تفسیر موضوعی قرآن کریم
بازپژوهى آيات معاد
(جلد دوم)
درسهاى تفسير حضرت آيتالله حاج شيخ محمّدجواد فاضل لنكرانى(دام ظلّه)
تحقيق و تنظيم: سيّد جواد حسينيخواه
مركز فقهى ائمّه اطهار(عليهم السلام)
پيشگفتار
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
الحمد للّه الذی لا یبلغ مدحته القائلون ولا یحصی نعمائه العادّون ولا یؤدّی حقّه المجتهدون
او را با همه فقر و ناتوانیم بر همه نعمتهایش شاکرم؛ زیرا اوست که (الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى) (اعلی، 2 و 3) آفرید و آفریده خود را به کمال رساند و با دقت تمام تقدیر کرد، انسان را به خود وانگذارد و با اِنزال کتب و ارسال رسل، راه هدایت را بر او هموار ساخت و با رسالت پیامبر خاتم و امامت جانشینان به حقش ـ که بر آنان درود بیپایان باد ـ بر نوع بشر منّت نهاده، نعمت خود را به پایان و دینش را به سرانجام مقصود رساند، اَعلام هدایت را برافراشت و راه را از بیراهه نمایان ساخت؛ (لِّيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ وَيَحْيَى مَنْ حَيَّ عَن بَيِّنَةٍ) (انفال، 42) حیات دنیوی بشر را به عالم برزخ و جهان آخرت و بهشت و دوزخ پیوند داد تا زمینة کامل پاداش و مجازات، ثواب و عقاب را فراهم آورد و تضمینی بر پیروی از فرامین آسمانی برای رسیدن به کمال باشد و در حیات جاوید اُخروی به سر برد؛ (وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ) (عنکبوت، 64).
کتاب حاضر
از آنجا که توجه به تفسیر قرآن کریم، این کتاب حیاتبخش آسمانی و الهام گرفتن از آن برای همه مطلوب و برای اینجانب از آمال دیرین بود، تصمیم گرفتم یک روز در هفته را به تفسیر کلام الله مجید بپردازم و به جهت اهمیت بحث معاد در میان مباحث کلامی و اعتقادی این بحث را برگزیده و به صورت تفسیر موضوعی، به آیات معاد اختصاص دادم. در اهمیت این بحث همین بس که به گفته برخی از اندیشمندان ربع قرآن به تصریح یا تلویح درباره زندگی جهان آخرت است.
در این کتاب، بخشی از این آیات مورد بحث قرار گرفته و از خداوند متعال توفیق ادامه و تکمیل آن را مسئلت دارم و سعی بر آن شده است که در موارد مناسب از شیوههای اجتهادی و اصولی استفاده شود و آیات متعدد علاوه بر تکیه بر کلام حاملان اصلی قرآن، ائمه معصومین(عليهم السلام)، با صناعت علم اصول نیز مورد تحلیل قرار گیرد.
این مباحث پس از پیاده شدن از نوار، به همت فاضل گرامی جناب حجتالاسلام والمسلمین آقای سید جواد حسینیخواه (دامت تأییداته) تحقیق و تقریر و به زیور طبع آراسته گردید، ضمن تقدیر و تشکر از ایشان و همه کسانی که در به سامان رسیدن این کتاب اهتمام ورزیدند، خصوصاً مدیر محترم مرکز فقهی، حضرت حجتالاسلام والمسلمین آقای فاضل کاشانی (دامت برکاته)، امید آن است که مورد توجه علاقهمندان قرار گیرد و ثواب آن را به ارواح طیّبة اهلبیت عصمت و طهارت، شهدا، علما و به خصوص والد مکرّم، مرجع عالیقدر، مرحوم آیتالله العظمی فاضل لنکرانی (رضوان الله تعالی علیهم) تقدیم مینمایم.
جعله اللّه تعالی ذُخراً لنا ولهم لیوم لا ینفع مال ولا بنون إلا من أتی اللّه بقلب سلیم.
مركز فقهى ائمّه اطهار(عليهم السلام)
محمّدجواد فاضل لنکرانی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَصَلَّى اللَّهُ عَلَى سَيِّدِنا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ
وَلَعْنَةُ اللهِ عَلَى أعْدَائِهِم أجْمَعِينَ
مقدّمه
همانطور که وعده داده بوديم، به توفيق الاهي ـ ان شاء الله ـ بحث تفسير قرآن کريم پيرامون آيات «معاد» را آغاز ميکنيم که علاوه بر فايده علمي، از فوائد عملي، دنيوي و اخروي نيز برخوردار است. اما قبل از آغاز مباحث، خاطرهاي از مرحوم والد عرض ميکنم.
هيچگاه فراموش نميکنم که از مرحوم والد سؤال کردم: دليل ارادت و اعتقاد زيادتان به مرحوم آيتالله العظمي بروجردي(قدس سرّه) چيست؟ به چه دليل چنين اعتقادي داريد؟ آيا غير از جهات علمي مسأله ديگري نيز در نظرتان هست؟
ايشان فرمودند: بله؛ مرحوم آقاي بروجردي(قدس سرّه) شخصي بود که به «معاد» باور داشت؛ و آن را در مقابل خود ميديد. ايشان در اين مرحله قرار داشتند.
اين مطلب، بسيار مهم است و نشان ميدهد باور و اعتقاد به معاد به آساني براي انسان حاصل نميشود. اگر اعتقاد به «معاد» در انسان ايجاد شود، مسائل ديگر او نيز حلّ خواهد شد.
گستره مباحث آیات معاد در کتب روایی
از نکاتي که نظر پژوهشگر را در بحث مسأله «معاد» به خود جلب میکند، توجّه محدّثین بزرگ به آیات مرتبط با این مسأله است؛ در میان محدّثین، مرحوم علاّمه مجلسی(رحمه الله) به طور گسترده این آیات را ضمن عناوین مختلفی مورد توجه قرار دادهاند. ما نیز کتاب بحارالانوار را به جهت جامعیت آن نسبت به سایر کتب روایی مورد بحث قرار میدهیم.
ايشان در جلدهاي ششم، هفتم و هشتم مباحث مربوط به «معاد» را ذکر کرده است. شيوه ايشان در طرح مباحث بدين صورت است که در هر بابي، ابتدا آيات مربوط را آوردهاند و سپس، نکات تفسيري و توضيحات آيات را متذکّر ميشوند؛ در نهايت نيز وارد بحث روايي شده و روايات مربوط را بيان و توضيح ميدهند.
به نظر ميرسد مناسب است قبل از ورود به اصل بحث، ابتدا عناوين و آيات شريفه قرآن کريم در مسأله معاد را که ايشان در اين سه جلد آوردهاند، ذکر نماييم.
ابواب و آيات مذکور در جلد 6 بحار الأنوار
مرحوم علاّمه مجلسي(قدس سرّه) بحث معاد و «ابواب الموت» را از صفحه 116 جلد ششم کتاب بحار آغاز ميکند. بدين ترتيب که در باب اوّل از «ابواب الموت» تحت عنوان «حكمة الموت و حقيقته و ما ينبغي أن يعبّر عنه» ـ يعني: حکمت و حقيقت مردن چيست؟ و از اين حقيقت به چه تعبيري بايد ياد شود؟ ـ آيه دوم سوره ملک را ذکر مينمايد. خداوند متعال در اين آيه ميفرمايد:
(الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَهُوَ الْعَزيزُ الْغَفُورُ)؛
همان كه مرگ و زندگى را پديد آورد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد، و او عزيز آمرزنده است.
در باب چهارم که بحث دوست داشتن ديدار پروردگار و مذمّت فرار از مرگ
را تحت عنوان «حبّ لقاء الله و ذمّ الفرار من الموت» بيان ميکند، آيات زير را ذکر مينمايد؛ البته توجّه داشته باشيد که مقصود ما، بيان صحّت ادّعاي ايشان نيست؛ و در مباحث آينده به بررسي آيات خواهيم پرداخت. اما به هر حال، ايشان اين آيات را ذکر ميکند:
الف) آيات 94 تا 96 سوره بقره:
(قُلْ إِنْ كانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ * وَلَنْ يَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْديهِمْ وَاللَّهُ عَليمٌ بِالظَّالِمينَ * وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى حَياةٍ وَمِنَ الَّذينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ يُعَمَّرَ وَاللَّهُ بَصيرٌ بِما يَعْمَلُونَ)>؛
بگو: «اگر نزد خدا، سراى بازپسين به شما اختصاص دارد و نه ديگر مردمان، پس اگر راست ميگوييد، آرزوي مرگ كنيد!.» * ولى به سبب كارها و اعمال زشتي كه پيش فرستادهاند، هرگز آن را آرزو نخواهند كرد. و خدا به [حال] ستمگران داناست. * و آنان را مسلماً آزمند و حريصترين مردم به زندگى، و [حتى حريصتر] از كسانى كه شرك ميورزند خواهى يافت. هر يك از اينها آرزو دارد كه كاش هزار سال عمر كند با آنكه اگر چنين عمري هم به او داده شود، او را از عذاب دور نتواند داشت. و خدا بر آنچه ميكنند، بينا است.
ب) آيات 143 و 168 سوره آل عمران:
(وَلَقَدْ كُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَيْتُمُوهُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ) * (الَّذينَ قالُوا لِإِخْوانِهِمْ وَقَعَدُوا لَوْ أَطاعُونا ما قُتِلُوا قُلْ فَادْرَؤُا عَنْ أَنْفُسِكُمُ الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ)؛
و شما مرگ را پيش از آنكه با آن روبرو شويد، سخت آرزو مىكرديد پس، آن را ديديد و [هم چنان] نگاه مىكرديد [پس تزلزل و فرار چرا؟!]. * همان كسانى كه [منافقاني که در خانه] نشستند و درباره دوستان خود گفتند: «اگر از ما پيروي مىكردند كشته نمىشدند.» بگو: «اگر راست ميگوييد مرگ را از خودتان دور كنيد.»
