش از فهرست وي، مقدم کرده و از اين راه قائل به وثاقت سهل بن زياد بشويم.
3. بهرغم پذيرفتن تضعيفات، عمل به احاديث سهل را بهخاطر «شيخ اجازه» بودن وي جايز بدانيم، مانند مرحوم مجلسي اول(قدّس سرّه) در الوجيزة و سيد بحرالعلوم(قدّس سرّه).
4. از راه شيخ اجازه بودن، فراواني روايات و نقل أجلّا از سهل بن زياد، او را توثيق کنيم، مانند جناب وحيد بهبهاني(قدّس سرّه).
(88)
5. بگوييم دليل اصلي تضعيف سهل از سوي پيشينيان، سطحي بودن نگرش آنها در زمينه امامت و اجتهادات ويژه ايشان درباره مفهوم «غلوّ» بوده است، از اين رو تضعيفات ايشان پذيرفتني نيست و بايد از راه قرائن و شواهد موجود، سهل بن زياد را توثيق کنيم.
پيش از هر چيز، بايد بدانيم که نام «سهل بن زياد» در کتب اربعه 2570 مورد آمده است که البته انطباق سه مورد از آنها بر سهل بن زياد آدمي قطعي نيست، بلکه چه بسا شخص ديگري باشد. در کتاب وسائلالشيعة نيز نام «سهل بن زياد» 2505 آمده است که انطباق سه نفر از آنها بر سهل دشوار است. دانستن اين نکته از اين رو لازم است که با رويکرد بزرگان فن حديث در قبال سهل آشنا شويم.[1]
اکنون به نظر ميرسد بهتر است ما ديدگاه دانشمندان رجال را درباره سهل و يا موضعگيري ايشان در برابر وي را يادآوري کنيم تا افزون بر روشنتر شدن بحث، بتوانيم در بخش آينده، داوري آگاهانهتري در گزينش رأي صحيح داشته باشيم.
گفتار یکم: اقوال متقدمين
1. محمد بن الحسن بن وليد(قدّس سرّه)
ابن وليد افراد پرشماري را از راويان کتاب محمد بن أحمد بن يحيي استثنا ميکند.
مرحوم نجاشي(قدّس سرّه) قضيه استثنا را چنين نقل ميکند:
محمد بن حسن بن وليد از ميان روايات محمد بن احمد بن يحيي، آنچه را که او از محمد بن موسي همداني يا از رجل يا بعض اصحابنا نقل کرده، استثنا نموده است. همچنين هنگامي که او از محمد بن يحيي معاذي، أبيعبدالله رازي جاموراني، أبيعبدالله
--------------------------------------------------
1 .اين آمار از نرمافزار «دراية النور» استخراج شده است، ولي مرحوم خوئي در معجم رجال الحديث و جناب استاد اکبر ترابي در موسوعة الرجالية الميسرة شمار روايات سهل در کتب اربعه را 2304 ذکر ميکنند که شايد با حذف موارد تکراري باشد.
(89)
سياري، يوسف بن سخت، وهب بن منبه، أبيعلي نيشابوري، أبي يحيي واسطي و محمد بن علي أبيسمينه نقل ميکند و يا ميگويد در فلان حديث يا کتاب ديدم ولي خودم آن را روايت نميکنم، يا رواياتي که از سهل بن زياد، محمد بن عيسي بن عبيد با اسناد منقطع، احمد بن هلال، محمد بن علي همداني، عبد الله بن محمد شامي، عبد الله بن احمد رازي، احمد بن حسين بن سعيد، احمد بن بشير رقي، محمد بن هارون، ممويه بن معروف و محمد بن عبدالله بن مهران نقل ميکند، يا رواياتي که حسن بن حسين لؤلؤيي آنها را به تنهايي نقل نموده، و يا رواياتي که از جعفر بن محمد بن مالك، يوسف بن حارث يا عبدالله بن محمد دمشقي نقل کرده است را استثنا نموده است.
