تبیین اهمیت جایگاه مرحوم شیخ انصاری در تاریخ علم فقه پرداختند و سپس طی دو محور مقدماتی به تبیین « اهمیت و ثمرات توجه به روش شناسی» و «مخاطرات روش شناسی»پرداختند.
در إدامه در چند گام «روش کلی اجتهاد مرحوم شیخ انصاری ره» در قالب «روش حل مسأله شیخ انصاری ره» و « تکنیک های موفقیت شیخ انصاری ره» تشریح کردند.
مشروح این جلسه بارگزاری خواهد شد.
شرح گزارش
باسمه تعالی
اهمیت جایگاه مرحوم شیخ انصاری
شکی نیست که جایگاه شیخ انصاری در آسمان فقاهت شیعه جایگاه یک ستاره درخشنده و پر فروغ است، آنچه در حدود دو قرن گذشته اتفاق افتاده است بر اساس روش اجتهادی شیخ انصاری بوده است. انسان های بزرگ، تاریخ را به دو قسمت قبل و بعد از خود تقسیم می کنند و شیخ انصاری نیز چنین کاری کرده¬اند، اسم دوره ما عصر شیخ انصاری است و اغلب کتاب های تاریخ فقه و اصول این دوره را عصر شیخ انصاری می نامند.اهمیت و ثمرات توجه به روش شناسی
توجه به روش شناسی موجب می شود که شما بتوانید به نکاتی دست پیدا کنید که بدون توجه به آن محال است به آنها دسترسی داشته باشید از آن جمله است:
روش مشخص پیدا کردن
اگر انسان روش شناسی را کار کند به حدی خواهد رسید که از دچار آمدن به دوگانگی در استنباط و ... جلوگیری شده و متد و روش مشخصی را به خود فرد خواهد داد.
توجه به علل برخی تناقضات ظاهری
دومین ثمره از ثمرات توجه به روش شناسی آن است که به هنگام داوری دیگران با در نظر گرفتن روش ایشان رفتار آنها را قضاوت و داوری می کنیم لذا از اینکه به شکلی غیر منصفانه و غیر دقیق به آن بپردازیم خود داری خواهیم کرد، بعضی اوقات تعابیری همچون فراموشی آنچه در اصول گفته شده و... ناشی از این است که فرد داور به روش فقهی فرد توجه لازم را نداشته است.
قابلیت نقد دقیق تر و مناسب تر
سومین ثمره از ثمرات روش شناسی که از خلال عرایض قبلی روشن شد آن است فرد می تواند متوجه نقائص و اشکالات کلام دیگران بشود.
یکی از مهم ترین مطالبی که همه ما باید دقت کنیم این است که یک علم تا وقتی به صورت ارتکازی در ذهن ما است قابل نقد نیست، قابل ارائه نیست، وقتی از ارتکاز به تفصیل تبدیل شد آنگاه می شود که مورد نقد واقع شود در مورد روش اجتهادی افراد نیز همین است.
مخاطرات روش شناسی
با وجود منافع زیاد روش شناسی این علم دارای خطرات بالفعل و بالقوه هم می باشد، از این قبیل است:
دچار شدن به امور شکلی و دور شدن از محتوای علمی
طبعا در هر کاری اگر افراط و تفریط صورت بگیرد مانع اقدامات مناسب بعدی می شود، بنابر این اگر کسی به مسائل شکلی بیش از حد بپردازد نسبت به مسائل محتوایی ممکن است دور بماند.
دقت نکردن در مؤلفه های دخیل در استنباط
پی بردن از نتیجه به روش رسیدن به روش به سادگی میسور نیست و نیازمند دقت نظر فراوان است به همین دلیل امکان دارد مؤلفه ها و عوامل غیر دخیل را دخیل بپنداریم و یا به عکس چیزی را که در نتیجه مؤثر است غیر مؤثر بیابیم این امر باعث می شود بحث روش شناسی نیازمند دقت و توجه بیش از حد باشد تا از کنار هم چیدن قرائن و شواهد به نتیجه صحیح و مناسب دست پیدا کنیم.
روش کلی اجتهاد مرحوم شیخ انصاری
ما در فقه و اجتهاد، دو روش عمده داریم:
روش مدرسه¬ای
۱- روش مدرسه ای، صناعت محور و صغرا – کبرا چینی؛ یعنی روشی که فقیه در مسأله وارد می شود و در غالب قیاس اقترانی یا قیاس استثنایی، مطلب مورد نظر خود را سامان می دهد و به مطلوب می رسد.