ج) آيه 78 سوره نساء:
(أَيْنَما تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنْتُمْ في بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ وَإِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَما لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ حَديثاً)؛
هر كجا باشيد، مرگ شما را درمييابد هر چند در بُرجهاي استوار باشيد. و اگر [پيشامد] خوبى به آنان [يعني منافقان] برسد، مىگويند: «اين از جانب خداست» و چون صدمهاي به ايشان برسد، ميگويند: «اين از طرف توست.» بگو: «همه از جانب خداست.» [آخر] اين قوم را چه شده است كه نميخواهند سخنى را [درست] دريابند؟
د) آيات 7 و 8 سوره يونس:
(إِنَّ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا وَرَضُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَاطْمَأَنُّوا بِها وَالَّذينَ هُمْ عَنْ آياتِنا غافِلُونَ * أُولئِكَ مَأْواهُمُ النَّارُ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ)؛
كسانى كه اميد به ديدار ما ندارند، و به زندگى دنيا دل خوش كرده و بدان اطمينان يافتهاند، و كسانى كه از آيات ما غافلاند، * آنان به [كيفر] آنچه به دست آورده و کسب کردهاند، جايگاهشان آتش است.
هـ ) آيه 16 سوره احزاب:
(قُلْ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْفِرارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَإِذاً لا تُمَتَّعُونَ إِلاَّ قَليلاً)؛
بگو: «اگر از مرگ يا كشته شدن بگريزيد، هرگز اين گريز براي شما سود نميبخشد، و در آن صورت، [از زندگى] جز اندكي [اندک مدتى يا اندك بهرهاي] نخواهيد برد.»
و) آيات 6 تا 8 سوره جمعه:
(قُلْ يا أَيُّهَا الَّذينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ * وَلا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْديهِمْ وَاللَّهُ عَليمٌ بِالظَّالِمينَ * قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ)؛
بگو: «اي كسانى كه يهودي شدهايد، اگر ميپنداريد كه شما دوستان خداييد نه مردم ديگر، پس اگر راست ميگوييد درخواست مرگ كنيد.» * و [لى] هرگز آن را به سبب آنچه از پيش به دست خويش فرستادهاند، آرزو نخواهند كرد، و خدا به [حال] ستمگران داناست. * بگو: «آن مرگى كه از آن ميگريزيد، قطعاً به سراغ شما ميآيد آن گاه به سوي داناي نهان و آشكار بازگردانيده خواهيد شد، و به آنچه [در روى زمين] ميكرديد، آگاهتان خواهد كرد.»
مرحوم علاّمه مجلسي در ادامه، در باب پنجم، بحث «ملک الموت» را تحت عنوان «ملک الموت وأحواله وأعوانه وکيفيّة نزعه للروح» ـ يعني ملک الموت کيست و حالات و کيفيّات او چگونه است؟ همکاران و ياران او چه کساني هستند؟ و چگونه روح را از بدن اشخاص خارج ميکند؟ ـ ضمن هفت آيه از شش سوره قرآن کريم ذکر ميکند. اين آيات عبارتند از:
الف) آيه 61 سوره انعام:
(وَهُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَهُمْ لا يُفَرِّطُونَ)؛
و اوست كه بر بندگانش قاهر [و غالب] است و نگهبانانى بر شما ميفرستد، تا هنگامى كه يكى از شما را مرگ فرا رسد، فرشتگان ما [عزرائيل و يارانش] جانش بستانند، در حالى كه [در انجام وظيفه] كوتاهى نميكنند.
ب) آيه 37 سوره اعراف:
(فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِآياتِهِ أُولئِكَ يَنالُهُمْ نَصيبُهُمْ مِنَ الْكِتابِ حَتَّى إِذا جاءَتْهُمْ رُسُلُنا يَتَوَفَّوْنَهُمْ قالُوا أَيْنَ ما كُنْتُمْ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قالُوا ضَلُّوا عَنَّا وَشَهِدُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كانُوا كافِرينَ)؛
پس كيست ستمكارتر از آن كس كه بر خدا دروغ بندد يا آيات او را تكذيب كند؟ آنها كسانى هستند كه نصيبشان را از آنچه که مقرّر شده دريافت ميدارند، تا آنگاه كه فرشتگان ما [مأموران مرگ] به سراغشان بيايند كه جانشان بستانند، ميگويند: «آنچه غير از خدا ميخوانديد كجاست؟ [تا به ياريتان آيند!]» مىگويند: «از [چشم] ما ناپديد شدند» و به زيان خود گواهى ميدهند كه كافر بودند!.
ج) آيه 104 سوره يونس:
(قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ في شَكٍّ مِنْ ديني فَلا أَعْبُدُ الَّذينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلكِنْ أَعْبُدُ اللَّهَ الَّذي يَتَوَفَّاكُمْ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ)؛
بگو: «اي مردم، اگر در دين من ترديد داريد، پس [بدانيد كه من] كسانى را كه به جاي خدا ميپرستيد نميپرستم!، بلكه خدايى را ميپرستم كه جان شما را ميستاند، و دستور يافتهام كه از مؤمنان باشم.»
د) آيات 28 و 32 سوره نحل:
(الَّذينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمي أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلى إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ * الَّذينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُون)؛
همانان كه فرشتگان جانشان را ميگيرند در حالى كه بر خود ستمكار بودهاند. پس، از در تسليم درمىآيند [و مىگويند:] «ما هيچ كار بدي نمىكرديم.» آري، خدا به آنچه مىكرديد داناست. * همان كسانى كه فرشتگان جانشان را در حالى كه [از پليدي کفر و فسق] پاكند، مىستانند [و به آنان] مىگويند: «درود بر شما باد، به [پاداش] آنچه انجام مىداديد به بهشت درآييد.»
هـ ) آيه 11 سوره تنزيل (سجده):
(قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ)؛
بگو: «فرشته مرگى كه بر شما گمارده شده، جانتان را مىستاند، آن گاه به سوى پروردگارتان بازگردانيده مىشويد.»
و) آيه 42 سوره زمر:
(اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حينَ مَوْتِها وَالَّتي لَمْ تَمُتْ في مَنامِها فَيُمْسِكُ الَّتي قَضى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ)؛
خداست که جانها را هنگام مرگشان بازمىستاند، و [نيز] روحى را كه در [موقع] خوابش نمرده است [مىگيرد،] پس آن [نفس و جانى] را كه مرگ بر او حتمي و قطعي است نگاه مىدارد [و ديگر از خواب بيدار نميشود]، و آن ديگر [نَفْسها] را [که زمان مرگ آنها نرسيده] تا هنگامى معيّن [به سوى زندگىِ دنيا] بازپس مىفرستد. هرآينه در اين [امر] براى مردمى كه مىانديشند نشانههايى [از قدرت خدا] است.
در باب ششم نيز بيست و هشت آيه از يازده سوره قرآن کريم را تحت عنوان «سكرات الموت وشدائده وما يلحق المؤمن والكافر عنده» ـ مصيبت و سختيهاى مرگ و آنچه که به مؤمن و کافر در هنگام مرگ مىرسد ـ مطرح مىکند. اين آيات عبارتند از:
الف) آيه 97 سوره نساء:
(إِنَّ الَّذينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمي أَنْفُسِهِمْ قالُوا فيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفينَ فِي الْأَرْضِ قالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فيها فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَساءَتْ مَصيراً)؛
كسانى كه بر خويشتن ستمكار بودهاند، [وقتى] فرشتگان جانشان را مىگيرند، مىگويند: «در چه [حال] بوديد؟» پاسخ مىدهند: «ما در زمين از مستضعفان بوديم.» مىگويند: «مگر زمين خدا وسيع نبود تا در آن [از محيط کفر و شرک به سرزمين اسلام] مهاجرت كنيد؟» پس، آنان جايگاهشان دوزخ است، و [دوزخ] بد سرانجامى است.
ب) آيه 50 سوره انفال:
(وَ لَوْ تَرى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذينَ كَفَرُوا الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبارَهُمْ وَذُوقُوا عَذابَ الْحَريقِ)؛
و اگر ببينى آن گاه كه فرشتگان جان كافران را مىستانند، بر چهره و پشت آنان [تازيانه آتشين] مىزنند و [گويند:] عذاب سوزان را بچشيد.
ج) آيات 63 و 64 سوره يونس:
(الَّذينَ آمَنُوا وَكانُوا يَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَفِي الْآخِرَةِ لا تَبْديلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ)؛
همانان كه ايمان آورده و پرهيزکارى ورزيدهاند * در زندگى دنيا و در آخرت مژده و بشارت براى آنان است. وعدههاى خدا را تبديلى نيست. اين همان كاميابى بزرگ است.
د) آيه 44 سوره احزاب:
(تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلامٌ وَأَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً كَريماً)؛
تحيّت و درودشان در روزي که او را ديدار مىکنند، سلام خواهد بود، و براى آنان پاداشى نيكو و پر ارزش آماده كرده است.
هـ ) آيه 30 سوره فصّلت:
(إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ)؛
در حقيقت، كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداست»، سپس ايستادگى كردند، فرشتگان بر آنان فرود مىآيند [و مىگويند:] «هان، بيم مَداريد و غمين مَباشيد، و به بهشتى كه وعده يافته بوديد، شاد باشيد.
و) آيه 27 سوره محمّد(صلي الله عليه وآله):
(فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبارَهُمْ)؛
پس چگونه [تاب مىآورند] وقتى كه فرشتگان [عذاب]، جانشان را ميستانند و بر چهره و پشت آنان [تازيانه] مىنوازند؟
ز) آيه 19 سوره ق:
(وَجاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِكَ ما كُنْتَ مِنْهُ تَحيدُ)؛
و حالت سکرات مرگ، به راستي و حقيقت فرا رسد [و به او گفته شود:] اين همان است كه از آن مىگريختى!
