تفسير سوره ماعون
نگارنده: اميد حسني
اين سوره كوتاه بيانگر مجموعهاى از صفات رذيله كه در هر كس باشد نشانه بى ايمانى و پستى و حقارت او است مي باشد ، و خداوند متعال همه اين صفات را فرع بر تكذيب دين، يعنى جزا يا روز جزا قرار داده است،از تحقير يتيمان که خودخداوند درسوره ضحي مي فرمايد: يتيم راتحقيرنکن قدر ايتام رابدان درحق آنان کوتاهي نکن و در طريق احسان و رأفت و عطوفت با ايشان رفتارنما و ترك اطعام گرسنگان و غفلت از نماز، نمازي که محکم ترين رشته الفت بين بندگان وخدا است.
ورياكارى که خداوندشخص رياکار را منافق معرفي کرده گرفته تاعدم همكارى با مردم حتى در دادن وسائل كوچك زندگى اين مجموعه را تشكيل مىدهد، و به اين ترتيب افراد بخيل و خودخواه، و متظاهرى را منعكس میكند كه نه پيوندى با" خلق" دارند، و نه رابطهاى با" خالق" افرادى كه نور ايمان و احساس مسئوليت در وجودشان نيست نه به پاداش الهى مىانديشند و نه از عذاب او بيمناكند.
سوالي که پيش مي آيداين است که آيا ما جزاين افراد بظاهر با ايمان ومتدين هستيم يااينکه ايمان ما حقيقي واز عمق جانمان است وبه حقيقت ايمان که حب و بغض في الله و رغبت به طاعت وپرواي ازگناه است رسيده ايم ،حقيقت ايماني که خداوند متعال به چنين ايماني بشارت بهشت داده است.
«وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهار...1
به كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام داده اند، بشارت ده كه باغ هايي از بهشت براي آن هاست كه نهرها از زير درختانش جاري است...»
واژگان کليدي
دين،يتيم،مسکين،مصلَين،ساهون،ماعون
1.سوره بقره:2،آيه25.
مقدمه
خداوند منان ومتعال را شکروسپاس مي کنم كه توفيق كسب علم و دانش را به اين حقير داد تا بتوانم درمعارف الهي بابهره گيري از بزرگترين منبع وحي الهي ، قرآن كريم ، و با استفاده از ديگر كتب علوم حديثي و تفسيري مذهب پاك تشيع اين تحقيق را گرد آوري نمايم .
اميدوارم با توفيقي كه خداوند متعال شامل حال من نمود که درمفاهيم قرآني تدبروتفکر کنم ،مطالب اين تحقيق قابل قبول و سودمند باشد.
ازآنجاکه جامعه امروزي ما نيازبيشتري به پرداختن مسائل اخلاقي دارد لذا اينجانب اين سوره مبارکه راکه به مباحث اعتقادي و اخلاقي مهمي ازجمله بحث معاد ورسيدگي به ايتام واهميت دادن به نماز ومسئله اخلاص وريا نکردن واينکه افرادمنافق رابيشترشناسايي کنيم چراکه نفاق و ريا دو آفت اساسي براي پيروان اديان هستند که ضررشان بسيار بيشتر از دشمنان آن دين است! ....پرداخته، انتخاب نموده تا درحدتوان تفسير اين سوره را بااستفاده ازتراث تفسيري مفسران گذشته ارائه کنم در پيشگاه خداوند متعال پذيرفته آيد از درگاه پروردگارم خواستارم كه همگان را از درياي پرگوهر قرآن كريم و اهل بيت (عليهم السلام) بهره مند سازد و سخنان گوهرين قرآن را آويزه گوشمان و راه و روش آن را فراروي ديدگانمان قرار دهند تا به كعبه مقصود برسيم .
متن وترجمه سوره
أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ (اى رسول ما) آيا ديدى آن كس (وليد مغيره) را كه روز جزا را انكار كرد؟
فَذلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ اين همان شخص (بى رحم) است كه يتيم را از در خود به قهر ميراند
وَ لا يَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْكِينِ و كسى را بر اطعام فقير ترغيب نمىكند
فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ پس واى بر آن نمازگزاران
الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ كه دل از ياد خدا غافل دارند
الَّذِينَ هُمْ يُراؤُنَ همانان كه (اگر طاعتى كنند) به ريا و خودنمايى كنند
وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ و ديگران را از ضروريات زندگى منع میكنند.1
ترجمه از تفسيرالميزان
تجزيه وترکيب
أَ رَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ
«أَ رَأَيْتَ» الهمزة للاستفهام معناه: التّعجّب.1 و همزه مع رأيت بمعنى أخبرني2 «الَّذِي» مفعول به و الجملة ابتدائية لا محل لها «يُكَذِّبُ» فعل و فاعله مستتر «بِالدِّينِ» متعلقان بالفعل و الجملة صلة.
فَذلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ
«فَذلِكَ» الفاء الفصيحة عطفا على الَّذِي يُكَذِّبُ إمّا عطف ذات على ذات، و صفة على صفة، ذلك مبتدأ و الذي خبره و جملة يدعّ اليتيم صلة يكون جواب أَ رَأَيْتَ محذوفا إن لم تعرفه فذلك ... «يَدُعُّ» فعل وفاعله مستتر«الْيَتِيمَ» مفعول به و الجملة صلة.3
وَ لا يَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْكِينِ
الواو عاطفة و لا نافية و يحضّ فعل مضارع و فاعله مستتر تقديره هو أي الذي يدع اليتيم و على طعام المسكين متعلقان بيحضّ«الْمِسْكِينِ» مضاف إليه. و الجملة معطوفة على ما قبلها.
در كلام مضافى حذف شده، تقديرش" و لا يحض على اطعام طعام المسكين" است4
فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ «فَوَيْلٌ» الفاء للسببية «ويل» مبتدأ «لِلْمُصَلِّينَ» خبر المبتدأ.
الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ
صفة للمصلّين و«هُمْ»مبتدأ و«عَنْ صَلاتِهِمْ» متعلق بساهون و الجملة الاسمية لا محل لها لأنها صلة الذين. «ساهُونَ» خبر و الجملة صلة.
الَّذِينَ هُمْ يُراؤُنَ
«الَّذِينَ» بدل من الذين الأولى «هُمْ» مبتدأ «يُراؤُنَ» فعل مضارع مرفوع و الواو فاعله و الجملة الفعلية خبر المبتدأ و الجملة الاسمية (هم يُراؤُنَ )صلة الذين.
وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ
«وَ يَمْنَعُونَ» مضارع و فاعله و المفعول الأول محذوف أي الناس أو الطالبين «الْماعُونَ» مفعول به ثان و الجملة يمنعون الماعون معطوفة على ما قبلها.