ابوالعباس بن نوح درباره اين استثنا گفت: استاد ما ابوجعفر محمد بن حسن بن وليد در همه اين امور راه صحيح را پيموده است و ابوجعفر بن بابويه نيز از وي پيروي کرده است، ولي درباره محمد بن عيسي بن عبيد نميدانم چه چيزي در او ديده است که وي را نيز استثناء کرده است، با اينکه او در ظاهر عادل و ثقه بود.[1]
جالب اينکه خود جناب ابن وليد کتاب سهل بن زياد را به واسطه سعد و حميري از طريق احمد بن أبيعبدالله روايت کرده است.[2]
2. عباس بن نوح(قدّس سرّه)
از عبارت نجاشي ميتوان فهميد که ابن نوح نيز موضع ابن وليد در استثناي روايات سهل را تأييد کرده است.
--------------------------------------------------
1 .احمد بن علي نجاشي، رجال نجاشي، ص 348 (شماره 939 ترجمه محمد بن احمد بن يحيي).
2 .محمد بن حسن طوسي، الفهرست، 1: 228.
(90)
3. احمد بن محمد بن عيسي اشعري
وي آنچنان سهل بن زياد را ضعيف و غالي ميدانسته که وي را از قم بيرون ميکند. اين داستان را ابن غضائري نقل کرده است.[1]
4. فضل بن شاذان(قدّس سرّه)
بنابر نقل جناب کشي، فضل بن شاذان(قدّس سرّه) از سهل بن زياد راضي نبوده و وي را أحمق ناميده است. مرحوم کشي(قدّس سرّه) در ترجمه صالح بن أبي حماد رازي ميگويد:
علي بن محمد قتيبي گفت: ابومحمد فضل بن شاذان، از صالح بن أبيحماد رازي خشنود بود و او را مدح ميکرد ولي از أباسعيد آدمي راضي نبود و ميگفت: او احمق است.[2]
5. مرحوم برقي(قدّس سرّه)
ايشان سهل را در زمره ياران امام هادي(عليه السلام) و امام عسكري(عليه السلام) دانسته، ولي به وثاقت يا ضعف او اشاره نکرده است.[3]
6. مرحوم کشي(قدّس سرّه)
در ترجمه سهل ميفرمايد:
سهل بن زياد آدمي: أبوسعيد نصر بن صباح گفت: أبوسعيد سهل بن زياد آدمي رازي، از أبي جعفر و أبي الحسن و أبي محمد(عليهم السلام) روايت ميکند.[4]
چنانچه اشاره شد، جناب کشّي موضع فضل بن شاذان را نيز نقل ميکند.
--------------------------------------------------
1 .رجال ابن غضائري، ص66.
2 .«قال علي بن محمد القتيبي: كان أبو محمد الفضل (بن شاذان) يرتضيه و يمدحه و لا يرتضي أبا سعيد الآدمي و يقول: هو الأحمق» (رجال کشي، ص566).
3 .ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد برقي، رجال برقي، ص 58 و 60.
4 .همان، ص566.
(91)
7. شيخ مفيد(قدّس سرّه)
جناب شيخ مفيد موضع روشني درباره سهل بن زياد برنگزيده است، ولي قرائني در برخورد ايشان با سهل وجود دارد که حاکي از اعتماد ايشان به وي ميباشد. ما در بحث شواهد وثاقت، به اين قرائن اشاره خواهيم کرد.
8. مرحوم ابن غضائري(قدّس سرّه)
در ترجمه خود سهل فرموده است:
سهل بن زياد أبوسعيد آدمي رازي؛ جدّاً ضعيف بوده و روايت و مذهبش فاسد است و احمد بن محمد بن عيسي اشعري او را از قم بيرون کرده و از او بيزاري جست و نيز مردم را از شنيدن روايت و نقل حديث از وي بازداشت. سهل بن زياد روايات مرسل را نقل و بر راويان ناشناس اعتماد ميکرد.[1]
نيز در ترجمه ذريح محاربي روايتي را نقل ميکند، سپس ميفرمايد:
اين روايت را ابوسعيد سهل بن زياد آدمي روايت کرده است، ولي او بسيار در امر حديث ضعيف است.[2]
همانگونه که ملاحظه شد ابن غضائري(قدّس سرّه) به مکاتبه سهل با امام عسکري(عليه السلام) اشاره نميکند، در حاليکه جناب نجاشي(قدّس سرّه) اين مکاتبه را از «احمد بن حسين» (غضائري) نقل ميکند. به همين جهت برخي در اينکه آن «ابن غضائري» که سهل را تضعيف کرده، احمد بن حسين است يا حسين بن عبيدالله غضائري، تشکيک نمودهاند؛ زيرا باور اينکه ابن غضائري از سويي سهل را تضعيف کند و از سوي ديگر مکاتبه يادشده را براي نجاشي(قدّس سرّه) نقل نموده ولي در کتاب خود از آن يادي نکند، براي ايشان کمي دشوار است. ما در آينده به اين مسأله خواهيم پرداخت.