ح) آيات 83 تا 94 سوره واقعه:
(فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ * وَأَنْتُمْ حينَئِذٍ تَنْظُرُونَ * وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَلكِنْ لا تُبْصِرُونَ * فَلَوْ لا إِنْ كُنْتُمْ غَيْرَ مَدينينَ * تَرْجِعُونَها إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ * فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبينَ * فَرَوْحٌ وَرَيْحانٌ وَجَنَّةُ نَعيمٍ * وَأَمَّا إِنْ كانَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمينِ * فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمينِ * وَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُكَذِّبينَ الضَّالِّينَ * فَنُزُلٌ مِنْ حَميمٍ * وَتَصْلِيَةُ جَحيمٍ)؛
پس چرا آن گاه كه [جان شما] به گلو مىرسد، و در آن هنگام خود نظارهگريد، و ما به آن [محتضر] از شما نزديكتريم ولى نمىبينيد. پس چرا، اگر شما بىجزا ميمانيد [و حساب و كتابى در كار نيست]، آن [روح] را برنمىگردانيد؟ اگر راست ميگوييد! و امّا اگر [محتضر] از مقرّبان باشد، در آسايش و راحت و بهشت پر نعمت [خواهد بود]. و امّا اگر از اصحاب يمين و ياران دست راست باشد، [به او گفته ميشود:] از ياران دست راست بر تو سلام باد. و امّا اگر از تکذيبکنندگان گمراه باشد، پس با آبى جوشان پذيرايى خواهد شد، و [فرجامش] افکندن به جهنّم و آتش سوزان است.
ط) آيه 10 سوره منافقين:
(وَأَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْ لا أَخَّرْتَني إِلى أَجَلٍ قَريبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَكُنْ مِنَ الصَّالِحينَ)؛
و از آنچه روزىِ شما گردانيدهايم، انفاق كنيد، پيش از آنكه يكى از شما را مرگ فرا رسد و بگويد: «پروردگارا، چرا تا مدّتى نزديک و بيشتر [مرگ] مرا به تأخير نينداختى تا صدقه دهم و از نيكوكاران باشم؟»
ى) آيات 26 تا 30 سوره قيامت:
(كَلاَّ إِذا بَلَغَتِ التَّراقِيَ * وَقيلَ مَنْ راقٍ * وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِراقُ * وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ * إِلى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَساقُ)؛
چنين نيست (كه انسان مىپندارد) هنگامى كه روح به استخوانهاى دور گردن (به گلوگاه) رسيد. و گفته شود: «چارهساز [و طبيب شفابخش] كيست؟» و دانست كه همان [زمان، زمان] فراق [و جدايي از دنيا] است، و [محتضر را] ساق به ساق ديگر درپيچد، سوق و حرکت در آن روز به سوى پروردگارت باشد.
ک) آيات 27 تا 30 سوره فجر:
(يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً * فَادْخُلي في عِبادي * وَادْخُلي جَنَّتي)؛
اى نفس مطمئنّه [و جان آرام گرفته]، به سوى پروردگار خويش بازگرد، در حالى كه تو از او خشنود و او از تو خشنود است. پس، در ميان بندگان من درآى، و در بهشت من داخل شو.
به باب هفتم که ميرسيم، مشاهده ميشود مرحوم علاّمه در اين باب ـ که با عنوان «ما يعاين المؤمن والكافر عند الموت وحضور الائمّة(عليهم السلام)» مشخص شده است ـ آيهاي را ذکر نميکند. حال، بايد ديد آيا ايشان آيهاي در اين رابطه پيدا نکردهاند و يا آن که واقعاً آيات قرآن اشارهاي به اين مطلب ندارند؟!.
تذکّر نکتهاي در اينجا ضروري به نظر ميرسد و آن اين که: واقعاً رضوان خدا بر مرحوم مجلسي باد که داراي وسعت اطلاع زيادي بودند؛ ايشان کسي نبوده که فقط کتابها را جمعآوري کرده باشد؛ به ويژه که در آن زمان از کامپيوتر و دستگاههاي امروزي هم خبري نبوده تا از آنها کمک گرفته شود. خود انتخاب آيات با اين عناوين، نياز به انس فراواني با قرآن دارد، و اين حاکي از ذهن قوي و اُنسي است که مرحوم مجلسي با قرآن داشتهاند.
ايشان سپس در باب هشتم که عنوانش «أحوال البرزخ والقبر وعذابه وسؤاله وسائر ما يتعلّق بذلك» ـ حالات برزخ، قبر، سؤال و عذاب قبر و ساير امور متعلّق به آنها ـ است، به 8 آيه از 6 سوره قرآن اشاره ميکند که عبارتند از:
الف) آيه 154 سوره بقره:
(وَلا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَلكِنْ لا تَشْعُرُونَ)؛
و كسانى را كه در راه خدا كشته مىشوند، مرده نخوانيد!، بلكه زندهاند و لکن شما درک نميکنيد!
ب) آيات 169 تا 171 سوره آلعمران:
(وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ * فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ * يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنينَ)؛
هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شدهاند، مرده مپندار، بلكه زندهاند و نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند. [ايشان] به آنچه خداوند از فضل خود به آنان داده، شادمان هستند، و براى كسانى كه از پى ايشانند و هنوز به آنها نپيوستهاند [کساني که هنوز شهيد نشدهاند] شادى مىكنند كه نه بيمى بر ايشان است و نه اندوهگين مىشوند. [آنها] بر نعمت و فضل خداوند و اين كه خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمىگرداند، شادى مىكنند.
ج) آيه 27 سوره ابراهيم(عليه السلام):
(يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَفِي الْآخِرَةِ وَيُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمينَ وَيَفْعَلُ اللَّهُ ما يَشاءُ)؛
خدا كسانى را كه ايمان آوردهاند، در زندگى دنيا و در آخرت با سخن استوار ثابت مىگرداند، و ستمگران را بىراه مىگذارد، و خدا هر چه بخواهد [بر اساس حکمتش] انجام مىدهد.
د) آيه 124 سوره طه:
(وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى)؛
و هر كس از ياد من روي بگرداند، در حقيقت، زندگىِ تنگ [و سختى] خواهد داشت، و روز رستاخيز او را نابينا محشور مىكنيم.
هـ) آيات 99 و 100 سوره مؤمنون:
(حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَمِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ)؛
[آنها در شرک و کفر به سر ميبرند] تا آن گاه كه مرگ يكى از ايشان فرا رسد، مىگويد: «پروردگارا! مرا بازگردانيد، شايد من در آن چه [که در دنيا از اموال و عمر] وانهادهام [و کوتاهي کردهام] كار نيكى انجام دهم. چنين نيست، اين سخنى است كه او گوينده آن است [ولي محقّق نميشود] و پشاپيش آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته خواهند شد.
و) آيه 11 سوره غافر (مؤمن):
(قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى خُرُوجٍ مِنْ سَبيلٍ)؛
مىگويند: «پروردگارا!، دو بار ما را به مرگ رسانيدى و دو بار ما را زنده گردانيدى. به گناهانمان اعتراف كرديم پس آيا راهي براي بيرون شدن [از آتش] هست؟»
عنوان باب نهم نيز عبارت است از: «في جنّة الدنيا ونارها وهو من الباب الأوّل». در اين باب به 10 آيه از 5 سوره قرآن کريم اشاره شده است. اين آيات عبارتند از:
الف) آيات 61 و 62 سوره مريم:
(جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتي وَعَدَ الرَّحْمنُ عِبادَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّهُ كانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا * لا يَسْمَعُونَ فيها لَغْواً إِلاَّ سَلاماً وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فيها بُكْرَةً وَعَشِيًّا)؛
باغهاى جاودانى كه [خداى] رحمان به بندگانش در جهان ناپيدا وعده داده است. در حقيقت، وعده او انجام شدنى [و محقّق] است. در آنجا جز درود و سلام، سخن باطل و بيهودهاى نمىشنوند و روزىشان صبح و شام در آنجا [آماده] است.
ب) آيات 58 و 59 سوره حجّ:
(وَ الَّذينَ هاجَرُوا في سَبيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ ماتُوا لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقاً حَسَناً وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقينَ * لَيُدْخِلَنَّهُمْ مُدْخَلاً يَرْضَوْنَهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَعَليمٌ حَليمٌ)؛
و آنان كه در راه خدا مهاجرت كرده، و سپس كشته شده يا مردهاند، قطعاً خداوند به آنان رزقى نيكو مىبخشد. و به راستى اين خداست كه بهترين روزىدهندگان است. بيترديد آنها را در جايگاهى وارد ميکند كه آن را مىپسندند، و شك نيست خداوند دانايى بردبار است.
ج) آيات 25 تا 27 سوره يس:
(إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ * قيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمي يَعْلَمُونَ * بِما غَفَرَ لي رَبِّي وَجَعَلَني مِنَ الْمُكْرَمينَ)؛
من به پروردگارتان ايمان آوردم. [اقرار] مرا بشنويد. [سرانجام به جرم ايمان كشته شد، و بدو] گفته شد: «به بهشت درآى.» گفت: «اى كاش، قوم من مىدانستند، كه پروردگارم چگونه مرا آمرزيد و در زمره گراميان قرار داد.»
د) آيات 45 و 46 سوره مؤمن (غافر):
(فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا وَحاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ * النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَعَشِيًّا وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ)؛
پس خدا او را از عواقب سوء و آسيب آنچه نيرنگ مىكردند حفظ کرد، و بر فرعونيان عذابي سخت وارد شد و آنها را فرا گرفت. [اينك فرعونيان هر] صبح و شام بر آتش عرضه مىشوند، و روزى كه رستاخيز برپا شود [فرياد مىرسد كه:] «فرعونيان را در سختترين [انواع] عذاب درآوريد.»