1. «تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب» ج14، ص: 453
2. «إعراب القرآن و بيانه »ج10، ص: 592
3. «الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل» ج4، ص: 804
4. «الميزان في تفسير القرآن» ج20، ص: 368
خواص وفضيلت سوره
در فضيلت اين سوره از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) روايت شده است: هر كس كه
زكات اموال خود را پرداخت مي كند اين سوره را قرائت نمايد خداوند او را مي آمرزد.1
از امام باقر (عليه السلام) نيز روايت شده است: هر كس سوره ماعون را در نمازهاي واجب و مستحب خود بخواند جزو كساني است كه خداوند نماز و روزه اش را پذيرفته است و او را درباره آنچه در زندگي دنيا انجام داده است محاسبه نمي كند.2
واژگان
كلمه" رؤيت"
هم میتواند به معناى ديدن با چشم باشد، و هم به معناى معرفت. و خطاب دراين آيه شريفه به رسول خدا (صلي الله عليه وآله) است، چراکه پيامبرهم فردى شنونده است، نه بدان جهت كه پيامبر است، در نتيجه خطاب به عموم شنوندگان دنيا خواهد بود.3
کلمه " دين"
منظور از دين در اينجا « جزا » يا « روز جزا » است و انكار روز جزاء ودادگاه بزرگ آن ، بازتاب وسيعي در اعمال انسان دارد كه در اين سوره به پنج قسمت از آن اشاره شده است.4
در ضمن بعضي گفته اند مراد از دين اسلام است ، چنانكه خودخداوند مي فرمايد :
" ان الدين عند الله الاسلام "
بعضي هم گويند مراد از دين ولايت امير المومنين علي ابن ابي طالب (عليه السلام) است .5
(بعضي ازارباب لغت معتقدند که اصل واژه «دين» به معني خضوع وانقياد واطاعت است،
واگراين واژه برمعني جزا اطلاق شده يا به خاطر آن است که درمقابل آن بايد مطيع بود،
يا اينکه جزا مولود اطاعت است. )
1. «مجمع البيان» ج 10، ص 546
2.« ثواب الاعمال» ص 126
3-4.« الميزان في تفسير القرآن »ج20، ص: 368
5. «کنزالدقائق بحر الغرائب» ج14، ص: 454
كلمه" دع"
به معناى رد كردن به زور و به جفا است،
حرف" فاء" در كلمه" فذلك" براى توهم معناى شرط است، و تقدير كلام" أ رأيت الذى يكذب بالجزاء فعرفته بصفاته، فان لم تعرفه فذلك الذى ..." است، يعنى آيا آن كس را كه روز جزا را تكذيب مىكند، از راه صفاتى كه لازمه تكذيب است شناختى؟ اگر نشناختى پس بدان كه او كسى است كه يتيم را به زور از در خانه خود مىراند، و او را جفا مىكند، و از عاقبت عمل زشتش نمىترسد، و اگر روز جزا را انكار نمیداشت چنين جرأتى را به خود نمیداد، و از عاقبت عمل خود مىترسيد، و اگر مىترسيد به يتيم ترحم مىنمود.1
كلمه" حض"
به معناى تحريك و تشويق است، و در كلام مضافى حذف شده، تقديرش" و لا يحض على اطعام طعام المسكين" است، يعنى مردم را به اطعام طعام مسكين تشويق نمىكند.2
كلمه" ماعون"
« ماعون » از ماده « معن » به معناي چيز كم است ومنظور از آن در اينجا اشياي جزئي است كه مردم خصوصا همسايه ها از يكديگر بعنوان عاريه يا تملك مي گيرند . مانند مقداري نمك ، آتش ( كبريت ) ، ظروف و مانند اينها .. 3
به معناى هر عملى و هر چيزى است كه به شخصى محتاج داده شود، و حاجتى از حوائج زندگى او را بر آورد، مانند قرض و هديه و عاريه و امثال آن. 4
به طورکلي ماعون: بمعناى ظرف و اثاث و هر چيزى كه در آن سود و منفعتى باشدتا بتواند نياز شخصي يا اشخاصي را برطرف نمايد. 5
1و2.« الميزان في تفسير القرآن »ج20، ص: 368
3.« تفسير نمونه» ج27، ص: 361
4.« الميزان في تفسير القرآن »ج20، ص: 368
5.«مجمع البيان في تفسير القرآن» ج10، ص: 83
مهمترين نقش وخصوصيت سوره ماعون
نقش و رسالت عمده سوره ماعون و سورههاي قبل و بعد از آن و عمدتاً سورههاي كوچك قرآن كريم، اين است كه دست ما را بگيرند و از جاهليت به اسلام وارد كنند. به جاي معيارهاي جاهلي، معيارهاي اصيل الهي و آسماني را جايگزين كنند. ما را از جايگاه توهمات بيرون آورند و با جهان واقعيتها آشنا سازند. اين سورهها عمدتاً با نوع بينش و نگرش انسان سروكار دارند و خواستار تجديدنظر در ارزيابيها، قضاوتها، عداوتها، محبتها، ديدگاهها، تعريفهاو ...ميباشند.
سوره ماعون در سرآغاز خود، نگرش و ديدن را به عنوان يك هنر عنوان ميكنند؛ هنري كه هر كس محروم از آن باشد، كلاهي به پهناي آسمانها برسرش خواهد رفت! كوچك را به جاي بزرگ و بزرگ را در جاي كوچك خواهد نشانيد؛ زشت را زيبا و زيبا را زشت درخواهد يافت، دوست را دشمن و دشمن را دوست خواهد شناخت؛ منكر دين را، ديندار، و ديندار را منكر دين خواهد پنداشت و در يك كلام همه چيز را اشتباه فرا خواهد گرفت.
سوره ماعون از آسمان به زمين آمده است تا هنر ديدن را به ما بياموزد، نحوه نگرش را نشانمان دهد. نگرشي كه در پرتو آن، كاه را كاه و كوه را كوه ببينيم؛ زيبا را زيبا و و زشت را زشت دريابيم. سوره ماعون آمده است با سرآغاز بينا كننده خود خسارتهايي كه در طول تاريخ براثر بي بصيرتي بربشريت تحميل شده رابزدايد..
سوره ماعون آمده است که بصيرت داشته باشيم ..
محتواي سوره
اين سوره به عقيده بسياري از مفسران، از سوره هاي - مکّي - است، و لحن آيات آن که در مقاطع کوتاه و کوبنده، از قيامت و اعمال منکران آن سخن مي گويد، گوياي همين مطلب است.
روي هم رفته، در اين سوره صفات و اعمال منکران قيامت در پنج مرحله بيان شده، که آنها به خاطر تکذيب اين روز بزرگ چگونه از - انفاق در راه خدا، کمک به يتيمان - و مسکينان ، سر باز مي زنند، و چگونه در مورد نماز مسامحه کار و رياکارند، و از کمک به نيازمندان روي گردانند؟
درواقع سوره ماعون فرمول دين به حساب مي آيد: قبول دين(اعتقاد به روزجزا) + يتيم نوازي + حفظ مال يتيم + نماز خواندن + ريا نداشتن + زكات دادن = دين
در شأن نزول اين سوره، بعضي گفته اند: درباره - ابوسفيان - نازل شده، که هر روز دو شتر بزرگ نحر مي کرد، و خود، اطرافيان و يارانش از آن استفاده مي نمودند، اما روزي يتيمي آمد و تقاضاي چيزي کرد، او با عصايش بر او زد و او را دور کرد. بعضي ديگر گفته اند: آيه درباره - وليد بن مغيره - يا - عاص بن وائل - نازل شده است.1
1. «مجمع البيان في تفسير القرآن»ج10، ص: 834
پيش از پرداختن به هرگونه بحثي راجع به نام و نشان اين سوره، خوب است به سرآغاز حيرتانگيز آن توجه كنيم؛ سوره ماعون تنها سورهاي است كه با عبارت سوءالي ـ تعجّبيِ أرايت (آيا ديدي؟!) آغاز ميشود. تركيب مشابه آن، عبارت اَلَمتَر (آيا نديدي؟) است كه در آغاز سوره فيل آمده است. گويي اين سورهها پيش از همه چيز، با بينش و نگرش انسان و نوع ديد و ديدگاه او سروكار دارند!
ما تا كنون سوره ماعون و سرآغاز سؤالي آن را بسيار خوانده و شنيدهايم، اما آيا شده است كه يكبار در مقام پاسخ به اين سوءال برآييم؟
خداوند در جايجاي قرآن، هر لحظه از ما سؤال ميكند و پاسخ ميطلبد و ما در كمال بيتوجهي به هيچيك توجهي نميكنيم و اصولاً نه سؤالي ميبينيم نه ميشنويم و يا اين كه اساساً خود را مخاطب اين سؤالات نمييابيم، چه رسد به اين كه در مقام پاسخ برآييم.
دو نوع ديدگاه درخطاب
1ـ خطاب أرايت و امثال آن متوجه شخص پيامبر(صلي الله عليه واله) است و ربطي به ما ندارد، و ما را نميرسد كه خود را مخاطب پروردگار وسؤالات او بدانيم و در مقام پاسخ به آنها برآييم.
خداوند تعالى پيامبرش (صلّى اللَّه عليه و آله )را مخاطب نموده و فرمود (أَ رَأَيْتَ) اى محمد (الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ) يعنى اين كافرى كه پاداش و حساب را تكذيب نموده و انكار بعث ميكند.1
2ـ اين آيه ها گذشته از پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) ـ كه اولين مخاطب قرآن است ـ تمامي انسانها را مورد خطاب قرار دادهاند و با همه آنان سخن ميگويند و از يكايك آنان پاسخ ميطلبند.