--------------------------------------------------
1 .«سهل بن زياد أبو سعيد الآدمي الرازي، كان ضعيفاً جدا فاسد الرواية و المذهب و كان أحمد بن محمد بن عيسي الأشعري أخرجه عن قم و أظهر البراءة منه و نهي الناس عن السماع منه و الرواية عنه، و يروي المراسيل، و يعتمد المجاهيل» (رجال ابن غضائري، ص66).
2 .«...روي ابوسعيد سهل بن زياد الآدمي، و هو ضعيف حديثاً ضعيفاً...» (همان، ص59).
(92)
9. مرحوم نجاشي(قدّس سرّه)
در ترجمه خود سهل ميگويد:
سهل بن زياد، أبوسعيد آدمي رازي، در امر حديث ضعيف و غير قابل اعتماد است و احمد بن محمد بن عيسي به غلوّ و دروغگويي او شهادت داده و او را از قم به سوي ري بيرون کرد، و سهل در ري ساکن شد. او بهدست محمد بن عبد الحميد عطار در نيمه ماه ربيعالثاني سال 255 با امام عسکري(عليه السلام) مکاتبه کرده است. اين مطلب را احمد بن علي بن نوح و احمد بن حسين(رحمهما الله) نقل کردهاند. او داراي کتاب توحيد بوده است که آن را ابوالحسن عباس بن أحمد بن فضل بن محمد هاشمي صالحي از پدرش از أبيسعيد آدمي روايت کرده است. و همچنين وي داراي کتاب نوادر بوده که محمد بن محمد آن را به ما خبر داده است. او گفت: جعفر بن محمد از محمد بن يعقوب از علي بن محمد از سهل بن زياد، اين کتاب را براي ما نقل کرده است. و جماعتي هم آن را روايت نمودهاند.[1]
همانگونه که پيش از اين گفته شد جناب نجاشي جريان استثنا شدن برخي از روايات محمد بن أحمد بن يحيي را در ترجمه خود او ذکر ميکند که روايات او از سهل بن زياد نيز در ميان آنها است.[2]
--------------------------------------------------
1 .«سهل بن زياد أبو سعيد الأدمي الرازي كان ضعيفا في الحديث غير معتمد عليه فيه، و كان أحمد بن محمد بن عيسي يشهد عليه بالغلو و الكذب و أخرجه من قم إلي الري و كان يسكنها و قد كاتب أبا محمد العسكري(عليه السلام) علي يد محمد بن عبد الحميد العطار للنصف من شهر ربيع الآخر سنة خمس و خمسين و مائتين. ذكر ذلك أحمد بن علي بن نوح، و أحمد بن الحسين(رحمهم الله)؛ له كتاب التوحيد، رواه أبو الحسن العباس بن أحمد بن الفضل بن محمد الهاشمي الصالحي، عن أبيه، عن أبي سعيد الأدمي؛ و له كتاب النوادر أخبرناه محمد بن محمد قال: حدثنا جعفر بن محمد، عن محمد بن يعقوب قال: حدثنا علي بن محمد عن سهل بن زياد، و رواه عنه جماعة» (احمد بن علي نجاشي، رجال نجاشي، ص185 شماره 490).
2 .همان، ص 348 (شماره 939).