هـ) آيه 25 سوره نوح:
(مِمَّا خَطيئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً فَلَمْ يَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْصاراً)؛
[تا] به سبب گناهانشان غرق گشتند و [پس از مرگ] در آتشى درآورده شدند و براى خود، در برابر خدا يارانى نيافتند.
مرحوم مجلسي بعد از بيان اين آيات و تفسير آنها در اين ابواب، در اواخر جلد 6 از صفحه 295 بحث ديگري را تحت عنوان «أبواب المعاد وما يتبعه ويتعلّق به» آغاز مينمايد. در باب اوّل، علائم و نشانههاى قيامت را تحت عنوان «أشراط الساعة وقصّة يأجوج ومأجوج» بيان کرده و در آن به 27 آيه از 7 سوره قرآن به ترتيب زير اشاره مىنمايد:
الف) آيه 158 سوره انعام:
(هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ في إيمانِها خَيْراً قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ)؛
آيا جز اين انتظار دارند كه فرشتگان [عذاب] به سويشان بيايند، يا پروردگارت بيايد، يا پارهاى از نشانههاى پروردگارت بيايد؟ [اما] روزى كه برخي از نشانههاى پروردگارت [پديد] آيد، كسى كه قبلاً ايمان نياورده يا خيرى در ايمان آوردن خود به دست نياورده، ايمان آوردنش سود نمىبخشد. بگو: «منتظر [عذاب] باشيد كه ما [هم] منتظريم.»
ب) آيات 93 تا 99 سوره کهف:
(حَتَّى إِذا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْماً لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلاً * قالُوا يا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجاً عَلى أَنْ تَجْعَلَ بَيْنَنا وَبَيْنَهُمْ سَدًّا * قالَ ما مَكَّنِّي فيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعينُوني بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْماً * آتُوني زُبَرَ الْحَديدِ حَتَّى إِذا ساوى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذا جَعَلَهُ ناراً قالَ آتُوني أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْراً * فَمَا اسْطاعُوا أَنْ يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطاعُوا لَهُ نَقْباً * قالَ هذا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَكانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا * وَتَرَكْنا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ في بَعْضٍ وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً)؛
تا وقتى به ميان دو سدّ رسيد، در برابر آن دو [سدّ]، طايفهاى را يافت كه نمىتوانستند هيچ زبانى را بفهمند. [به هر وسيلهاى که شد] گفتند: «اى ذو القرنين، يأجوج و مأجوج سخت در زمين فساد مىكنند، آيا [ممكن است] مالى در اختيار تو قرار دهيم تا ميان ما و آنان سدّى قرار دهى؟» [ذو القرنين] گفت: «آنچه پروردگارم به من در آن تمكّن و توانايي داده، [از كمك مالى شما] بهتر است. مرا با نيرويى [انسانى] يارى كنيد [تا] ميان شما و آنها سدّى استوار قرار دهم.»
براى من قطعات آهن بياوريد، تا آن گاه كه ميان دو كوه برابر شد [و ارتفاع اسکلت ديوار آهنين با سر دو کوه برابر شد]، گفت: «بدميد» تا آنگاه كه آن را مانند آتشى بگداخت، گفت: «مس گداخته برايم بياوريد تا روى آن بريزم.» [در نتيجه، طايفه يأجوج و مأجوج] نتوانستند از آن [مانع] بالا روند و نتوانستند آن را سوراخ كنند. گفت: «اين رحمت و بخشايشي از جانب پروردگار من است، پس چون وعده پروردگارم فرا رسد، آن [سدّ] را در هم كوبد [خُرد و هموار سازد]، و وعده پروردگارم حق است.» و در آن روز آنان را رها مىكنيم تا موجآسا بعضى با برخى درآميزند و [همين كه] در صور دميده شود، همه آنها را گرد خواهيم آورد.
ج) آيه 82 سوره نمل:
(وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَ)؛
و چون [هنگام آن رسد كه] آن گفتار ـ وعده ما به عذاب ـ بر آنان واقع شود، براى آنان از زمين جنبندهاى بيرون آريم كه با آنان اين سخن گويد كه مردم به نشانههاى ما يقين ـ باور بىگمان ـ نمىداشتند.
د) آيه 61 سوره زخرف:
(وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِها وَاتَّبِعُونِ هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ)؛
و هر آينه او ]عيسى[ نشانهاى است براى دانستن قيامت، پس در آن ]روز رستاخيز[ شك نكنيد و مرا پيروى كنيد، اين است راه راست.
هـ) آيات 11 تا 16 سوره دخان:
(يَغْشَى النَّاسَ هذا عَذابٌ أَليمٌ * رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ * أَنَّى لَهُمُ الذِّكْرى وَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مُبينٌ * ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ * إِنَّا كاشِفُوا الْعَذابِ قَليلاً إِنَّكُمْ عائِدُونَ * يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرى إِنَّا مُنْتَقِمُونَ)؛
]آسمان دودی آشکار بیاورد[ كه مردم را فرو مىگيرد، [گفته ميشود] اين است عذاب دردناک. [مىگويند:] «پروردگارا!، اين عذاب را از ما بردار كه ما ايمان آرندهايم.» آنان را كجا [جاى] پند [گرفتن] باشد، و حال آن كه به يقين براى آنان پيامبرى روشنگر آمده است. آن گاه از او روى گرداندند و گفتند: «آموخته و تعليميافتهاى است ديوانه.» [اينک] ما اين عذاب را اندكى از شما برمىداريم [ولى] شما [به كفر] بازمىگرديد. روزى كه [كافران را] سخت فروگيريم، كه ما انتقامگيرندهايم!.
و) آيه 18 سوره محمّد(ص):
(فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها فَأَنَّى لَهُمْ إِذا جاءَتْهُمْ ذِكْراهُمْ)؛
آيا [كافران] جز اين انتظار مىبرند كه رستاخيز به ناگاه بر آنان فرارسد؟ همانا نشانههاى آن پديد آمده است. پس اگر [رستاخيز] بر آنان دررسد، ديگر كجا جاى اندرزشان است [و به آنان سود ميبخشد]؟
در باب دوم نيز با عنوان «نفخ الصور وفناء الدنيا وأنّ كلّ نفس تذوق الموت» بحث نفخ صور و مردن تمام بندگان را مطرح کردند. در اين باب به 35 آيه از 14 سوره قرآن کريم به ترتيب زير اشاره مينمايد:
الف) آيه 185 سوره آلعمران:
(كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَمَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ)؛
هر جاندارى چشنده [طعم] مرگ است، و همانا روز رستاخيز پاداشهاي شما به طور كامل داده مىشود. پس هر كه را از آتش دوزخ دور داشته و به بهشت درآورند، به راستي [و قطعاً] كامياب و رستگار شده است، و زندگى دنيا چيزي جز کالا و مايه فريب نيست.
ب) آيه 58 سوره اسراء:
(وَ إِنْ مِنْ قَرْيَةٍ إِلاَّ نَحْنُ مُهْلِكُوها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شَديداً كانَ ذلِكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُوراً)؛
و هيچ آبادى و شهرى نيست مگر اين كه ما [مردم] آن را [در صورت نافرمانى،] پيش از روز رستاخيز [به مرگ] به هلاكت ميرسانيم يا به عذابي سخت [همچون قحطي و وبا] گرفتار سازيم. اين [روش و عقوبت] در آن كتاب [لوح محفوظ] نوشته شده است.
پ) آيه 99 سوره کهف:
(وَتَرَكْنا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ في بَعْضٍ وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً)؛
و در آن روز آنان را رها مىكنيم تا موجآسا بعضى با برخى درآميزند [دچار هرج و مرج شوند] و [همين كه] در صور دميده شود، همه آنها را جمع آورده و حاضر خواهيم ساخت.
ت) آيه 102 سوره طه:
(يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمينَ يَوْمَئِذٍ زُرْقاً)؛
[همان] روزى كه در صور دميده مىشود، و در آن روز مجرمان را كبودچشم [کور و نابينا] برمىانگيزيم.
ث) آيات 34 و 35 سوره انبياء:
(وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَفَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ * كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَإِلَيْنا تُرْجَعُونَ)؛
و پيش از تو براى هيچ بشرى جاودانگى [در دنيا] قرار نداديم. آيا اگر تو از دنيا بروى آنان جاويدانند؟ هر نفسى چشنده مرگ است، و شما را از راه آزمايش به بد و نيك خواهيم آزمود، و به سوى ما بازگردانيده مىشويد.
ج) آيات 15 و 101 سوره مؤمنون:
(ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذلِكَ لَمَيِّتُونَ * فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَلا يَتَساءَلُونَ)؛
سپس شما از پس آن هر آينه مردگانيد. * پس آن گاه كه در صور دميده شود، [ديگر] آن روز ميانشان نسبت خويشاوندى وجود ندارد، و از [حال] يكديگر نمىپرسند [يا از يكديگر درخواست نتوانند كرد].
چ) آيات 87 و 88 سوره نمل:
(وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ وَكُلٌّ أَتَوْهُ داخِرينَ * وَتَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبيرٌ بِما تَفْعَلُونَ)؛
و روزى كه در صور دميده شود، پس هر كه در آسمانها و هر كه در زمين است به هراس افتد، مگر آن كس كه خدا بخواهد. و همه سرافكنده و فروتن به نزد او آيند. و كوهها را مىبينى [و] مىپندارى كه بىحركتند و حال آن كه همچون ابر در حركتند. [اين کار و] صُنعِ خدايى است كه هر چيزى را در كمال استوارى پديد آورده است. همانا، او به آن چه انجام مىدهيد آگاه است.