اگر ديدگاه نخست را برگزينيم، خيالمان راحت و كارمان آسان است؛ زيرا اصولاً سؤالي نيست تا پاسخ دهيم. اما اگر ديدگاه دوم را بپذيريم، يكايك اين آيات وسؤالات ، ذهن و انديشه ما را نشانه خواهند رفت و هر يك از آنها ما را مورد خطاب قرار خواهند داد. اينجاست كه بايد تكليفمان را مشخص كنيم و به اين سؤالات پاسخ دهيم: أرايت الذي يكذب بالدين (آيا ديدي كسي را كه دين را انكار ميكند؟!).
بطورکلي خطاب در آيه به رسول خدا (صلي الله عليه واله) است، البته آن جناب شنونده خطاب شده نه اينكه مخصوص به خطاب باشد، بلكه روى سخن با همه مردم است، و از اينگونه خطابها شايع است كه يك نفر را مخاطب قرار داده ولى همه را اراده مىكنند.
1. «مجمع البيان في تفسير القرآن» ج10، ص: 833
گفتني است مادام كه به اين سؤال پاسخ ندادهايم، سوره ماعون، آنگونه كه بايد، از ما پذيرايي نخواهد كرد و رهنمودهاي خويش را به ما ارزاني نخواهد داشت. به عكس اگر به اين سؤال به گونهاي پاسخ دهيم، سوره را فعال خواهيم نمود تا با ما سخن گويد و پيام اصلي خود را بيان كند.
پاسخ به خطاب أرايت؟
اگر بنا باشد به اين سؤال پاسخ دهيم، اغلب ـ با زبان حال و يا قال ـ خواهيم گفت: البته كه ديدهايم، اين كه سؤال ندارد، ديدن چنين كسي كاري ندارد، مُنكران دين همواره بوده و هستند؛ آنان كساني هستند كه اسلام و دين ومعاد را تكذيب و انكار ميكنند و قبلاً ابوجهلها و عاص بن وائلها بودند، ديده ايم کساني که دم از دين واسلا م ميزدند ولي اسلام ستيز بودن ،دين سپر آنها بود نه آنها سپر دين معاويه وعمر سعد وشمرها را و امروز...؛ ما در طول تاريخ منكران روزجزا و دشمنان دين را همواره ديدهايم و ميبينيم و....
عكس العمل سوره ماعون
با اين پاسخ سوره ماعون به سخن درخواهد آمد:فذلک الذي يدع اليتيم...:شماگمان مي کنيد که ديده ايد ومي بينيد، شمانديده ايد ونمي بينيد.شما منکران دين را بيرون ازخود مي جوييد در حاليكه آنان درميان شما وچه بسا خود شما هستيد آنان را در صف نمازگزاران ببينيد. آنان را در ميان دينداران ببينيد. با اين بينش كه شما داريد تنها ابوجهل را مصداق الذي يكذب بالدين خواهيد ديد ولي بينشتان را دگرگون كنيد، ديدگاهي نوين اختيار كنيد. تعاريف خود را بازسازي نماييد، چشمانتان را از غبار جاهليت پاك كنيد. ملاكها و معيارهايتان را بازنگري كنيد. دين و ديندار و منكر دين را از نو تعريف كنيد، خواهيد ديد كه بسياري از شما ـ كه سنگ دين و دينداري را بر سينه ميزنيد ـ مصداق اصلي الذي يكذب بالدين هستيد، پس به خودتان بنگريد تا منكران اصلي دين راپيدا کنيد.
بيان آيه اول؛
* أَ رَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ
( دين جزاء گرفته شده است ) ، كه مراد انكار بعث و نشور است و اين تكذيب روز جزاء أضر اشياء است بر انسان زيرا از هيچگونه ظلمي و معصيتي باكي ندارد و به هيچگونه عبادتي رغبت نميكند چون جزائي بر آنها نمي بيند و نمي داند و مي گويد «و قالوا ماهي الاحياتنا الدنيا نموت و نحيا و ما يهلكنا الا الدهر» 1
خداوند تعالى پيامبرش (صلّى اللَّه عليه و آله) را مخاطب نموده و فرمود: (أَ رَأَيْتَ) اى محمد (الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ) يعنى اين كافرى كه پاداش و حساب را تكذيب نموده و انكار بعث ميكند. 2
چراکه آيات ديگري ازقرآن هم اشاره به همين دارد که مراد ازدين قيامت باشد:
«مالِکِ يَوْمِ الدِّينِ»3 يعني مالک روز قيامت است. «وَ ما أَدْراکَ ما يَوْمُ الدِّينِ» 4 دين به معني قيامت است.
چنانكه قرآن از قول منكرانِ قيامت نقل مى كند كه : «يَسْئَلُونَ اَيّانَ يَوْمُ الدّينِ» 5 مى پرسند روز قيامت چه وقت است ؟
و يا در مقام معرفى اين روز مى فرمايد: «ثُمَّ ما اَدْريك ما يَوْمُ الدّينِ يَوْمَ لا تَمْلِك لِنَفْسٍ شَيْئاً وَالاْمْرُ يَوْمَئذٍ لِلّه» 6. نمى دانى روز دين روز قيامت چه روزى است ؟! روزى است كه هيچكس براى كسى كارآئى ندارد و تنها فرمان الهى حاكم است.
كَلَّا بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّين 7 (آرى) آن گونه كه شما مىپنداريد نيست بلكه شما روز جزا را منكريد!
فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّين 8 پس (اى انسان) چه چيزى تو را پس از اين (بيان) به تكذيب (روز) جزا وامىدارد؟!
1.سوره جاثيه:45،آيه24.
2.«مجمع البيان في تفسير القرآن» ج10، ص: 833.
3.سوره فاتحه:1،آيه 4.
4. سوره انفطار:82،آيه 17.
5. سوره ذاريات:51،آيه 12.
6. سوره انفطار:82، آيه 19.
7. سوره انفطار:82،آيه 9.
8.سوره تين: 95، آيه 7.
انكار روز جزا و دادگاه بـزرگ آن ، بـازتـاب وسـيـعـى در اعمال انسان دارد كه اين بي اعتقادي سرچشمه اين ميشود که قيامت وروزجزا را تکذيب کند. ازجمله خصوصيات افرادي که قيامت وروزجزا راتکذيب مي کنند اين است که يتيم را از نزد خود دور ميکند، مي داند فلاني مسکين است ونيازبه کمک دارد ولي برايش مهم نيست نه خودش به اوکمک مي کند ونه ديگران راتشويق ميکند تابه اوکمک کنند وکاري ندارد. گاهي نماز ميخواند و گاهي نميخواند، وقتي هم که ميخواند با ريا ميخواند. ، عدم ايمان به روز قيامت سرچشمه هاي تظاهر و رياكاري و عدم توجه به پاداشهاي الهي است وگرنه چگونه ممكن است انسانها پاداشهاي الهي را رها كرده و رو به سوي خلق و خوشايند آنها آورد ؟
بعضي مواقع که بايد به همسايه هايش کمک کند، کمک نميکند. خلاصه، ريش? هم? بديهايش اين است که به قيامت ايمان ندارد.
خداوند درقرآن يک وقت مي فرمايد: «لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ»1 يعني به روز حساب ايمان ندارد.
يک جا هم ميگويد: . «بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ»2 به قيامت ايمان دارد اما فراموش کرده است.
در نماز ميگوييم: «مالِکِ يَوْمِ الدِّينِ»3 براي اينکه ما دچار فراموشي نشويم. يعني بايد دائم يادمان باشد که معاد هست..
بالعکس اگر کسي به قيامت ايمان داشته باشد که خيلي مسئل? مهمي است. ، خودش را نگه ميدارد.
ايمان داشتن به قيامت به انسان هستي مي دهد ونفس آدمى را پاكيزه مىکند ، و آن را از بخل و تنگى و نادانى بيرون مىآورد، و در آن فطرت دوستى ديگران و انگيزههاى نيكى و نيكوكارى برانگيخته مىشود، و اين برانگيختگى را با مهربانيها و عواطف تحريك شده درباره مستضعف و ناكام آشكار مىسازد.