(93)
10. شيخ طوسي(قدّس سرّه)
درکتاب فهرست:
سهل بن زياد آدمي رازي، کنيهاش أباسعيد است. او ضعيف ميباشد، و كتابي دارد که آن را ابن أبي جيد، از محمد بن حسن، از محمد بن يحيي، از محمد بن أحمد بن يحيي، از سهل براي ما نقل نموده است، و نيز محمد بن حسن بن وليد، از سعد و حميري از أحمد بن أبي عبدالله از سهل آن را روايت کردهاند.[1]
ايشان در همين کتاب در ذيل ترجمه محمد بن أحمد بن يحيي(قدّس سرّه) نيز جريان استثناي ابن وليد را نقل ميکند.[2]
درکتاب إستبصار:
ايشان در جزء 3 باب «أنه لا يصح الظهار بيمين» در ذيل حديث 935 ميفرمايد:
و امّا خبر نخست، روايت ابوسعيد آدمي است که در نزد ناقدين (ارزيابي کنندگان) اخبار بسيار ضعيف ميباشد و ابوجعفر بن بابويه آن را از رجال نوادر الحکمة استثناء کرده است.[3]
در کتاب رجال:
ايشان يکبار سهل را از ياران امام جواد(عليه السلام) شمرده و ميگويد: «سهل بن زياد آدمي مكنّي به أباسعيد و از اهالي ري ميباشد»[4] و بار ديگر او را از ياران امام هادي(عليه السلام) نام برده و ميفرمايد: «سهل بن زياد آدمي، کنيهاش أباسعيد بوده و فردي ثقه و رازي (اهل ري)
--------------------------------------------------
1 .«سهل بن زياد الأدمي الرازي يكني أبا سعيد، ضعيف، له كتاب أخبرنا به ابن أبي جيد، عن محمد بن الحسن، عن محمد بن يحيي، عن محمد بن أحمد بن يحيي، عنه، و رواه محمد بن الحسن بن الوليد، عن سعد و الحميري عن أحمد بن أبي عبد الله عنه» (محمد بن حسن طوسي، الفهرست، ص228).
2 .محمد بن حسن طوسي، الفهرست، ص408 شماره 623.
3 .«و أما الخبر الأول فراويه أبو سعيد الآدمي و هو ضعيف جدا عند نقاد الأخبار و قد استثناه أبو جعفر بن بابويه في رجال نوادر الحكمة» (محمد بن حسن طوسي، الاستبصار فيما اختلف من الأخبار، 3: 261).
4 .محمد بن حسن طوسي، الرجال، ص375.
(94)
ميباشد»[1] و براي بار سوم هم او را در زمره ياران امام عسكري(عليه السلام) نام ميبرد و ميگويد: «سهل بن زياد، کنيهاش أباسعيد ]و لقبش[ آدمي رازي است».[2]
گفتار دوم: اقوال متأخّرين
تا اينجا ديدگاه و مواضع پيشينيان ذکر گرديد، ولي نيکوست که اشارهاي هم به گفتار متأخّرين داشته باشيم. از اين رو، ايشان را به دو گروه «تضعيف کنندگان» و «توثيق کنندگان» تقسيم کرده و به طرح اقوالشان ميپردازيم.
کساني که سهل را تضعيف کردهاند
1. ابن شهرآشوب(قدّس سرّه)
وي درباره سهل بن زياد مينويسد: «ضعيف، له كتاب».[3]
2. سيد بن طاووس(قدّس سرّه)
ايشان پس از نقل تضعيفات، به توثيق شيخ(قدّس سرّه) در کتاب رجال اشاره کرده و مينويسد:
...پس اينکه شيخ هنگام نام بردن سهل در ميان ياران هادي(عليه السلام) او را توثيق ميکند، لغزشي است که از قلم شريف ايشان سرزده است.[4]
بنابراين، ايشان هم با تضعيف سهل موافق است.
در جاي ديگر ميفرمايد:
...در طريق به اين کتاب، سهل بن زياد و بکر بن صالح واقع شدهاند که هر دو ضعيف ميباشند.[5]
--------------------------------------------------
1 .همان، ص 387.
2 .همان، ص 399.
3 .محمد بن علي بن شهرآشوب مازندراني، معالم العلماء، ص 57، شماره 383.
4 .«وعلي هذا يكون توثيقه اياه عند عدّه له من أصحاب الهادي(عليه السلام) سهوا من قلمه الشريف» (حسن بن زين الدين (صاحب المعالم)، تحرير طاووسي، ص271).
5 .همان، 1: 419.