ح) آيه 57 سوره عنکبوت:
(كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ)؛
هر كسى چشنده مرگ است، سپس به سوى ما بازگردانده مىشويد.
خ) آيات 48 تا 54 سوره يس:
(وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ * ما يَنْظُرُونَ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَهُمْ يَخِصِّمُونَ * فَلا يَسْتَطيعُونَ تَوْصِيَةً وَلا إِلى أَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ * وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلى رَبِّهِمْ يَنْسِلُونَ * قالُوا يا وَيْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ * إِنْ كانَتْ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ جَميعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ * فَالْيَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَلا تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ)؛
و مىگويند: «اگر راست مىگوييد، پس هنگام اين وعده [عذاب] كى خواهد بود؟» اينان جز يك بانگ و فرياد [مرگبار] آسماني را انتظار نخواهند كشيد كه ناگهان در حالى كه ستيزه و كشمكش مىكنند بگيردشان. آن گاه نه توانايى وصيّتى دارند و نه مىتوانند به سوى كسان و خانواده خود برگردند. و در صور دميده خواهد شد، پس آنان ناگاه از گورهاى خود به سوىِ پروردگارشان ميشتابند. گويند: «اى واى بر ما، چه كسى ما را از آرامگاهمان برانگيخت؟ اين است همان وعده خداى رحمان، و پيامبران راست مىگفتند.» [باز هم] يك فرياد است و بس و به ناگاه همه در پيشگاه ما حاضر آيند. پس، امروز بر كسى هيچ ستمى نخواهد شد و جز آن چه مىكرديد، پاداشى نخواهيد يافت.
د) آيه 15 سوره ص:
(وَ ما يَنْظُرُ هؤُلاءِ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً ما لَها مِنْ فَواقٍ)؛
و اينان جز يك فرياد [و بانگ سهمگين عذاب] را انتظار نمىبرند كه هيچ [مجال و] مهلت و تأخيري در آن نيست.
ذ) آيات 30 و 31 و 67 تا 70 سوره زمر:
(إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ * ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ عِنْدَ رَبِّكُمْ تَخْتَصِمُونَ * وَما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَميعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَالسَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمينِهِ سُبْحانَهُ وَتَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ * وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فيهِ أُخْرى فَإِذا هُمْ قِيامٌ يَنْظُرُونَ * وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَوُضِعَ الْكِتابُ وَجيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَداءِ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَهُمْ لا يُظْلَمُونَ * وَوُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ وَهُوَ أَعْلَمُ بِما يَفْعَلُونَ)؛
همانا تو مىميرى و آنان نيز خواهند مرد. * سپس شما در روز رستاخيز نزد پروردگارتان با يكديگر ستيزه خواهيد كرد. * و خداى را چنان كه شايسته اوست نشناختند، و روز رستاخيز زمين يكسره در قبضه [قدرت] اوست و آسمانها به دست راست [يعنى به قدرت] او پيچيده شوند؛ پاك است او، و برتر است از آن كه با او شريک مىگيرند. * و در صور دميده شود، پس هر كه در آسمانها و هر كه در زمين است بيهوش شود [بميرد] مگر آنان كه خداى خواهد، سپس بار ديگر در آن دميده شود، و بناگاه آنان بر پاى ايستاده، مىنگرند. *و [در آن روز] زمين به نور خداوند خود روشن شود و نامه [هاى اعمال] را پيش نهند و پيامبران و گواهان را بياورند و ميان ايشان [آدميان] به راستى و درستى داورى شود و بر آنان ستم نرود. * و هر كسي [نتيجه و پاداش] آن چه انجام داده است به تمام بيابد و او [خداوند] به آنچه ميكنند، داناتر است.
ر) آيات 20 تا 22 و 41 تا 44 سوره ق:
(وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ ذلِكَ يَوْمُ الْوَعيدِ * وَجاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَشَهيدٌ * لَقَدْ كُنْتَ في غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَديدٌ * ... وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَكانٍ قَريبٍ * يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ * إِنَّا نَحْنُ نُحْيي وَنُميتُ وَإِلَيْنَا الْمَصيرُ * يَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِراعاً ذلِكَ حَشْرٌ عَلَيْنا يَسيرٌ)؛
و در صور دميده شود، اين است روز وعده عذاب [روز رستاخيز]. و هر كسى مىآيد در حالى كه با او [فرشته] سوقدهنده [رانندهاى] و [فرشته] گواهىدهندهاى هست. [به او گفته ميشود:] هر آينه از اين غافل بودى، پس ما پوشش و پرده [از جلوي چشمانت] را برداشتيم، از اين رو امروز چشمت تيزبين است * و گوش فرادار [و منتظر باش] روزى را كه آوازدهنده [اسرافيل] از جايى نزديك آواز دهد؛ آن روز كه آن بانگ حق ـ دميدن دوم ـ را بشنوند، آن [روز] روز بيرونشدن [از گور] است. همانا ما زنده مىكنيم و مىميرانيم و بازگشت به سوى ماست. روزى كه زمين از [روي] آنان بشكافد شتابنده باشند [شتابان از گورها بيرون آيند]، اين برانگيختنى است كه بر ما آسان است.
ز) آيات 26 و 27 سوره الرحمن:
(كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ * وَيَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَالْإِكْرامِ)؛
هر كه بر روى آن [زمين] است، نيست شدنى است. و ذاتِ باشكوه و ارجمند پروردگارت باقى خواهد ماند.
س) آيات 8 تا 10 سوره مدّثر:
(فَإِذا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ * فَذلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسيرٌ * عَلَى الْكافِرينَ غَيْرُ يَسيرٍ)؛
پس چون در صور دميده شود [براى زندهشدن مردگان]، آن روز، روزى سخت و دشوار است، بر كافران آسان نيست.
ابواب و آيات مذکور در جلد 7 بحار الأنوار
مرحوم مجلسي در جلد هفتم کتاب، بقيه «ابواب المعاد» را ادامه ميدهند و باب سوم را با عنوان «إثبات الحشر وكيفيّته وكفر من أنكره» ـ اثبات حشر و چگونگي آن و کفر منکر حشر ـ مطرح مينمايند. ايشان در اين باب، از اوّلين سوره قرآن که حمد باشد آغاز کرده و تا يکصد و هفتمين سوره قرآن که سوره ماعون است، از 64 سوره قرآن کريم، 269 آيه را مطرح کرده و به بيان آنها ميپردازند.
بعد از آن در باب چهارم با عنوان «أسماء القيامة واليوم الذى تقوم فيه وأنّه لا يعلم إلاّ الله» از هفده سوره قرآن کريم، 37 آيه را میآورد که اسامي قيامت در آنها بيان شده است.
در باب پنجم نيز با عنوان «صفة المحشر» از 30 سوره قرآن کريم، 209 آيه را بيان کرده، که صفات محشر در آنها ذکر شده است.
عنوان باب ششم، «مواقف القيامة وزمان مكث الناس فيها وأنّه يؤتي بجهنّم فيها» است که در آن به 16 آيه از 5 سوره قرآن کريم اشاره شده است.
در باب هشتم، با عنوان «أحوال المتّقين والمجرمين في القيامة»، 208 آيه قرآن کريم از 36 سوره مطرح شده است.
باب نهم تحت عنوان «يدعى الناس بأسماء أمّهاتهم إلاّ الشيعة، وإنّ كلّ سبب ونسب منقطع يوم القيامة إلاّ نسب رسول الله(صلي الله عليه وآله) وصهره»، آيات 101 از سوره مؤمنون و 33 از سوره لقمان را بيان مينمايد.
در باب دهم، بحث «ميزان» مطرح ميشود که در آن، به 12 آيه از 5 سوره قرآن کريم اشاره شده است.
باب يازدهم به بحث محاسبه بندگان و محشور شدن حيوانات با عنوان «محاسبة العباد وحكمه تعالى في مظالمهم وما يسألهم عنه وفيه حشر الوحوش» پرداخته است که علاّمه مجلسي(رحمه الله) در اين باب، 20 آيه از 12 سوره قرآن کريم را ذکر مينمايد.
در باب دوازدهم، بحث «السؤال عن الرسل والأمم» آمده که به آيات زير اشاره دارد:
الف ـ آيه 109 سوره مائده:
(يَوْمَ يَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ ما ذا أُجِبْتُمْ قالُوا لا عِلْمَ لَنا إِنَّكَ أَنْتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ)
روزى كه خدا پيامبران را فراهم آوَرَد و گويد: [دعوت] شما را چه پاسخ دادند؟ گويند: ما را دانشى نيست، همانا تويى داناى نهانها.
ب ـ آيات 6 و 7 سوره اعراف:
(فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَلَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلينَ * فَلَنَقُصَّنَّ عَلَيْهِمْ بِعِلْمٍ وَما كُنَّا غائِبينَ)
پس، قطعاً از كسانى كه [پيامبران] به سوى آنان فرستاده شدهاند خواهيم پرسيد، و قطعاً از [خود] فرستادگان [نيز] خواهيم پرسيد. * و هر آينه [احوالشان را] بر آنان از روى دانش ـ دانشى گسترده و تمام ـ بر گوييم، و ما [از آنان] غايب ـ دور و بىخبر ـ نبوديم.
عنوان باب چهاردهم، «ما يظهر من رحمته تعالى في القيامة» است که آيه 38 سوره نور، (لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَيَزيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ) ـ تا خدا بهتر از آنچه انجام مىدادند، به ايشان جزا دهد و از فزونبخشى خود بر آنان بيفزايد، و خدا [ست كه] هر كه را بخواهد بىحساب روزى مىدهد ـ و آيه 70 سوره فرقان، (إِلاَّ مَنْ تابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَكانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً) ـ مگر كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و كار نيك و شايسته كنند، پس اينانند كه خداوند بدىهاشان را به نيكيها بدل گردانَد، و خدا آمرزنده مهربان است ـ در آن بيان شده است.