شاخصه های روش مدرسه¬ای
روش مدرسه ای ویژگی¬هایی دارد که در ادامه به آن اشاره می کنیم:
1. مجتهد کمتر سراغ خورده ریزهایی که در اطراف فقه وجود دارد می رود.
2. مجتهد شهرت را نه سند می داند نه جابر ضعف سند و نه جابر ضعف دلالت، نه کاسر و نه جابر ظهور.
3. مجتهد از اطمینان صحبت نمی کند.
4. انصاف جایگاهی ندارد.
5. اجماع منقول حتی اجماع محصل بی محل است.
6. مطلبی مطرح می شود، اگر دلیل شسته و رفته ای داشت، به آن توجه می شود و الا مجتهد سراغ اصول عملیه می رود و از اصول عملیه استفاده می کند.
7. در باب اخبار بیشتر به خبر ثقه اعتماد می شود.
از کسانی که می توانیم از آنها به عنوان صاحبان این چنین سبکی یاد کرد عبارتند از : مرحوم محقق نائینی و برخی از شاگردان ایشان مثل مرحوم آیت الله خویی.
مزایای روش مدرسه¬ای
مزایای چنین فقهی آن است که :
1. معمولا مجتهد سریعتر به نتیجه می رسد.
2. ادله شفاف و روشن است
3. مجتهد از بیان پراکنده پرهیز می کند و بسیار منظم است.
4. نتیجه¬ای که مجتهد احتمال خواهد گرفت و فتوای فقهی وی قابل پیش بینی و تعیین دقیق است بنابر این می توان از هوش مصنوعی و نرم افزارهای اجتهاد مصنوعی و ... برای بررسی صحت و سقم نتیجه به دست آمده استفاده کرد.
روش تجمیع ظنون (اقناعی)
۲- روش تجمیع ظنون، یعنی روشی که در آن مجتهد از یک سری عناصر و مؤلفه ها استفاده می کند که هر یک به تنهایی نمی تواند دلیل باشد ولی مجموعة آنها به انضمام هم می تواند در استنباط نقش داشته باشد؛ البته این به این معنی نیست که فقیه نسبت به ادله¬ای که در روش مدرسه ای معتبر و قابل استفاده است بی توجه باشد بلکه به این معنی است که فقیه صرفا به آنها نگاه خود را نمی دوزد.
مرحوم شیخ اعظم انصاری، از این گروه هستند، یعنی ایشان در روش اجتهاد، به مدرسهی تجمیع ظنون تعلق دارد و لذا در کتابهای فقهی و اصولیِ ایشان، “انصاف” جایگاه خاصی پیدا می کند.
اگر در بحثهای قضایی مطالعه داشته باشید، میدانید در فلسفه حقوق میگویند که ما دو روش عمده قضایی داریم:
1. روش اول، اقناع وجدان قاضی است. در این روش هیچ اماره قانونی حرف آخر را نمیزند و آنچه موضوعیت دارد، قرار و وجدان قاضی است؛ لذا به اقرار، به سند رسمی، به شهادت شاهدان، به معاینات گزارششده در محل وقوع جرم نگاه طریقی میشود و موضوعیت ندارند. این روش حاکمیت «دلایل معنوی» است.
2. روش دوم در باب قضا روش حاکمیت امارات قانونی است. قانونگذار اماراتی را اعتبار کرده است که قاضی باید طبق آنها حکم کند. اینجا دیگر قاضی نمیتواند بگوید من شک و تردید دارم. این دو مدل حاکم بر سیستم قضایی در اجتهاد هم وجود دارد.
شیخ اعظم متعلق به سیستم دلایل معنوی است؛ لذا میبینید وقتی میخواهد اجتهاد کند، گاهی اوقات ادله را میآورد، اما مؤلفهها و عناصری را ردیف میکند که تکتک آنها فینفسه دلیل نیست، ولی در یک نظام حلقوی و در کنار هم، همدیگر را کمک میکنند و شیخ را از نظری برمیگردانند یا به نظری میرسانند. وقتی شیخ این کار را میکند لفظ «انصاف» را به کار میبرد؛ لذا میگوید این روایت هست، ولی سند ندارد، ولی معتضد به شهرت و اجماع است و لذا به آن استناد میکند. کسی که با روش ایشان آشنا نیست، میگوید که شما که در اصول، اجماع را قبول نکردی. در حقیقت شیخ اعظم دارد در آن نزاع از اجماع یاد میکند و استفاده می کند ولی نه به عنوان یک دلیل مستقل بلکه به عنوان یک مؤید.