(95)
نيز در جاي ديگر مينويسد:
...أما أبو الخير اگر همان سهل بن زياد آدمي باشد که ترجمهاش در ذيل شماره 189 آمد، پس او مورد تضعيف قرار گرفته است.[1]
3. ابن داوود(قدّس سرّه)
ابن داوود به جز نقل اقوال شيخ در فهرست و ابن غضائري و نجاشي(قدّس سرّه)، سخن ديگري درباره سهل نفرموده است؛[2] هرچند وي را در قسم دوم از رجال خود که به گفته خودش[3] ويژه مجروحين و مهملين ميباشد، آورده است.[4] پس گويا به نظر ايشان نيز سهل بن زياد ضعيف بوده است. همچنين وي سهل را در «فصل في ذکر جماعة من الغلاة» نيز ميآورد.[5]
4. علامه حلي(قدّس سرّه)
ايشان مينويسد:
سهل ـ بدون ياء ـ بن زياد آدمي رازي، کنيهاش أباسعيد و از ياران أباالحسن ثالث ميباشد؛ گفته شيخ طوسي درباره او دوگانگي دارد، چراکه در يکجا ميفرمايد او ثقه است و در موارد گوناگون ميگويد ضعيف است.[6]
و سپس گفته نجاشي و ابن غضائري درباره او را نقل مينمايد.
افزون بر اين، وي سهل بن زياد را در قسم دوم که ويژه مذمومين و ضعيفان است، ميآورد که نشان از پذيرفتن اين رأي از سوي ايشان ميباشد. همچنين، ايشان در بسياري از کتابهاي فقهي خود به ضعف او تصريح ميکند.[7]
--------------------------------------------------
1 .همان، 2: 15.
2 .حسن بن علي بن داود حلي، رجال ابن داوود، ص460 شماره 222.
3 .همان، ص 413.
4 .همان، ص 539.
5 .همان، ص 539.
6 .حسن بن يوسف اسدي حلي (علّامه)، خلاصة الأقوال، ص 229.
7 .حسن بن يوسف بن مطهر اسدي حلي (علّامه)، تذکرة الفقهاء، 6: 141 و 6: 208؛ مختلف الشيعة؛ 1: 227 و 2: 294 و 3: 100 و 3: 540 و 4: 21 و 4: 92 و 6: 384 و 7: 402 و 8: 507 و 9: 230؛ منتهي المطلب، مقدمه:22 و 2: 36 و 2: 119 و 2: 271 و 9: 247 و 9: 327 و 9: 396 و 9: 493 و 10: 262.
(96)
نکته قابل توجه اين است که علامه(قدّس سرّه) ميگويد: «شيخ طوسي(قدّس سرّه) در جاهاي گوناگون سهل را تضعيف کرده است»؛[1] در حاليکه ما تنها به دو مورد از تضعيفات شيخ دست يافتيم، پس چه بسا علّامه(قدّس سرّه) به مواردي برخورد کرده باشد که به دست ما نرسيده است.
5. مرحوم تفرشي(قدّس سرّه)
وي در ترجمه خود سهل، تنها ديدگاه دانشمندان پيشين را نقل کرده و هيچ نقد يا تأييدي نسبت به آنها انجام نميدهد. هرچند در حاشيه از مرحوم صدوق و کليني(قدس سرهما) نقل ميکند که ايشان گاهي به روشني و گاهي سربسته روايات سهل بن زياد را صحيح ميدانستهاند.[2] ولي در برخي جاهاي ديگر کتاب به روشني سهل را جزو راويان ضعيف به شمار ميآورد.[3]
6. مرحوم ابوالقاسم نراقي(قدّس سرّه) در شعب المقال
ايشان در کتاب خود تضعيف نجاشي و ابن غضائري و نيز جريان بيرون شدن سهل بهدست احمد بن محمد بن عيسي را نقل ميکند و سپس مينويسد:
... همچنين شيخ(قدّس سرّه) سهل بن زياد را در چند جا تضعيف و در يک جا توثيق نموده است، و شکي نيست که توثيق او نميتواند در برابر تضعيفاتي که گذشت تاب بياورد، بهويژه با توجه به آنچه شيخ بزرگواري چون احمد بن محمد بن عيسي درباره او انجام داده است. پس حق آن است که ضعف سهل بن زياد را بپذيريم و گفته او قبول نکنيم.[4]
--------------------------------------------------
1 .حسن بن يوسف اسدي حلي (علّامه)، خلاصة الأقوال، ص 229.