ايشان در باب شانزدهم، با عنوان «تطاير الكتب وانطاق الجوارح وسائر الشهداء في القيامة» بحث پرونده بندگان و به نطق آمدن اعضا و جوارح را در 18 آيه از 7 سوره قرآن کريم مطرح نمودهاند.
در باب هفدهم نيز با عنوان «الوسيلة وما يظهر من منزلة النبيّ وأهل بيته(عليهم السلام) في القيامة» بحث جايگاه پيامبر و اهل بيت(عليهم السلام) در قيامت و مقام شفاعت آنان را بيان ميکند که در اين باب، به آيه 8 سوره تحريم: (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَيُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَالَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعى بَيْنَ أَيْديهِمْ وَبِأَيْمانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَاغْفِرْ لَنا إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ) ـ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، به درگاه خدا توبهاى راستين كنيد، اميد است كه پروردگارتان بديهاتان را از شما بزدايد و شما را به باغهايى كه از زير [درختان] آن جويبارها روان است درآورد. در آن روز خدا پيامبر [خود] و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند خوار نمىگرداند؛
نورشان پيشاپيش آنان، و از سمت راستشان ميرود. مىگويند: «پروردگارا! نور ما را براى ما كامل گردان و بر ما ببخشاى، كه تو بر هر چيز توانايى» ـ و آيات 4 و 5 سوره ضحي: (وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى * وَلَسَوْفَ يُعْطيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى) ـ و هر آينه آن جهان براى تو بهتر است از اين جهان. و هر آينه پروردگارت تو را بخششى خواهد كرد كه خشنود شوى ـ اشاره شده است.
ابواب و آيات مذکور در جلد 8 بحار الأنوار
در جلد هشتم، اوّلين باب، باب 18 است که در آن آيهاي از قرآن کريم نيامده است. بعد از آن باب 19 است با عنوان: «أنّه يدعى فيه كلّ أناس بإمامهم»، که در آن آيات 97 و 98 سوره هود: (... فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشيدٍ * يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ) ـ پس اينان فرمان فرعون را پيروى كردند و حال آن كه فرمان فرعون بر راه راست نبود. در روز رستاخيز پيشاپيش قوم خويش ميرود [پيشواي قوم خود ميشود] و آنها را به آتش دوزخ در آورد، و چه ورودگاه بدي براي واردان است ـ و آيات 71 و 72 سوره اسراء: (يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَلا يُظْلَمُونَ فَتيلاً * وَمَنْ كانَ في هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَأَضَلُّ سَبيلاً) ـ [به ياد آر] روزى كه هر گروه از مردم را به پيشوايشان بخوانيم، پس هر كه نامه او را به دست راستش دهند آنان نامه خويش را بخوانند و به اندازه رشته باريك ميان هسته خرما [يعنى اندكي] ستم نبينند. و هر كه در اين جهان كور [دل] است، در آن جهان نيز كور و گمراهتر باشد ـ ذکر شده است.
در باب 20 با عنوان «صفة الحوض وساقيه صلوات الله عليه»، فقط آيه اوّل از سوره کوثر: (إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ) ـ همانا تو را کوثر داديم ـ بيان شده است.
در باب 21 بحث شفاعت را با عنوان «الشفاعة» مطرح کردهاند و در آن به 18 آيه از يازده سوره قرآن اشاره شده است.
باب 22 با عنوان «الصراط» فقط آيه 14 از سوره فجر: (إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ) ـ هر آينه پروردگارت در كمينگاه است ـ را در خود جاي داده است.
عنوان باب 23 «الجنّة ونعيمها، رزقنا الله وسائر المؤمنين حورها وقصورها وحبورها وسرورها» است که در آن به 185 آيه از 59 سوره اشاره شده است.
بحث جهنّم و اوصاف آن در باب 24 با عنوان «النار أعاذنا الله وسائر المؤمنين من لهبها وحميمها وغساقها وغسلينها وعقاربها وحياتها وشدائدها ودركاتها بمحمّد سيّد المرسلين وأهل بيته الطاهرين(عليهم السلام)» آمده است که مرحوم مجلسي به 383 آيه از آيات قرآن کريم که در 70 سوره آمدهاند، اشاره ميکند.
در باب 25 با عنوان «الأعراف وأهلها وما يجرى بين أهل الجنّة وأهل النّار»، آيات 42 تا 51 سوره اعراف ذکر شده است:
(وَ الَّذينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ لا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فيها خالِدُونَ * وَنَزَعْنا ما في صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْري مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ وَقالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ وَنُودُوا أَنْ تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوها بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ * وَنادى أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابَ النَّارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنا ما وَعَدَنا رَبُّنا حَقًّا فَهَلْ وَجَدْتُمْ ما وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا قالُوا نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمينَ * الَّذينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَها عِوَجاً وَهُمْ بِالْآخِرَةِ كافِرُونَ * وَبَيْنَهُما حِجابٌ وَعَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسيماهُمْ وَنادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوها وَهُمْ يَطْمَعُونَ * وَإِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ أَصْحابِ النَّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ * وَنادى أَصْحابُ الْأَعْرافِ رِجالاً يَعْرِفُونَهُمْ بِسيماهُمْ قالُوا ما أَغْنى عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ وَما كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ * أَهؤُلاءِ الَّذينَ أَقْسَمْتُمْ لا يَنالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَلا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ * وَنادى أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفيضُوا عَلَيْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُما عَلَى الْكافِرينَ * الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَهُمْ لَهْواً وَلَعِباً وَغَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا فَالْيَوْمَ نَنْساهُمْ كَما نَسُوا لِقاءَ يَوْمِهِمْ هذا وَما كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ)؛
و كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى نيك و شايسته كردند [هر اندازه عمل نيك كردهاند بپذيريم، كه] هيچ كس را جز به اندازه توانش تكليف ننهيم. ايشان بهشتيانند و در آن جاودانه باشند. و هر چه از كينه و دشمنى در دلهاى ايشان بود ميزداييم. از زير [قصر و كوشكهاى] آنان جويها روان است و گويند: سپاس و ستايش خداى راست كه ما را بدين [جايگاه و نعمتها] راه و هدايت نمود و اگر خدا ما را رهبري نميکرد، ما خود راه و هدايت نمىيافتيم. هر آينه فرستادگان پروردگارمان به راستى و درستى آمدند. و ايشان را آواز دهند كه اين را به پاداش آنچه مىكرديد به شما ميراث دادهاند. و بهشتيان، دوزخيان را آواز دهند كه همانا ما آنچه را پروردگارمان به ما وعده داد، راست و درست يافتيم، آيا شما هم آنچه را پروردگارتان وعده داد، راست و درست يافتيد؟ گويند: آرى. آنگاه آوازدهندهاى در ميانشان آواز دهد كه لعنت خدا بر ستمكاران باد؛ همانها كه [مردم را] از راه خدا باز مىدارند و آن را كج و ناراست مىجويند و به جهان واپسين كافرند. و ميان آن دو گروه [بهشتيان و دوزخيان] پرده و حائلي است و بر اعراف، مردانى هستند كه همه را به سيما و نشان چهرههاشان مىشناسند و بهشتيان را كه هنوز به بهشت نرفتهاند ولى اميد مىدارند، آواز دهند كه درود بر شما باد! و چون ديدگانشان سوى دوزخيان گردانده شود، گويند: پروردگارا، ما را با گروه ستمكاران قرار مده!. و آنان كه بر اعرافند، مردانى را كه به نشان چهرههاشان مىشناسند آواز دهند، گويند: فراهمآمدن و جمعيت شما و آن گردنكشى و بزرگمنشى كه مىنموديد، هيچ به كارتان نيامد. آيا اينان [بهشتيان] همان كسانند كه سوگند مىخورديد كه خدا رحمتى [بخشايش و نعمتى] به ايشان نرساند؟ [اى بهشتيان!] به بهشت در آييد نه بيمى بر شماست و نه اندوهناک ميشويد. و دوزخيان بهشتيان را آواز دهند كه از آب يا از آنچه خداوند روزيتان كرده بر ما فرو ريزيد. گويند: خداوند اين دو را بر كافران حرام كرده است. آنان كه دين خود را به سرگرمى و بازى گرفتند و زندگى دنيا آنان را بفريفت. پس امروز آنها را از ياد مىبريم [و آنان را فرومىگذاريم] به سزاى آن كه آنها ديدار امروزشان را از ياد بردند و آيات ما را انكار مىكردند.
و بالاخره باب 26 بحث خلود در بهشت و جهنّم و ذبح مرگ را با عنوان «ذبح الموت بين الجنّة والنّار والخلود فيهما وعلّته» عهدهدار است که 6 آيه از آيات قرآن کريم در آن ذکر شده است که عبارتند از:
الف ـ آيات 104 تا 108 سوره هود:
(وَ ما نُؤَخِّرُهُ إِلاَّ لِأَجَلٍ مَعْدُودٍ * يَوْمَ يَأْتِ لا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعيدٌ * فَأَمَّا الَّذينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فيها زَفيرٌ وَشَهيقٌ * خالِدينَ فيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَالْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِما يُريدُ * وَأَمَّا الَّذينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خالِدينَ فيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَالْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ)؛
و ما آن را جز تا مدّتي معيّن [برشمرده] به تأخير نمىافكنيم. روزى [است] كه چون فرا رسد هيچ كس جز به اذن وى سخن نگويد. پس بعضى از آنان تيرهبختند و [برخى] نيكبخت. و اما كسانى كه تيرهبخت شدهاند، در آتشند كه در آنجا نالهاى زار و فريادى چون بانگ خران دارند [دم و بازدمى با آه و ناله و فرياد و اندوه دارند]. تا آسمانها و زمين برجاست، در آن ماندگار خواهند بود، مگر آنکه پروردگارت بخواهد، که پروردگار تو هر چه خواهد ميکند. و اما كسانى كه نيكبخت شدهاند، تا آسمانها و زمين برجاست، در بهشت جاودانند، مگر آن که پروردگارت بخواهد؛ [كه اين] بخششى است هميشگي و بُريده نشدني.