البته تنها ايمان به معادکافي نيست، بلکه بايد ياد معاد نيزبود،همانگونه که تنها ايمان به خداوند بدون ياد اوفايده اي ندارد.چراکه ياد قيامت وحسابرسي،انسان راازلااُبالي گري، سرگرداني وهرج ومرج درآورده واورا انساني هوشمند وباهدف مي کند وهرگزبي حساب کاري راانجام نمي دهد.
1. سوره غافر:40
2.سوره ص:38
3.سوره فاتحه:1،
اهميت قيامت
اگرقيامتي نباشد اصل آفرينش انسان وجهان لغو وبيهوده وخلاف حکمت الهي است آيا درقران که حدود صد مرتبه خدا رابه حکيم توصيف فرموده است ونشانه هاي حکمت اورا در همه جا مشاهده مي کنيم ؛آيااين جهان با آن همه دقت،استحکام ،نظم ونظارت براي چندروز زندگي وسپس پوچ شدن است؟
راستي اگربناست بعدازاين همه تغيّر وتحول خاک شويم ومعادي هم نباشد، مگرازاول ماخاک نبوديم، آيااين خلقت وبرنامه ،بازي وعبث نيست؟
به سراغ وحي برويم که چگونه لزوم معاد راازراه حکمت الهي بيان کرده است؛
قرآن دراين زمينه ميفرمايد: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثا وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُون» 1
آيا گمان ميکنيد كه شما را بيهوده آفريدهايم و شما هرگز به سوى ما بازگردانده نمىشويد؟!
«أَ يَحْسَبُ الْإِنْسان أَنْ يُتْرَكَ سُدىً»2آيا انسان گمان مي کند که رها وبدون تکليف است؟ وعاقبت ميميرد وديگرهيچ؟!
درقرآن آيات فراواني هاي است که مي فرمايد:مادرآفرينش نه اهل بازي ولعب هستيم ونه بي هدف وباطل کاري مي کنيم بلکه هدف ازآفرينش ،شناخت وعبادت وانتخاب راه خدا ازميان صدها راه غيرالهي است وديريا زود راه شما به سوي خدا پايان مي يابد،انالله وانا اليه راجعون.واين دنيا مزرعه اي است که درقيامت حاصل آن درو مي شود وعمل هرانساني از مرد وزن داده مي شود.
خداوند آسمانها و و زمين را بيهوده نيافريده است، بلكه آنها را براى منفعت بندگانش آفريده است، تا آنان را مكلّف سازد و در معرض ثواب جزيل قرار دهد.
هر كس عبادت و اطاعتى انجام داده است ثواب خواهد ديد، و هر كس معصيتى كند مكافاتى بايد ببيند.
«وَ خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ لِتُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ»3
و خداوند آسمانها و زمين را به حقّ آفريده است، تا هر كسى را بر حسب آنچه كرده است، جزا دهد و بر ايشان ستم نرود.
«كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ» انسان درگروعمل خويش است . 4
1. سوره مومنون:23،آيه 115.
2.سوره قيامت:75،آيه 36.
3. سوره جاثيه:45،آيه22.
4.سوره مدثر:74،آيه 38.
بيان آيه دوم؛
* فذالك الذي يدع اليتيم
مكذب دين كسي است كه ميراند يتيم را و منع از حق ايتام مي كند . خداوند سبحان بيان فرمود كه از صفات آن كس كه تكذيب روز پاداش ميكند اينست كه او يتيم را با خشونت دفع كرده و ميراند، براى اينكه او ايمان به پاداش دادن بر او ندارد. 1
بايد تمام ايتام فقير را دستگيري كرد چراكه آنها دل شكسته اند و نان آور ندارند و ما بايد از آنها دلجويي كنيم نه آنكه آنها را زجر ومنع و اذيت و ردع كنيم .
وجود كودكان يتيم در هر اجتماعي اجتنابناپذير است. آنان از نظر عاطفي داراي كمبودهايي هستند كه اگر خلأ آنها پر نشود كودكاني ناسالم و گاهي خطرناك به بار ميآيند. از اين رو، اسلام به احترام و سرپرستي و حفظ اموال يتيم اهميت زيادي داده است. در قرآن آيات متعددي درباره احكام مال يتيم، ارث يتيم، ازدواج يتيم، اطعام يتيم، حمايت از يتيم و... وارد شده است. از آن جا كه مهمترين نكته دربارة يتيمان، جبران كمبودهاي عاطفي است، قرآن كريم، به صراحت در چند آيه به احترام، محبت و نراندن يتيمان تأكيد كرده است.
از جمله اين آيه که ميفرمايد:
"كَلآ بَل لآ تُكْرِمُونَ الْيَتِيم; بلكه شما يتيمان را گرامي نميداريد."2
همچنين در اين آيه آمده است:
"فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلاَ تَقْهَر; اما يتيم را مورد قهر و تحقير قرار مده." 3
سرانجام ظلم به يتيمان:
اميرالمؤمنين علي (عليه السلام)مي فرمايد: "ظُلمُ اليتامي وَ الاَيامي ينَزِّلُ النُّقَمَ وَ يسلُبُ النُّعَمَ اَهلَهَا؛
ظلم به يتيمان و مردان و زنان بي همسر، عذابها را نازل مي کند و نعمتها را از دارندگان آن باز مي ستاند."
همچنين حضرت امام رضا(عليه السلام) ميفرمايند: هر كس با مسلماني فقير رو به رو شود و به او سلامي متفاوت با سلامي كند كه به ثروتمند ميكند، روز قيامت خداي عزّوجل را ديدار كند در حالي كه خدا از او در خشم است. 4
1.« مجمع البيان في تفسير القرآن» ج10، ص: 834
2.سوره فجر: 89،آيه17
3.سوره ضحي:93، آيه9
4. «ميزان الحكمه«، احاديث شمارة 64 و 16061.
اهميت يتيم نوازي و سير كردن گرسنگان
از بهترين نيکيها: امير المؤمنين علي (عليه السلام)مي فرمايد: "مِنْ اَفْضَلِ الْبَرِّ بِرُّ الاَيتامِ؛1
از برترين نيکيها، نيکي به يتيمان است."
درجايي ديگرعلي(عليه السلام)مي فرمايد:«الله الله في الايتام فلا تغبواافواههم ولايضيعوا بحضرتكم »2
خدا را خدا را درباره ايتام، نكند آنان گاهي سير و گاهي گرسنه بمانند و حقوقشان ضايع شود.
محمد جعفر، پدر شيخ عبدالكريم حائري، سالها بچه دار نشد تا دوران جواني گذشت. با توافق همسرش تصميم مي گيرد كه با بيوه زني ازدواج كند تا از طريق او صاحب فرزند شود. تصميم عملي مي شود. در ابتداي ورود به خانه همسر جديد، متوجه مي شود كه همسر او دخترك يتيم خويش را جهت فراهم كردن زمينه براي محمد جعفر، از خانه بيرون كرده و او در گوشه حياط ايستاده، از سرما مي لرزد. محمد جعفر كه صحنه را مي بيند، قلبش مي لرزد و با بخشيدن مدت و پرداخت مهريه بي درنگ خانه را ترك مي كند و به سوي مسجد مي شتابد.
بعد از نماز به خداوند عرض مي كند: "خدايا! من ديگر براي فرزند به خانه كسي نمي روم تا مبادا دل طفل يتيمي را آزرده سازم. خدايا! زندگيم را به تو وا مي گذارم؛ خود مي تواني به من فرزندي عنايت كني. خداوندا! اگر مي خواهي به من از همين زن (همسر سابق) فرزند عطا كن و اگر خواسته تو در اين است كه من فرزندي نداشته باشم، باز راضي به رضاي تو هستم."
و خداوند بزرگ فرزندي به او عطا كرد كه نامش را عبدالكريم نهادند تا بنده خداوند بخشنده و كريم باشد. 3
آثار و نتايج سرپرستي ايتام
1 - بهشت: رسول الله (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد: «من عال يتيما حتي يستغني عنه اوجب الله عز و جل له بذلك الجنة; هر كس يتيمي را سرپرستي كند تا بي نياز شود، خداوند بهشت را بر او واجب مي كند.» 4
2- همنشيني با پيامبر (صلي الله عليه و آله): پيامبر اكرم فرمود: «انا و كافل اليتيم كهاتين في الجنة; من و كسي كه يتيمي را سرپرستي مي كند، مانند اين دو انگشت در بهشت كنار يكديگر خواهيم بود.» 5
1. «فروع كافي» ج 7، ص 51
2.نهج البلاغه،نامه47
3.نقباء البشر، آقا بزرگ تهراني، ج 3، ص 1158پ
4. «بحارالانوار» ج 75، ص 4.