2 .مصطفي تفرشي، نقد الرجال، 2: 383.
3 .همان، 2: 72 و 3: 22.
4 .«و كذا الشيخ ضعَّفه في مواضع و وثَّقه في موضع واحد، و لا ريب أنَّه لا تقاوم ما تقدَّم، مع ما سمعت ممّا صنع فيه أحمد بن محمَّد بن عيسي، الشيخ الجليل، فالحقّ ضعفه و عدم قبول قوله» (ابوالقاسم نراقي، شعب المقال في درجات الرجال، ص 188).
(97)
7. مرحوم تستري(قدّس سرّه) در قاموس الرجال
مرحوم تستري، از دانشمندان معاصر، نيز بر پايه تضعيفاتي که از پيشينيان نقل شد، ضعف سهل بن زياد را پذيرفته و اعتماد بر روايات او را ناروا ميداند.[1]
8. محقق خوئي(قدّس سرّه) در معجم رجال الحديث
مرحوم خوئي(قدّس سرّه)، از فقيهان معاصر، نيز پس از نقل تضعيفات و توثيقاتي که در رابطه با سهل مطرح است قول به ضعف را ترجيح ميدهد.[2]
کساني که اعتماد بر سهل را روا دانستهاند1. مجلسي اول(قدّس سرّه)
علّامه محمد تقي مجلسي(قدّس سرّه) در روضة المتقين پس از زير سؤال بردن عملکرد احمد بن محمد بن عيسي اشعري، سهل بن زياد را بهخاطر شيخ اجازه بودن وي، نقل اجلّاء از او و نيز استواري رواياتش توثيق ميکند. ما در بخش آينده، سخن ايشان را به تفصيل خواهيم آورد.[3]
2. مجلسي دوم(قدّس سرّه)
جناب علّامه محمد باقر مجلسي مينويسد:
سهل بن زياد ضعيف است، ولي به نظر من ضعف او ضرري ندارد، زيرا وي از مشايخ اجازه ميباشد.[4]
ايشان هرچند وثاقت سهل را نميپذيرد، ولي روايات او را قابل اعتماد ميداند.
3. أحمدبن عبد الرضا بصري(قدّس سرّه)[5]
ايشان مينويسد: «سهل بن زياد الآدمي الرازي، ثقة، لا بأس به.»[6]
--------------------------------------------------
1 .محمد تقي تستري، قاموس الرجال، 5: 360.
2 .سيد ابوالقاسم خوئي، معجم رجال الحديث، 8: 341.
3 .محمد تقي مجلسي، روضة المتقين، 14: 261.
4 .محمد باقر مجلسي، الوجيزة، ص91.
5 .مهذّب الدين أحمدبن عبد الرضا بصري، از شاگردان بارز جناب حرّ عاملي بوده است (فائق المقال: مقدمه).
6 .أحمدبن عبد الرضا بصري، فائق المقال، ص251 (قسم دوم: في الرجال، شماره 483).
(98)
4. وحيد بهبهاني(قدّس سرّه)
ايشان در تعليقه بر منهج المقال از راه فراوانی روايات و روايات أجلّاء از سهل بن زياد و شيخ اجازه بودن، وي را توثيق کرده و تضعيفات پيشينيان درباره او را اجتهادي و ترديدپذير دانسته است. همچنين در حاشيه مجمع الفائدة و البرهان[1] و مصابيح الظلام[2] نيز به وثاقت سهل تصريح نموده است. ما به زودي به مناسبتهاي گوناگون به سخن ايشان اشاره خواهيم کرد.[3]
5. سيد بحرالعلوم(قدّس سرّه)
ايشان نيز همان روشهايي که جناب وحيد پيموده را بهکار برده است و سهل بن زياد را توثيق نموده و رفتار احمد بن محمد بن عيسي در قبال وي را اشتباه دانسته است.[4]
6. مرحوم شيخ محمد بن اسماعيل حائري مازندراني(قدّس سرّه)
مرحوم أبي علي حائري(قدّس سرّه) هم در منتهي المقال مايل به توثيق سهل بن زياد است و تضعيفات وارد شده درباره او را ردّ کرده و با استناد به فراواني روايات أجلّاء و به ويژه مرحوم کليني(قدّس سرّه) از او و پذيرفتني بودن رواياتش، او را توثيق مي کند.[5]
7. مرحوم مامقاني(قدّس سرّه)
مرحوم مامقاني نيز بحث درباره سهل بن زياد را در دو گام پي ميگيرد. در يک گام اقوال تضعيف کنندگان سهل و در گام ديگر ده قرينه بر وثاقت او آورده و در پايان قائل به وثاقت وي ميشود.[6]
--------------------------------------------------
1 .محمد باقر وحيد بهبهاني، حاشية مجمع الفائدة و البرهان، ص 740.