ب ـ آيه 39 سوره مريم:
(وَ أَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ وَهُمْ في غَفْلَةٍ وَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ)؛
و آنان را از روز دريغ و پشيمانى بترسان آن گاه كه كار تمام شود. و [امروز] ايشان در غفلتاند و [آن روز را] باور نمىدارند.
موارد فوق عناويني است که مرحوم علاّمه مجلسي(قدس سرّه) در کتاب خود ذکر کرده است؛ هرچند که اگر تفحّص و جستجوي بيشتري داشته باشيم، عناوين ديگري را نيز ميتوانيم از آيات استخراج کنيم؛ به عنوان مثال: در آيات قرآن کريم ادلّهاي
از سوي انبيا(عليهم السلام) در رابطه با اثبات حشر و معاد آمده است که ميتوان آنها را به عنوان بابي مستقل بيان کرد؛ و يا آياتي در قرآن کريم وجود دارد که به شبهات منکرين معاد در آنها پاسخ داده شده است؛ همچنين است بحث جسماني بودن معاد يا روحاني بودن آن.
به هر حال، بحث از آيات معاد را بر حسب ترتيبي که مرحوم علاّمه بيان کردهاند آغاز ميکنيم. البته ضمن مباحث، عناويني را که ايشان بدانها اشاره نکرده، نيز آيات ديگري که وجود دارد و ايشان ذکر نکردهاند را مطرح خواهيم کرد.
فهرست مطالب
فصل اول: اَجَل در قرآن کريم | 19 |
گفتار يكم: اقسام اَجَل در قرآن | 21 |
آيه دوم سوره انعام | 21 |
قرائن موجود در آيه براي تقسيم | 22 |
1. تکرار واژه «اَجَل» | 22 |
2. تفاوت در تعريف و تنکير | 22 |
3. وجود قيد «عنده» در آيه | 22 |
ديدگاه علاّمه طبرسی(رحمهالله) | 23 |
نقد ديدگاه علاّمه طبرسي(رحمهالله) | 27 |
ديدگاه تفسير المنار | 27 |
عدم ارتباط آيه 2 سوره انعام با برزخ و قيامت | 27 |
ديدگاه علاّمه طباطبايي(رحمهالله) | 29 |
بيان تفسير کنز الدقائق | 32 |
عدم لغويت وجود دو اَجَل | 33 |
گفتار دوم: آيات دالّ بر اَجَل مسمّي | 34 |
1. آيه سوم سوره هود | 34 |
2. آيه 61 سوره نحل | 34 |
3. آيه 129 سوره طه | 35 |
4. آيه 53 سوره عنكبوت | 35 |
5. آيه 45 سوره فاطر | 36 |
6. آيه 42 سوره زمر | 36 |
7. آيه 67 سوره مؤمن (غافر) | 37 |
گفتار سوم: بررسي روايات رسيده پيرامون بحث اَجَل | 38 |
1. روايت ابن صدقه از امام صادق(علیهالسلام) | 38 |
2. روايت حمران از امام صادق(علیهالسلام) | 39 |
3. روايت حمران از امام صادق(علیهالسلام) | 40 |
4. روايت حصين از امام صادق(علیهالسلام) | 41 |
5. روايت حمران از امام باقر(علیهالسلام) | 41 |
6. روايت ابن مُسکان از امام صادق(علیهالسلام) | 42 |
فصل دوم: اسامي قيامت در قرآن | 45 |
1. يوم القيامة | 47 |
ثواب و فضيلت قرائت سوره قيامت | 47 |
دليل نامگذاري سوره به اسم «قيامت» | 48 |
2. واقعة | 52 |
علّت نامگذاري قيامت به «واقعه» | 53 |
3. آخرت | 54 |
علّت نامگذاري قيامت به «آخرت» | 54 |
4. يوم الحساب | 55 |
معناي واژة «حساب» | 56 |
5. يوم الجمع | 56 |
6. يوم الفصل | 58 |
7. يوم عظيم | 59 |
8. نبأ عظيم | 60 |
9. روز طولانی | 63 |
10. يوم الحسرة | 65 |
معناي حسرت | 66 |
عموميّت حسرت در قيامت | 67 |
11. يوم التناد | 74 |
12. يوم عسير | 76 |
13. يوم کبير | 77 |
14. يوم أليم | 78 |
15. يوم ثقيل | 79 |
16. يوم التلاق | 80 |
علت نامگذاري قيامت به «يوم التلاق» | 81 |
17. يوم الآزفة | 82 |
18. يوم مشهود | 85 |
19. يوم معلوم | 87 |
20. يوم البعث | 88 |
21. يوم الخروج | 90 |
22. يوم عَبوس قَمطرير | 92 |
23. يوم الوقوف | 93 |
24. يوم العَرض | 95 |
فصل سوم: اَشراط الساعة | 99 |
گفتار يكم: آية 18 سورة محمّد(صلیاللهعلیهوآله) | 101 |
بررسي قسمت اوّل آيه: «فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً» | 102 |
بررسي قسمت دوم آيه: «فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها» | 103 |
احتمالات موجود در مقصود از اَشراط | 104 |
مصاديق اَشراط الساعة | 105 |
ارتباط قسمت دوم آيه با قسمت اوّل | 107 |
بررسي قسمت سوم آيه: «فَأَنَّى لَهُمْ إِذا جاءَتْهُمْ ذِكْراهُمْ» | 109 |
روايات مرتبط با اَشراط الساعة | 110 |
گفتار دوم: آيات اوّل تا سوم سوره قمر | 122 |
انشقاق قمر اعجاز رسول خد(صلیاللهعلیهوآله) | 123 |
کيفيّت شکاف ماه | 125 |
شبهات مسأله شقّ القمر و پاسخ آن | 126 |
اوّلين شبهه: عدم امکان انشقاق و پاسخ آن | 126 |
اشکال دوم: عدم ذکر اين حادثه در منابع و پاسخ آن | 128 |
اشکال سوم: عدم ذکر واقعه توسط اهل رصد و پاسخ آن | 129 |
اشکال چهارم و پنجم و پاسخ آنه | 130 |
بررسي روايات مرتبط با شقّ القمر | 132 |
دليل بر خاتميّت | 132 |
ولايت تکويني پيامبر(صلیاللهعلیهوآله) | 136 |
گفتار سوم: آيات دهم و يازدهم سورة دخان | 138 |
معنا و مراد از «دخان» | 138 |
احتمال اول: نفرين پيامبر(صلیاللهعلیهوآله) | 138 |
احتمال دوم: غبار موجود در آسمان مكّه در روز فتح مكّه | 142 |
اشكالات احتمال اول و دوم | 143 |
احتمال سوم: روز قيامت | 146 |
اشکالات احتمال سوم | 146 |
احتمال چهارم: دود، نشانة قيامت | 148 |
خروج دجّال | 151 |
محل خروج دجال | 166 |
عدم ورود دجال به مکّه و مدينه | 171 |
ويژگيهاي دجّال | 172 |
گفتار چهارم: آية 48 سورة ابراهيم | 174 |
بررسي «يَوْمَ تُبَدَّلُ الأَرْضُ غَيْرَ الأَرْضِ» | 174 |
ديدگاه فخر رازي | 175 |
ديدگاه علاّمه طباطبايي(قدسسره) | 183 |
نظر برگزيده | 185 |
فصل چهارم: نفخ صور (دميدن در صور) | 189 |
گفتار يكم: آية 68 سورة زمر | 191 |
معناي صور | 192 |
معناي «صعق» | 196 |
افراد استثناشده در آيه | 197 |
نوع استثن | 198 |
گفتار دوم: تعداد نفخات | 199 |
بررسي روايت لئالي الأخبار در تعداد نفخ صور | 200 |
گفتار سوم: جاندادن فرشته مرگ | 206 |
گفتار چهارم: چگونگي نفخة سوم | 209 |
گفتار پنجم: متصدّي نفخه سوم | 211 |
گفتار ششم: فاصله بين نفخه دوم و سوم | 216 |
فصل پنجم: حشر و قيامت | 219 |
گفتار يكم: آية 28 سوره بقره | 223 |
ارتباط آية 28 با آيات قبل و بعد از آن | 223 |
ديدگاه علاّمه طباطبايي(رحمهالله) | 223 |
نقد ديدگاه علاّمه طباطبايی(رحمهالله) | 224 |
معنای «کيف» در آيه | 226 |
دلالت آيه بر کفر منکر معاد | 227 |
بررسی معنای «كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ» | 228 |
ديدگاه برگزيده | 230 |
توضيح و تفسير «كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِالله» | 232 |
چرايی استعمال كيف بهجای همزه | 233 |
برهان بر استحالة عادي وقوع کفر | 233 |
چرايی صدور استفهام از خداوند متعال | 234 |
ارتباط آيه 28 سوره بقره با آيه 11 سوره غافر | 237 |
ديدگاه علامه طباطبايی(رحمهالله) دربارة آيه سوره غافر | 238 |
ديدگاه ابن عباس و برخي ديگر از مفسّران دربارة آيه سوره غافر | 239 |
نشانة جدايي آيه 28 بقره و آيه 11 غافر | 240 |
استناد عامه به آيه 28 سوره بقره بر نفی عذاب قبر | 241 |
اثبات حيات برزخى با آيه 28 بقره از ديدگاه فخر رازى | 244 |
نقد ديدگاه فخر رازى | 245 |
دلالت آيه 28 بقره بر برزخ از ديدگاه آيت الله جوادى و نقد آن | 246 |
مراد از کفر در آيه 28 بقره | 247 |