5. «ميزان الحكمة»ح 22582
چندنمونه ازخدمت اهلبيت (عليهم السلام )به يتيمان وضعيفان؛
يک فرد با ايمان وشيعه واقعي بايد الگوي خود را اهلبيت عصمت وطهارت (عليهم السلام) قراردهد وزندگي آنها را سرمشق زندگي خود قرار دهند.
سخاوت بي حد و نهايت حضرت علي (عليه السلام) بر هيچ كس پوشيده نيست . اوست كه در حال ركوع انگشتري خويش را به فقير مي دهد و غذاي سه شبانه روز خود و اهل و عيالش را در حالي كه روزه دارند، تقديم مسكين و يتيم و اسير مي كند. 1
علي(عليه السلام )رئوف و مهربان و دلسوز است؛
از رأفت علي است كه شب به يتيمان و فقرا سركشي مي كرد; از مهرباني علي است كه كنار پيرمرد نابيناي خرابه نشين مي نشيند و مي گويد: «فقيري كنار فقيري نشسته و مسكيني كنار مسكيني .» 2 و صدها مورد ديگر .
خدمت امام حسين (عليه السلام) به ضعيفان و يتيمان؛
امام حسين (عليه السلام) بسان همه پيشوايان معصوم در خدمت رساني به محرومان و يتيمان، برنامه ويژه اي داشت و آن حضرت منتظر نمي ماند كه يتيمي به او مراجعه كرده، نيازهايش را بازگو كند . سرور آزادگان جهان براي رسيدن به درجات خدمتگزاران حقيقي، خود پيشقدم مي شد و به طور ناشناس و در دل شبهاي تاريك به رفع مشكلات يتيمان، بيوه زنان و محرومان جامعه مي پرداخت . او همچون پدر ارجمندش حضرت اميرمؤمنان علي (عليه السلام) آن چنان در اين امر مهم اهتمام داشت و كار خود را به صورت غير محسوس انجام مي داد كه تا قبل از شهادتش مردم عادي از يتيم نوازي و خدمات محروميت زُدايي آن جناب آگاهي نداشتند .
«شعيب بن عبدالرحمن خزاعي » در اين زمينه مي گويد: «بعد از حماسه عاشورا، مردان قبيله بني اسد - هنگامي كه خواستند جسد مطهر حضرت سيدالشهداء (عليه السلام)را دفن كنند - بر دوش آن حضرت، اثر زخمي يافتند كه كاملا از جراحتهاي جنگي متفاوت بود; زخم كهنه اي بود كه هيچ شباهتي به زخمهاي روز عاشورا نداشت . از امام سجاد (عليه السلام) در اين مورد سؤال كردند . آن حضرت در پاسخ فرمود:
«هذا مما ينقل الجراب علي ظهره الي منازل الارامل واليتامي;
اين زخم بر اثر حمل كيسه هاي غذا و به دوش كشيدن هيزم به خانه هاي بيوه زنان و يتيمان است .» 3
1. سوره انسان:76 ،آيه8
2. دستغيب شيرازي، معارفي از قرآن، ص 231
3. «بحارالانوار» ج 44، ص 190 .
البته وقتي انسان به روايات نگاه ميکند مي بيندکه يتيم تنها کسي نيست که بي سرپرست باشد ودرآمدي ندارد واز لحاظ مالي درمشقت باشد بلکه کساني که از احکام الهي بي بهر ه اند يتيم گويند .
امام حسين (عليه السلام) درهمين زمينه مي فرمايند:
فَضْلُ كافِلِ يَتيمِ الِ مُحَمَّدٍ - أَلْمُنْقَطِعِ عَنْ مَواليهِ، النَّاشِبِ في رُتْبَةِ الْجَهْلِ، يُخْرِجُهُ مِنْ جَهْلِهِ، وَ يُوَضِّحُ لَهُ ما اِشْتَبَهَ عَلَيْهِ - عَلي فَضْلِ كافِلِ يَتيمٍ يُطْعِمُهُ وَ يَسْقيهِ، كَفَضْلِ الشَّمْسِ عَلَي السَّهاءِ؛1
برتري كسي كه يتيم خاندان محمّد(صلي الله عليه وآله) را - كه از رهبران خود جدا شده و در جهل و ناداني سقوط كرده است - از نظر فكري اداره مي كند و او را از ناداني مي رهاند، و آنچه را كه براي او مشتبه شده برايش توضيح مي دهد بر كسي كه به يتيمي غذا و آشاميدني مي خوراند، همانند برتري خورشيد نسبت به [ستاره كم رنگ ] سهاء است.
امام عسكري (عليه السلام) به نقل از پدر بزرگوارش از امام موسي بن جعفر (عليه السلام) چنين نقل فرموده است:
«رحم الله امرء اخذ بايدي ايتا منا و اوصي لهم الينا; خداي رحمت كند كسي را كه دست يتيم هاي ما را بگيرد و به ما برساند .»
گويي راوي مي خواهد بگويد: آقا! شما كه بحمدالله يتيم نداريد، شما يك آقازاده داريد كه تا آخر مي ماند . امام (عليه السلام) فرمود: همه شيعيان و معتقدين ما در كرانه هاي دنيا كه از احكام الهي بي بهره اند، يتيمان ما هستند و هر كس سراغ آن ها برود و يك مساله به آن ها ياد بدهد، آن ها را يك قدم به ما نزديك كرده است.
. «فقيه واحد ينقذ يتيما من ايتامنا المنقطعين عنا ومشاهدتنا بتعليم ما هو محتاج اليه اشد علي ابليس من الف عابد، لان العابد همه ذات نفسه فقط و هذا همه مع ذات نفسه ذات عباد الله وامائه لينقذهم من يد ابليس ومردته فذالك هو افضل عند الله من الف الف عابد والف الف عابدة »(2)
[وجود] يك دين شناس راستين كه بي پناهي از ايتام ما را كه از [فرهنگ ] ما دور افتاده و از مشاهده ما محروم شده است، با آموزش آنچه به آن نياز دارد نجات دهد [و او را رهايي بخشد ] بر شيطان از هزار عابد دشوارتر است . زيرا عابد فقط به فكر [نجات ] خويش است و اين گونه عالم به [رهايي] خود و ديگر مردان و زنان از بندگان خدا مي اندشيد . تا آنان را از دست شيطان و نوكرانش رهايي بخشد . بنابراين اين نوع عالم ديني از يك ميليون مرد و زني كه اهل عبادت باشند، برتر است .»
1. «بحارالأنوار»ج 2، ص 3
2.«بحار الانوار» ج 2، ص 5 .
بيان آيه سوم؛
و لا يحض علي طعام المسكين
اين آيه وآيه قبل دو وصف از اوصاف منكر دين يا منكر جزاء، ذكر شده است اول راندن يتيم، دوم: تشويق نكردن ديگران بر اطعام مسكين.
گويند: طعام در آيه به معنى اطعام است، به قولى دفع يتيم ندادن حق او است
آنانكه ترغيب نمي كنند بر اطعام فقرا ، نه خودشان رغبت دارند و و نه ديگران را به اين كار تشويق مي كنند . براى اينكه روز پاداش را قبول ندارد. 1
تعبير اطعام مسكين در چند آيه آمده است و به ويژه، با بيان هاي تهديد آميز از كساني ياد شده است كه به سرنوشت فقرا و نياز مندان، كه حتي به شام شب و قوت لايموت خود محتاجند، بي توجه و از آنها غافلند. و نشان مىدهد كه گذشته از آنكه انسان بايد مسكين را اطعام كند، بايد ديگران را نيز به آن كار وادارد. در يك آيه آمده است:
«فِي جَنَّاتٍ يَتَساءَلُون*عَنِ الْمُجْرِمِين*ماسَلَكَكُمْ فِي سَقَر*قالُوالَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّين*وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِين» 2
((از بد كاران پرسيده مي شود كه چه چيز شما را به جهنم در انداخت و آن ها در پاسخ مي گويند: ما نماز خوان نبوديم و نيازمندان را اطعام نكرديم.))