2 .محمد باقر وحيد بهبهاني، مصابيح الظلام، 9: 408.
3 .محمد باقر وحيد بهبهاني، التعليقة علي منهج المقال، ص 177.
4 .سيد مهدي بحرالعلوم، فوائد الرجالية، 3: 23ـ25.
5 .برگرفته از: أبيعلي حائري، منتهي المقال، 3: 425 ـ 429.
6 .عبدالله مامقاني، تنقيح المقال في علم الرجال، 2: 75 و 76.
(99)
8. ابوالهدي(قدّس سرّه) صاحب سماء المقال
ايشان در مقام بياعتبار کردن تضعيفات ابن غضائري و اهل قم، راويان پرشماري را ياد ميکند که دانشمندان رجالي آنها را به غلوّ متهم کردهاند، ولي ايشان در اصل اين اتهامات تشکيک و آنها را ردّ مينمايد و براي تأييد ديدگاه خود، به سخن مرحوم وحيد بهبهاني(قدّس سرّه) نيز استشهاد ميکند. يکي از مواردي که ايشان نام برده، سهل بن زياد است. بنابراين ظاهر سخن ايشان وثاقت سهل است.
9. سيد محسن امين(قدّس سرّه)
ايشان در کتاب أعيان الشيعة مينويسد:
ظاهر آن است که انگيزه تضعيف نزد همگان، آن رفتار احمد بن محمد بن عيسي أشعري است که سهل را از قم به سوي ري بيرون و از وي بيزاري جست و به غلوّ و دروغگويي او شهادت داده و مردم را از شنيدن روايات او و نقل آنها بازداشت. به همين جهت گروهي از محققين ضعف اين تضعيف را تقويت کردهاند، زيرا روشن است که احمد و اهل قم، راوي را به وسيله مطالبي که مايه نکوهش نيست سرزنش ميکردند و ـ اين روش ـ در آنچه با برقي انجام داد و درباره علي بن محمد بن شيره گفت، آشکار گرديد.[1]
ظاهر اين سخن اين است که ايشان نيز مايل به توثيق سهل بودهاند.
10. مرحوم فاني(قدّس سرّه)
بنابر آنچه در تقريرات درس وي نقل شده است، ايشان پس از بحث و بررسي بسيار ميفرمايد:
از مجموع آنچه تا کنون گذشت، وثاقت سهل و صحت اعتماد بر روايات او معلوم گرديد.[2]
--------------------------------------------------
1 .سيد محسن امين، أعيان الشيعة، 7: 322.
2 .سيد علي فاني مکي، بحوث في فقه الرجال، 1: 181.
(100)
11. غلامرضا عرفانيان
ايشان، که از انديشمندان معاصر است، در کتاب مشايخ الثقات خود در موارد گوناگوني به وثاقت سهل بن زياد تصريح ميکند.[1]
سهل بن زياد در کتابهاي فقهي
برخي از فقيهان نيز در کتابهاي خود به تضعيف سهل پرداختهاند. به عنوان نمونه:
1ـ حسن بن ابيطالب (فاضل آبي(قدّس سرّه)) در کشف الرموز.[2]
2ـ محقق حلّي(قدّس سرّه) در رسائل التسع و نکت النهاية و المعتبر.[3]
3ـ شهيد اول(قدّس سرّه) در الدروس و غاية المراد.[4]
4ـ شهيد ثاني(قدّس سرّه) در رسائل و مسالک الافهام.[5]
5ـ يحيي ابن سعيد حلّي(قدّس سرّه) در نزهة الناظر.[6]
6ـ سيد عميد الدين عميدي(قدّس سرّه) در کنز الفوائد.[7]
7ـ فاضل مقداد(قدّس سرّه) در التنقيح الرائع.[8]
و بسياري از فقيهان متقدم و متأخّر ديگر.