علت عطف مراحل مذکور در آيه با «فاء» و «ثمّ» | 249 |
ديدگاه فخر رازي | 250 |
نقد ديدگاه فخر رازي | 250 |
اِخباری يا احتجاجی بودن آيه 28 بقره | 251 |
دلالت آيه بر مبدأ و نه معاد | 253 |
علّت عدم اسناد رجوع به خداوند متعال در آيه | 255 |
بررسی روايت تفسير منسوب به امام عسکری(علیهالسلام) | 256 |
ديدگاه علامه طباطبايی(رحمهالله) درباره روايات تفسيری و نقد آن | 257 |
گفتار دوم: آية 259 سوره بقره | 259 |
ارتباط آيه با آيات قبل و بعد | 261 |
توضيح و تفسير مفردات آيه 259 | 262 |
1. قريه | 262 |
2. خاوية | 262 |
3. عُروش | 263 |
4. أماته | 264 |
5. لم يتسنّه | 268 |
بررسى متعلّق «عَلى عُرُوشِها» | 269 |
مشار إليه «هذه» در «قالَ أَنَّى يُحْيِي هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها» | 270 |
ديدگاه علاّمه طباطبايى(رحمهالله) | 270 |
توضيح عبارت «بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ» | 271 |
معناي «وَانْظُر إِلى حِمارِكَ» | 271 |
معطوف عليه «وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ» | 272 |
ديدگاه رشيد رضا و مناقشه آن | 272 |
منظور از موصول «الذي» در آيه | 274 |
اسم قريه | 275 |
دليل ابهام اسم شخص و روستا در آيه | 275 |
ديدگاه علاّمه طباطبايي(رحمهالله) | 276 |
مناقشه ديدگاه علاّمه(قدسسره) | 277 |
ديدگاه رشيد رض | 277 |
ديدگاه علاّمه طباطبايى(رحمهالله) در وجه استبعاد شخص عبورکننده | 279 |
نقد ديدگاه علاّمه(رحمهالله) | 281 |
مراد از عظام در آيه شريف | 283 |
ديدگاه علامه طباطبايي(رحمهالله) | 283 |
ديدگاه آيت الله جوادي ـ دام ظله | 286 |
ديدگاه اهل تسنّن در دلالت ذيل آيه بر عدم عصمت انبي | 287 |
سخن وهبه زحيلي | 288 |
بررسي يقين يا شکّ شخص به مسأله احياء | 289 |
قرائت صحيح واژه «أعلم» | 295 |
بررسی فاعل «تبيّن» | 296 |
ديدگاه علاّمه طبرسي(رحمهالله) و نقد آن | 296 |
ديدگاه زمخشري | 298 |
مناقشه آلوسي بر ديدگاه زمخشري و نقد آن | 298 |
ديدگاه برگزيده | 299 |
نقد ادلّه کفر شخص عبورکننده | 299 |
نقد ادلّه زمخشري | 300 |
دليل اوّل: قرينيت سياق | 300 |
دليل دوم: استبعاد شخص عبورکننده در آيه | 302 |
شواهد ايمان شخص عبورکننده | 304 |
بررسی معنای «بعث» در آيه شريف | 310 |
فاعل «قال» در «قالَ كَمْ لَبِثْتَ» | 312 |
گفتار سوم: آيه 260 سوره بقره | 314 |
مفاد سؤال حضرت ابراهيم(علیهالسلام) | 314 |
ديدگاه آيتالله جوادي و نقد آن | 315 |
مراد از اطمينان در آيه شريف | 318 |
قرائت صحيح «فصرهنّ» | 318 |
فلسفه پرسش حضرت ابراهيم(علیهالسلام) | 320 |
ديدگاه علاّمه طبرسي(قدسسره) | 320 |
ديدگاه فخر رازي | 322 |
تفاوت آيات 259 و 260 از ديدگاه آيتالله جوادی | 325 |
روايات رسيده درباره آيه شريف | 326 |
ارتباط آيه 75 سوره انعام با آيه 260 بقره | 328 |
علّت ذکر نام حضرت ابراهيم(علیهالسلام) در آيه شريف | 332 |
ديدگاه فخر رازي | 332 |
نقد ديدگاه فخر رازي | 333 |
ديدگاه برگزيده | 334 |
علت وقوع مسئله احياء بر پرندگان | 334 |
ديدگاه فخر رازي | 334 |
علّت تعدّد پرندگان | 335 |
ويژگی و جنس پرندگان | 336 |
توضيح «فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ» | 337 |
ديدگاه زمخشري | 338 |
ديدگاه ابو مسلم | 339 |
مناقشه آيت الله جوادي بر ديدگاه ابو مسلم و نقد آن | 340 |
مناقشه فخر رازي بر استدلالات ابومسلم | 352 |
تحقيق مطلب | 353 |
معنای «جُزءًا»، بنا بر نظريه تمثيل و نقد آن | 354 |
گفتار چهارم: آيات 5 تا 7 سوره حج | 355 |
بيان اجمالى آيات | 356 |
معناي «ريب» | 356 |
علّت آفرينش انسان از خاک و نطفه | 357 |
معنای «علقه و مضغه» | 357 |
معناي «مخلّقه» | 357 |
مفعول «نبيّن» | 358 |
تبيين «أجل مسمّی» | 359 |
معناي «أشُدّ» | 359 |
معناي «أرذل العمر» | 360 |
معناي «هامدة» | 361 |
معناى «باء» در «ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ» | 361 |
تحقيق مطلب در معناى «باء» | 364 |
ديدگاه علاّمة طباطبايى(رحمهالله) در معناى «حق» و آيه ششم | 366 |
نقد ديدگاه علاّمه(رحمهالله) | 369 |
تفاوت حق و عدل از ديدگاه شيخ طوسی(رحمهالله) | 370 |
عدم لزوم جريان عدالت در ملاكات احكام | 371 |
تفاوت دو عبارت «أَنَّهُ يُحْيِ الْمَوْتى» و «أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ» | 372 |
نتايج مترتّب بر آيه پنجم از ديدگاه فخر رازى | 374 |
ديدگاه علاّمه طباطبايی(رحمهالله) در وجه اختصاص نتايج پنجگانه | 378 |
بررسی مسئله وضع احكام بر اساس كرامت و عدالت | 380 |
آيات مشابه با مضمون آيات سورة حج | 383 |
ادلّة اثبات معاد در آيات قرآن كريم | 384 |
1. حقيت ذاتيه خداوند | 384 |
2. حقيت فعل خداوند | 385 |
3. عموم القدرة | 387 |
عدم انتساب تحقق قيامت به فاعل در آية هفتم حج | 387 |
عدم اختصاص رستاخيز و حشر به انسان | 389 |
بررسى اجمالى روايات رسيده درباره مراحل آفرينش انسان | 390 |
1. چهل روزه بودن مراحل خلقت | 390 |
2. سي روزه بودن مراحل | 392 |
گفتار پنجم: آيات 19 تا 21 سوره عنكبوت | 394 |
تبيين اجمالی آيه 19 | 395 |
تفاوت آيه 19 و 20 | 396 |
مراد از ذكر واژه «كيف» در آيات | 400 |
چگونگی دلالت آيه 19 بر رستاخيز | 400 |
عاطفه يا استينافى بودن «ثمّ» در آيه 19 | 402 |
تعابير مختلف قرآن كريم درباره خلق | 404 |
تعداد آيات دالّ بر اثبات معاد از ديدگاه علاّمه طباطبايى(رحمهالله) | 407 |
وجه تناسب بين دو عبارت مذكور در آيه 21 | 411 |
آيه 22 در مقام ذکر وضعيت منکران معاد | 411 |
سخن شيخ طوسي(رحمهالله) در تفسير آية 22 | 417 |
ديدگاه علاّمه طباطبايي(قدسسره) | 419 |
نقد سخن علاّمه طباطبايي(قدسسره) | 420 |
ديدگاه مؤلّف تفسير كنز الدقائق | 420 |
تبيين آية 23 | 421 |
منظور از آيات خد | 421 |
ديدگاه علاّمه طباطبايی(قدسسره) | 421 |
نقد ديدگاه علاّمه طباطبايی(رحمهالله) | 422 |
ديدگاه امين الاسلام طبرسی(رحمهالله) | 424 |
ديدگاه شيخ طوسی(رحمهالله) | 424 |
ديدگاه اهل تسنّن | 425 |
ديدگاه برگزيده در معنای آيات الله | 426 |
توضيح قسمت دوم آيه | 428 |
بررسی معنای «يئسوا من رحمتي» | 430 |
ديدگاه شيخ طوسى(رحمهالله) | 431 |
احتمالات مطرح در تفاسير اهل تسنّن | 431 |
ديدگاه برگزيده | 435 |
معناى «يأس» نزد اهل لغت | 440 |
بررسى معناى «يأس» در آيه 13 سوره ممتحنه | 444 |
احتمالات مطرح در «يأس کفار از خفتهگان در قبرها» | 445 |
منظور از کفّار در آيه شريف | 447 |
نظر برگزيده | 447 |
گفتار ششم: آيات هفتم و هشتم سوره روم | 449 |
بررسى معنا و مراد از «يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا» | 449 |
ديدگاه زمخشرى | 449 |
ديدگاه علاّمه طباطبايي(رحمهالله) | 450 |
بيان علاّمه طبرسى(قدسسره) | 451 |
ديدگاه برگزيده | 452 |
ارتباط بين دو قسمت آيه هفتم | 453 |
واجب بودن توجه به آخرت | 458 |
نکته تکرار ضمير «هم» در آيه هفتم | 458 |