در آيه ديگر مي فرمايد:« فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَن * كَلَّا بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتِيم * وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْكِين» 3
((چون براي آزمودن انسان روزي بر وي تنگ كند، گويد: پروردگارم مرا خوار كرد، نه هرگز چنين نيست، بلكه (علت خواري و تنگدستي شما اين است كه) يتيمان را نوازش نكرديد و بر اطعام نيازمندان يكديگر را ترغيب نكرديد.)) اطعام مساكين عبادت بسيار بزرگي است كه خداوند اهل بيت عصمت وطهارت(عليهم السلام) را مدح مي فرمايد به آن كه «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّه مِسْكِيناوَ يَتِيما وَ أَسِيرا»4
مراد از مسكين ، مطلق فقرا هستند كه گفته اند " الفقير و المسكين اذا اجتمعا افترقا و اذا افترقا اجتمعا " يعني اگر هر دو باهم ذكر شوند معناي آنها مختلف مي شود مثل آيه زكات "انما الصدقات للفقرا و المساكين ... " و اگر تنها ذكر شود شامل جميع مي شود مثل آنچه در آيه آمده است . .
و اين اطعام مساكين از شئون سخاوت است و عبادت بسيار بزرگي است كه بسا 1400 برابر خداوند عوض ميدهد . و اطعام مساكين شامل صدقات واجبه و مندوبه مي شود بالاخص فقراي آبرومند كه روي سوال ندارد.
1. «مجمع البيان في تفسير القرآن» ج10، ص: 834
2. سوره مدثر:74،آيه40-44.
3. سوره فجر:89،آيه 16-18.
4 .سوره انسان:76 ،آيه8.
بيان آيات چهارم وپنجم
* فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّين
* الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُون
واي براي نمازگزاراني است كه در بند نماز نيستند اهتمامى به امر نماز ندارند، و از فوت شدنش باكى ندارند چه اينكه به كلى فوت شود و چه اينكه بعضى از اوقات فوت گردد ،شد شد ،نشد نشد ، در اخبار و كلام مفسرين مصاديقي بر اين هر كدام ذكر كرده اند و لكن عموم دارد شامل كساني كه عمدا ترك مي كنند و كساني كه ريا بجا مي آورند و كساني كه ركوع و سجودشان را تمام نمي كنند و كساني كه مراعات اجزاء و شرايط آن را نمي كنند . البته سهوا اگر يكي را انجام ندهد يا از روي نسيان و عذر مانعي ندارد آنهم بواسطه حديث " رفع عن امتي تسعه السهو و النسيان ... "
على(عليه السلام) و ابن عبّاس گويند: مراد از اين آيه منافقين هستند- آنهايى كه اميد ثواب ندارند اگر نماز خواندند و اگر هم نخواندند ترس عقاب ندارند، پس ايشانند كه از نماز غافلند تا وقت آن بگذرد، آنها هر گاه با مؤمنين باشند از روى رياء و تظاهر ميخوانند، و اگر تنها و يا با غير مؤمنين باشند نمي خوانند. 1
چنانچه درسوره نساء هم ازنشانه هاي فردمنافق را همين رياوخودنمايي معرفي مي کند.
در آيه شريفه تكذيبگر روز جزا به چنين نمازگزارانى تطبيق شده، چون حرف" فاء" كه بر سر جمله آمده مىفهماند جمله مزبور نتيجه تكذيب روز جزا است و مىرساند چنين نمازگزارانى خالى از نفاق نيستند، چون تكذيب روز جزا تنها به اين نيست كه به كلى آن را منكر شود، كسى هم كه تظاهر به ايمان مىكند و نماز مسلمانان را مىخواند، اما طورى مىخواند كه عملا نشان مىدهد باكى از روز جزا ندارد، او نيز روز جزا را تكذيب كرده. 2
واي بر نمازخوانها «الَّذينَ» سهو از نماز يعني نخواندن براي منافقين است. سهو در نماز چون که عمومي است نميفرمايد «في صَلاتِهِمْ ساهُونَ» در نماز سهو ميکنند بلکه فرمود «عن صلاتهم ساهون» از نماز سهو ميکنند، زيرا اگر صرف سهو آدمى را مستوجب ويل سازد، بايد همه مستوجب باشند، چون هر انسانى و مسلمانى در نمازش سهو مىكند يکوقت اصلاً يادش ميرود نماز بخواند و البته کساني يادشان ميرود که اعتنا نميکنندوبرايشان مهم نيست. انسان اگر ملاقاتي با شخص مهمي داشته باشد هيچوقت يادش نميرود اما ملاقات با خدا را فراموش مي کننداين پيداست استخفاف است.
در كتاب خصال از علي (عليه السلام) آمده كه در ضمن حديث 400 بندي فرمود : هيچ عملي نزد خدا محبوب تر از نماز نيست پس مبادا هيچ كاري از كارهاي دنيا شما را از نماز در اول وقتش باز دارد براي اينكه خداوند عزوجل اقوامي را به همين جرم مزمت نموده " الذين هم ... ساهون " يعني كساني كه از در غفلت نسبت به امر نماز و اوقات آن سهل انگاري مي كنند. 3
1. «مجمع البيان في تفسير القرآن» ج10، ص: 834
2. «الميزان في تفسير القرآن» ج20، ص: 368
3. «الميزان في تفسير القرآن» ج20، ص: 369 و خصال، ج 2، ص 621
عيّاشى به اسنادش از يونس بن عمّار از حضرت ابى عبد اللَّه (عليه السلام) روايت نموده گويد، از آن حضرت پرسيدم از قول خدا «الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ» آيا آن وسوسه شيطانست. فرمود: نه هر كس اين حالت را پيدا ميكند و ليكن ساهون افرادى هستند كه غفلت از آن ميكنند و آن را در اوّل وقت انجام نميدهند، و از ابى اسامه زيد شحام روايت كرده كه گفت از حضرت ابى عبد اللَّه (عليه السلام) از قول خدا «الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ »پرسيدم فرمود: آن ترك نماز و سستى و تكاهل در نماز است. 1
به طورکلي اكثر مفسرين قائل به اين هستندکه آيه از كساني مذمت و توبيخ ميكند كه به امر نماز بيتوجهند. نماز را از وقت فضيلت آن به تأخير مياندازند آداب و شرايط آنرا درست رعايت نميكنند. كارهاي دنيوي را بر نماز مقدم ميدارند.
نمازمحبوبترين برنامه عبادي
محبوبترين کاروارزشمندترين عبادت وپرستش درنگاه پيشوايان راستين ،نماز ورابطه شکوفا وعاشقانه وخالصانه ي باخداست،به همين جهت آنان براي نمازکه رمزاين رابطه ي عاشقانه وخالصانه ومهر ومحبت است بهايي بسيار مي دهد .
نماز ونيايش درست وآگاهانه وياد وعبادت سرشارازمعنويت واخلاص خدا،درزندگي فردوخانواده ودر انديشه و منش ورفتارجامعه ومديريت آن،نقش سازنده واثرنيک تربيتي مي نهد،قرآن درآيه اي باپيامبرآزادي ومعنويت ،درمورداين عبادت شبانه روزي اينگونه سخن مي گويد:
...وَ أَقِمِ الصَّلاة إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَر وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تَصْنَعُون»2
...ونمازرابه پادار،چراکه نماز از کارهاي زشت وناپسند جلوگيري مي کند وبي گمان يادخدا،برتر وبزرگتراست،وخداآنچه راانجام مي دهيد مي داند.
درسيره وسخن اهلبيت عصمت وطهارت(عليهم اسلام) نمازونيايش،نه تنها راه دوستي باخدا بلکه شاهراه دوستي با اوست وداراي جايگاه بلند ونقش سازنده وفرهنگ بالنده اي است؛
پيامبراکرم(صلي الله عليه وآله) ميفرمايد:مَوضِعُ الصَّلاةِ مِنَ الدّينِ کَمُوضِعِ الرَّأسِ مِن الجَسَدِ. 3
جايگاه نماز در نظام دين بسان جايگاه سر ومغز نسبت به پيکر انسان است.