--------------------------------------------------
1 .غلامرضا عرفانيان، مشايخ الثقات، ص 67، 104، 105، 119.
2 .حسن بن ابيطالب يوسفي (فاضل آبي)، کشف الرموز، 1: 68 و 96 و 299 و 299 و 2: 109 و 240 و 415 و 651.
3 .نجم الدين جعفر بن حسن (محقق حلّي)، رسائل التسع، ص 129؛ نکت النهاية، 2: 177؛ المعتبر في شرح المختصر، 1: 81 و 261 و 281 و 288 و 346.
4 .محمد بن مكي عاملي (شهيد اول)، الدروس الشرعية في فقه الإمامية، 2: 134؛ غاية المراد في شرح نكت الإرشاد، 2: 477 و 4: 366.
5 .زين الدين عاملي، رسائل شهيد ثاني، 1: 459؛ مسالک الافهام؛ 7: 402.
6 .يحيي بن سعيد حلي، نزهة الناظر في الجمع بين الاشباه و النظائر، ص 48، 96، 154.
7 .سيد عميد الدين عميدي، كنز الفوائد في حل مشكلات القواعد، 3: 551.
8 .مقداد بن عبد الله (فاضل مقداد)، التنقيح الرائع لمختصر الشرائع، 1: 385 وو 391 و 3: 368 و 4: 127 و 4: 306 و 391 و 490 و 493.
(101)
و برخي ديگر نيز به وثاقت او روي آوردهاند، مانند:
1ـ صاحب رياض(قدّس سرّه) در رياض المسائل.[1]
2ـ شيخ انصاري(قدّس سرّه) در کتاب الصلاة.[2]
3ـ محمد حسن بن عبدالله مامقاني(قدّس سرّه) در غاية الآمال.[3]
4ـ محقق داماد(قدّس سرّه) در کتاب الحج.[4]
5ـ امام خميني(قدّس سرّه) در کتاب الطهارة.[5]
6ـ مرحوم سبزواري(قدّس سرّه) در مهذّب الاحکام.[6]
7ـ شيخ محمد علي اراکي(قدّس سرّه) در کتاب الصلاة.[7]
8ـ سيد محمد سعيد حکيم(قدّس سرّه) در مصباح المنهاج.[8]
تا اينجا توانستيم يک نماي کلّي از مواضعي که انديشمندان در قبال توثيق يا تضعيف سهل بن زياد داشتهاند بهدست آوريم و چنانچه ملاحظه شد از ميان پيشينيان تنها توثيقي که وجود دارد توثيق شيخ طوسي(قدّس سرّه) است که با تضعيف وي در ساير کتابهايش تعارض دارد. ولي در ميان متأخّرين کسان بسياري بوده و هستند که وثاقت سهل را پذيرفته و ادلّه تضعيف وي را ناکافي ميدانند.
--------------------------------------------------
1 .سيد علي طباطبايي، رياض المسائل، 12: 458.
2 .مرتضي انصاري، کتاب الصلاة، 1: 71.
3 .محمد حسن بن عبدالله مامقاني، غاية الآمال في شرح کتاب المکاسب، 3: 475.
4 .سيد محمد داماد (محقق داماد)، کتاب الحج، 3: 584.
5 .سيد روحالله موسوي خميني، کتاب الطهارة، 1: 71 و 258 و 3: 372؛ مکاسب محرمة، 2: 345.
6 .سبزواري، مهذب الاحکام، 26: 97 و 29: 286.
7 .محمد علي اراکي، کتاب الصلاة، 2: 133.
8 .سيد محمد سعيد طباطبايي حکيم، مصباح المنهاج، 1: 474 و 2: 209.