نمونه¬هایی از توجه شیخ به روش تجمیع قرائن و ظنون
در ارتباط با بررسی روایات
ایشان شهرت را جابر ضعف سند می داند. در این راستا عمل قمی ها را کافی می داند و می گوید ضعف سند جبران می شود.(در تنبیه هشتم خراج و مقاسمه)
شیخ اعظم نه تنها قائل است که شهرت می تواند ضعف سند را جبران کند، بلکه معتقد است شهرت می تواند ضعف دلالت را نیز جبران کند؛ به این معنا که اگر حدیثی مجمل و مبهم است؛ ولی مشهور فقیهان آن را به گونه¬ای خاص فهمیده¬اند، ابهام این حدیث با فهم مشهور، التیام می شود.
چون مسلک شیخ تجمیع ظنون است دیگر نمیآید فقط به روایات موثوقبه اکتفا کند، اخبار ضعیفش را هم مورد توجه قرار می¬دهد.
در ارتباط با اجماع
شیخ اعظم اجماع منقول را قبول ندارد و در رسائل اجماع منقول را رد می کند، اما در فقه خود اجماع منقول را در سلسله ی ظنون قرار می دهد، به همین جهت کسانی که مبنای شیخ اعظم را کشف نکرده¬اند بر ایشان ایراد گرفته¬اند که چرا شیخ اعظم اجماع منقول را در اصولش رد می کند؛ امّا آن را در فقهش می پذیرد؟ حرف شیخ اعظم همان چیزی است که در اصول بیان می کند؛ یعنی برای اجماع منقول کارایی سندی و استقلالی قائل نیست؛ امّا معتقد است که اجماع منقول می تواند جابر ضعف دلیل باشد.
لذا حتی شیخ اعظم اجماع مدرکی را نیز مورد اشاره قرار می دهد (تمام مواردی که در کنار اجماع روایت، آیه و دلیل دیگری وجود دارد، اجماع مدرکی است).
روش حل مسأله شیخ انصاری
برای پاسخ به این پرسش که روش حل مسأله شیخ چیست باید دقت فراوان نمود اولاً ببینیم شیخ چگونه تفکر میکند؟ از کجا شروع میکند و به کجا ختم میکند؟ چگونه تتبع میکند؟ اصلاً آیا شیخ به تتبع در کلمات دیگران اهمیت میدهد یا خیر؟ اگر اهمیت میدهد چه مقدار؟ آیا به قدماء اعتنا میکند؟ یا به متاخرین یا به همگان؟ تبع ایشان در آثار اهل تسنن چگونه است متون به ارث رسیده از اخباریان و اصولیان را چگونه وارسی میکند؟ حتی با شخصیتهای آن دانش چگونه برخورد میکند؟ این میشود در واقع روش پژوهش شیخ، بعد از تفکر، پژوهش و تتبع چگونه تحقیق میکند چگونه نظریه پردازی میکند؟ از چه مبانی استفاده میکند؟ از عناصر دخیل در استنباط چه مقدار استفاده میکند؟ منابع استنباط را چه میداند؟ استناد استنباط را چه میداند؟
شیخ به صورتی بدیع و با روشی که حتی امروزه هم از آن بهره می گیرند مسائل را حل می¬کند، به ترتیب موضوع را بیان می کند، مسئله مورد نظر را توضیح می دهد، موقعیت مسأله را در دیدگاههای مختلف بیان می کند؛ آیا اجماعی است؟ مشهور است؟ اختلافی است ؟ چیست؟ سپس برای هر دیدگاهی، ادلّه¬ای اقامه می کند و در مرحله ی چهارم دیدگاه خود و رای مختار را ابراز می کند؛ شیخ انصاری ابتدا ساختار مباحث و شبکه مسائل را ترسیم میکند. این ساختار را بر اساس محل نزاع میچیند نه اقوال. ابتدا عنوان مسئله را ذکر میکند و نظرات در آن را مطرح میکند. سپس مقام و مسئله را میچیند که تفکیک بین مسائل جزئی و صورتبندی و پیکربندی مسئله رخ دهد. سپس محل نزاع را در هر مسئله توضیح میدهد. سپس اقوال را ذکر میکند و بعد ادله هر قول و نقد آن را مطرح میکند. سپس نظریه مختار را مطرح و در مرحله پایانی رد اشکالات و تجمیع شواهد را انجام میدهد.