همانطوري که انسان بدون مغز وسرنمي تواند زندگي کند وقوامي داشته باشد دين بدون نماز هم درواقع بي ديني مي باشد.
1. «مجمع البيان في تفسير القرآن» ج10، ص: 834
2.سوره عنکبوت:29،آيه 45.
3. «نهج الفصاحه »،ح3075
نماز ونيايش به خاطرنقش تربيتي وپيوند دادن انسان باخدا ومعنويت،شيطان راازانسان دور واز وسوسه هاي او امنيت مي بخشد.
پيامبراکرم(صلي الله عليه وآله) درهمين زمينه مي فرمايد:ألصَّلاةُ تُسَوِّدُ وَجهَ الشَّيطانِ...1
نماز ونيايش خالصانه باخدا چهره شيطان راسياه مي کند.
اهميت ونقش وويژگي نماز درتربيت انسان واثرگذاري آن درسرنوشت ديگراعمال اوازنظراهلبيت (عليهم السلام )به گونه اي است که درروزرستاخيزنخست به نمازونيايش انسان مي نگرند،آنگاه به عبادتهاي ديگراو به همين جهت است که اگرنماز ونيايش انسان چنگي به دل زد،سايراعمال اورا درپرونده اش خواهند ديد، وگرنه بي فايده است وگويي ارزش ديدن نخواهد داشت.
مي دانيم هنگامي که عمودخيمه درهم بشکند ياسقوط کندهرقدرطنابها وميخهاي اطراف محکم باشداثري ندارد،همچنين است هنگامي که ارتباط باخدا ازطريق نمازازميان بروداعمال ديگراثرخود را ازدست خواهد داد.
درحديثي ازامام صادق (عليه السلام) مي خوانيم:
أوَّلُ مايُحاسَبُ بِهِ العَبدُ الصَّلوةُ فإن قُبِلَت قُبِلَ سائِرُعَمَلِهِ وإن رُدَّت رُدُّعَليهِ سائِرُعَمَلِه. 2
نخستين چيزي که درقيامت ازبندگان حساب مي شود نمازاست،اگرمقبول افتاد،سايراعمالشان قبول مي شودواگرمردودشدسايراعمال نيزمردود مي شد .
درنهج البلاغه اميرالمومنين علي (عليه السلام) درآخرين سفارش خود به فرزندان وخاندان ورهروان راه خويش چنين فرمود: واللهَ اللهَ فِي الصَّلاةِ فانّها عَمُودُ دينِکُم،إن قُبِلَت قُبِلَ ماسِواها و... 3
خداي رابه يادآوريد، خداي رابه يادآوريد،شما را به نماز سفارش مي کنم، چراکه نماز،ستون استوار دين شماست.اگر درروزرستاخيزنمازانسان مورد پذيرش قرر گيرد،ديگر کارهاي او پذيرفته مي شود.
ازقرآن مجيد،وروايات استفاده مي شود که سبک شمردن نماز کيفرشديدي دارد،وپيامدهاي بدي برآن مترتب مي گردد
درهمين آيه که درصدد تفسيرآن هستيم فرموده: "فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ # الَّذِينَ هُمْ عَن صَلاَ تِهِمْ سَاهُون واي بر نمازگذاران، آنانيكه در نمازشان از ياد خدا غافلند"
آيه گر چه نوع كيفر را تعيين نكرده لكن تعبير به (ويل) كه معادل فارسي آن (واي) است دلالت دارد كه سبك شمردن نماز عمل بسيار بدي است و كيفر شديدي در بر دارد.
1.«نهج الفصاحه»،ح1877
2. «اصول کافي» جلد3،ص268
3. «نهج البلاغه»نامه ها،وصيت47.
درسوره مريم فرموده«فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُواْ الصَّلَوَةَ وَاتَّبَعُواْ الشَّهَواتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَغَيًّا»1
سپس جانشين آن مردم خداپرست قومي شدند كه نماز را ضايع گذارده و شهوت نفس را پيروي كردند و اينها به زودي كيفر گمراهي را خواهند يافت.
در ذيل آيه روايتي از امام صادق(عليه السلام)نقل شده. كه مراد از اضاعه نماز تأخير انداختن از وقت فضيلت است; 2الميزان نيز اضاعه را بيتوجهي و سبك شمردن نماز دانسته3
مرادازضايع کردن نماز فاسدکردن آنست به اين که درآن سهل انگاري وبي اعتنايي کنندودرنتيجه کاربه جايي رسيد که آن رابازيچه قراردادند ودرآن دخل وتصرف نمايندوسرانجام بعدازقبولش به کلي ترکش کنندوضايعش گذارند.
نمازمحوردين است.(براي نشان دادن چهره نسلي به نسل ديگر،ضايع کردن نمازآنان رانشان مي دهد)
نمازسدي است ميان انسان وشهوت ها واگراين سدشکسته شود،پيروي ازشهوتها براي انسان آسان مي شود
پيامبر اکرم(صلي الله عليه واله) به گروهي ازياران فرمود:
لاتُضَيِّعُواصَلاتَکُم فانَّ مَن ضَيَّعَ صَلاتَهُ حُشِرَ مَعَ قارونَ وهامانَ وفرعونَ. 4
هان اي ياران نمازتان راضايع نکنيد، چرا که ضايع کننده نماز درروز قيامت باقارون وهامان وفرعون برانگيخته مي شود.
اميرالمومنين علي(عليه السلام) ميفرمايد:مَن ضَيَّعَ الصَّلاةَ فَهُوَلِغَيرِها اَضيَعُ.
کسي که نماز راضايع وتباه کند،اعمال وامورديگر رابيشترضايع خواهدنمود.
از جمله پيامدهاي بدي كه بر سبك شمردن نماز مترتب ميشود محروميت فرد از شفاعت معصومين:. امام صادق(عليه السلام) در آخرين لحظات عمر شريفش فرمود همه بستگان مرا حاضر كنيد سپس بآنها توجّه كرد و فرمود: شفاعت ما هرگز به كسي كه نماز را سبك بشمارد نخواهد رسيد. 5
1. سوره مريم:19،آيه 59.
2. «مجمع البيان » ج 6، ص 402.
3.« تفسيرالميزان» ج15 ،ص 78.
4. «مستدرک الوسايل» ج1،ص172.
5. «وسايل الشيعه« ج 3، ص 26.
بـه هـر حـال وقـتـى فـرامـوش كـنـنـدگـان نـمـاز شـايـسـتـه ويـل هـستند آنها كه به كلى ترك نماز گفته و تارك الصلوة هستند چه حالى خواهند داشت ؟!
مبتلابه کيفروعقوبت بيشتري خواهند شد درهمين زمينه پيامبراکرم(صلي الله عليه واله وسلم) مي فرمايند:
إنَّ کُلَّ مَحَلَّةٍ يَکُونُ فيها تارِکُ الصَّلاةِ تُنزَلُ عليها کُلَّ يَومٍ سَبعِينَ لَعنَةٌ. 1
هرجايي که درآن،فرد ياگروهي نماز ونيايش باخدا رارهاکندهرروز هفتادبار لعنت خدا برآنجا فرود مي آيد.
درجايي ديگرحضرت مي فرمايند:
لَيسَ بَينَ العَبدِ وَالشِّرکِ إلّاتَرکُ الصَّلاةِ،فَإذا تَرَکَها فَقَد أشرَکَ. 2
ميان توحيدگرايي وشرک گرايي فاصله اي جزوانهادن نماز نيست، وهنگامي که کسي نماز راترک کندشرک ورزيده است.
چراکه نماز رمز ارتباط انسان با خداست،به همين جهت اگررابطه تيره شدوگسست،وبعدا هم بوسيله توبه وجبران واصلاح بازسازي هم نشد،ممکن است انسان ازشرک يا سهمگين ترين ستم وبيداد سر درآورد.