در این مسیر چند کار مهم هم انجام میدهد. اولاً اگر لفظ یا موضوع مرجع تشخیصی دارد به همان ارجاع میدهد. اگر عرف یا شرع یا علمی خاص باشد به همان ارجاع میدهد. لذا در استصحاب بقاء مورد نظر را عرفی میداند نه عقلی یا لغوی و انفصال و اتصال موضوع را عرفی میداند.
تکنیک¬های موفقیت شیخ انصاری
مرحوم شیخ انصاری برای خود تکنیک¬هایی دارد که توجه به آنها می¬تواند ما را در نیل به آنچه ایشان بدان رسیده است یاری کند، مثل اینکه:
خرد کردن مباحث کلان
مباحثی که ترکیبی از چند مسأله است را خرد نموده یکی یکی مورد بررسی قرار می دهد و در نهایت نتیجه می گیرد ( مثل بحث خرید و فروش دراهم مغشوشه).
تاسیس اصل
یکی از ابداعات مرحوم شیخ تأسیس اصل است که هم در رسائل و هم در مکاسب این کار را میکند که اگر حکم کشف نشد به آن اصل مراجعه شود. در اصول ابتدا یک اصل کلی را تأسیس میکند که عدم حجیت ظن است. بعد در تکتک مسائل اصول جزئی را مطرح میکند. مثل اصاله الحقیقه، اصاله الاطلاق و سایر اصول لفظیه.
وفاق و بهره وری
دانشمندان در برخورد با نظریات مخالف، معمولاً دو شیوه را پیشه میکنند:
1. انتخاب یکى از نظرات و طرح نظرهاى دیگر. 2. جمع¬بندی دیدگاههای مخالف.
از مطالعه تاریخ علوم اسلامى؛ کلام، فلسفه، فقه و... این نتیجه به دست میآید: آنان که شیوه جمع-بندی را برگزیدهاند، هم نوآورى کردهاند، هم به شیوهها و سبکى خاص، رسیدهاند و هم بر غناى میراث اسلامى افزودهاند.
این روش، در سرتاسر کتابهاى شیخ انصاری به چشم میخورد. در برخورد با دیدگاههای فقیهان این شیوه را پى گرفته. دو نظریه متضاد: سید مرتضى و شیخ طوسى را در اعتبار و حجّیّت خبر واحد، با آوردن چندین وجه جمع، به تأویل میبرد و در پایان، با تصرّفى دقیق در نظر سید مرتضى، دیدگاه او را به شیخ طوسی نزدیک میکند و هر دو را در پذیرش حجیت خبر واحد موثق، همسو و هم نظر میکند.
توجه به یک نظام واره برای مراجعه
بی تردید عمر انسان کفاف مراجعه به همه کتاب ها و گفته ها را نمی دهد پس باید برای خودتان یک مجموعه مناسب را در نظر بگیرید که از آن بیشترین بهره علمی را ببرید شیخ انصاری این را برای خود دارد
معمولاً فقها یک نفر را بزرگ خود میدانند و به او اعتماد بیشتری دارند، فقیهِ الگو و ترازِ مدّ نظر شیخ انصاری علّامه حلّی است. وی علّامه حلّی را واحد کالألف میداند و وقتی میگوید نص و فتوا فلان مطلب را تأیید میکند، منظور وی فتوای علّامه حلّی است. نقطه عزیمت شیخ انصاری در فقه در غالب موارد، علّامه حلّی است. این نکته را از برخی مطابقتها میان شیخ و علّامه میتوان فهیمد. علامت دیگری که نشاندهندهی اعتقاد زیاد شیخ انصاری به علّامه است جایگاه علّامه در اجماعپژوهیهای شیخ انصاری است.
ناقل اجماعی که علّامه باشد با اجماعهای دیگر برای شیخ انصاری متفاوت است. برداشتی که امروزه غالب اساتید و طلاب از نحوه مواجهه شیخ با اجماع دارند این است که آشفتگی در کتاب مکاسب وجود دارد اما یکی از نکاتی که در نحوهی تعامل شیخ با اجماعها و روش او در تحصیل اجماع مهم است، توجه به مُجمِعین میباشد. اجماعی که یکی از مُجمِعین آن علّامه حلّی باشد با اجماعی که یکی از مخالفین آن علّامه باشد، نزد شیخ انصاری بسیار متفاوت است. به صورت کلی میتوان چنین گفت که شیخ انصاری به دادههای محتوایی، فرمی و روشی علّامه حلّی اعتماد خاصی دارد. این بدان معنی نیست که شیخ انصاری صد درصد مقلّد علّامه حلّی است. وی در مواردی علّامه را نقد میکند.