اهميت ندادن به نمازوترک آن موجب مي شود که دعاي انسان پذيرفته نشود؛
يکي ازاصحاب خدمت پيامبراکرم (صلي الله عليه واله) رسيدوگفت :چندروزي است خواسته اي ازخدا دارم ولي هرچه دعا مي کنم مستجاب نمي شود،حضرت فرمود:نمازمي خواني؟گفت:بله،حضرت فرمودند:زن وبچه ات نمازمي خوانند؟گفت :بله.روزدوم آمد.حضرت فرمود:استخواني بالاي پشت بام منزل توست آن رابدارودور بياندازودعاکن که مستجاب مي شود.خدمت حضرت رسيد وگفت: اين چه استخواني بود؟فرمودند:استخوان يک آدم مرده بي نمازبودکه کلاغي آن رابرداشته بود واتفاقي روبام خانه توافتاده بود.ازوقتي آنجا افتاد دعايت مستجاب نمي شد.3
1. «مستدرک الوسايل »ج1،ص171
2. «نهج الفصاحه» ح2396
3. پيامهاي قرآني، ص91
بيان آيه ششم
" الَّذِينَ هُمْ يُراؤُنَ"
در چـهـارمـيـن مـرحـله بـه يـكـى ديگر از بدترين اعمال آنها اشاره كرده ، مى فرمايد: آنها كسانى هستند كه پيوسته ريا مى كنند. كسانى كه عبادت را در انظار مردم انجام مىدهند، (و يا در انظار بهتر و غليظتر انجام مىدهند)، اينگونه افراد شكارچيانى هستند كه با زبان شكار حرف مىزنند، تا شكار بدامشان بيفتد، (در بين مسلمانان خود را مسلمانتر از آنان جلوه مىدهند، و معلوم است اگر در بين اهل ملتى ديگر قرار بگيرند چهره آن مردم را به خود مىگيرند).1
درواقع منافقين رامعرفي مي کند چراکه نفاق و ريا دو آفت اساسي براي پيروان اديان هستند که ضررشان بسيار بيشتر از دشمنان آن دين است منافقان در قرآن از همه گروه ها منفورترند ! منافقان نه تنها ايمان ندارند بلکه آبروي دين را هم مي برند ! يعني در مقايسه با کسي که فقط ايمان ندارد وتظاهر هم نميکند بسيار بدتر و گناهکارتر هستند . چرا که باعث لوث شدن دين مي گردند.
نيت و قصد انسان اصالت دارد، بدينصورت كه اگر اين نيت محقق شده و قوي گشت، نماز حالت مناجات به خود ميگرد و در واقع معراج شخص نمازگذار مي شود. و هرگاه ضعيف شد و نمازگزار از آن غافل گرديد، حالت و رنگ نجوا و مناجاتي خود را از دست مي دهد و نمازگزار مستحق «ويل» خواهد شد.
تظاهر و ريا يك بلاى بزرگ اجتماعى
ارزش هر عمل بستگى به انگيزه آن دارد، و يا به تعبير ديگر از ديدگاه اسلام ، اساس هر عمل را، نيت خالص تشكيل مى دهد.
اسـلام قبل از هر چيز پرونده نيت را مورد بررسى قرار مى دهد؛
لذاخداوند درقرآن کريم هدف ازخلقت را،اخلاص معرفي مي کند:
الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياة لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا وَ هُوَ الْعَزِيز الْغَفُور 2
خدايى كه مرگ و زندگانى را آفريد كه شما بندگان را بيازمايد تا كدام نيكوكارتر (و خلوص اعمالش بيشتر) است و او مقتدر و بسيار آمرزنده است.
1. «الميزان في تفسير القرآن»ج20، ص: 368
2.سوره ملک:67،آيه2.
و در مقام مذمت منافقين میفرمايد:
..يُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا يَذْكُرُونَ اللَّهَ اِلَّا قَلِيلا.. 1
چون در انظار مردم نماز مىخوانند ريا مىكنند و خدا را جز اندكى ياد نمي كنند.
اگر انسان ثابت قدم هم باشد، ممكن است كار را بدون روح آن يعنى نيت انجام دهد و روح هر كارى را نيت آن تامين مىكند. بنابراين، نيتبه منزله روح است و عمل به منزله تن و عمل بى روح، جسد سرد و مرده است و كارى از آن ساخته نيست.
اين كه رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) فرمودند: انـمـا الاعـمـال بـالنـيـات ، و لكـل امرء ما نوى2
هرعملى بستگى به نيت او دارد، و بهره هر كس مطابق نيتى است كه در عمل دارد. ازهمين باب است
ريا در اخبار شرك خفي معرفي شده است و بدتر از شرك جلي است چنانكه منافق بدتر از كافر است و معصيت كبيره است و هر عبادتي چه واجب و چه مستحب با ذره اي ريا خط بطلان بر آن كشيده مي شود .
نمازگزاني كه عادت كرده اند در اعمالشان سمعه و ريا كنند و تنها قصدشان اخلاص و نزديكي به خدا نيست و حقوقي را كه خداوند در اموالشان قرار داده است نمي پردازند اينها سزاوارترند كه نسبت به نماز اهميت ندهند نمازي كه ستون دين و جدا كننده ميان ايمان و كفر است و آن را با ريا و شرك در مي آميزند . اينان بايد بدانند كه اعمالشان به سوي هبوط مي رود.
از حضرت رسول(صلى الله عليه و آله ) مروى است كه فرمودند: «به درستى كه بدترين چيزى كه بر شما مىترسم شرك اصغر است.عرض كردند كه: شرك اصغرچيست؟ فرمود: ريا.خداى - عز و جل - در روز قيامت وقتى كه جزاى بندگان را دهد بهريا كاران مىفرمايد كه: شما برويد پيش كسانى كه از براى ايشان ريا كرديد، و ببينيد كه آيا جزاى شما در نزد ايشان هستيا نه 3
در حديث از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله )آمده است :سياتى على الناس زمـان تـخبث فيه سرائرهم و تحس فيه علانيتهم ، طمعا فى الدنيا لا يريدون به ما عند ربـهـم ، يـكـون دينهم رياءلا يخالطهم خوف يعمهم الله بعقاب فيدعونه دعاء الغريق فلا يستجيب لهم4
زمـانـى بـر مـردم فـرا مى رسد كه باطنهاى آنها زشت و آلوده مى شود، و ظاهرشان زيبا، به خاطر طمع در دنيا اين در حالى كه علاقه اى به پاداشهاى پروردگارشان ندارند ، ديـن آنـهـا ريـا مـى شـود، و خـوف خدا، در دل آنها وجود ندارد، خداوند همه آنها را به عذاب سـخـتـى گـرفـتـار مـى كـنـد، و هر قدر خدا را مانند شخص غريق بخوانند هرگز دعايشان مستجاب نمى شود.
1. سوره نساء:4،آيه 142.
2.«بحارالانوار» ج 67، ص 186
3.«بحار الانوار» ج 72، ص 303
4 .«اصول كافى»ج 2، ص 296، ح 14
در حـديـث ديگرى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم كه ميفرمايد:كـل ريـاء شـرك . انـه مـن عمل للناس كان ثوابه على الناس ، و من عمل لله كان ثوابه على الله ..1
هرريائي شرک است. همانا كسى كه كار كند براى مردم ، مى باشد ثواب او بر مردم ، و كسى كه عمل كند براى خدا، مى باشد ثواب او بر خدا. و نيز از آن حضرت منقول است كه: «خداى - تعالى - فرمود: هر كه عملى بجاآورد كه غير مرا در آن شريك سازد، همه آن عمل از غير است، و من نيز از آن عمل بيزارم. 2
در حديث ديگرى از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله )آمده است :
ان المـرائى يـدعـى يـوم القـيـامة باربعة اسماء: يا كافر! يا فاجر! يا غادر! يا خاسر! حـبـط عـمـلك ، و بـطـل اجـرك ، فـلا خـلاص لك اليـوم ، فـالتـمـس اجـرك مـمـن كـنـت تعمل له ! 3
شخص رياكار در روز قيامت با چهار نام صدا زده مى شود: اى كافر! اى فاجر! اى حـيـلهـگـر! واى زيـانـكـار ! عـمـلت نـابـود شـد، و اجـرت بـاطـل گـشت ، امروز هيچ راه نجاتى ندارى ، پاداش خود را از كسى بخواه كه از براى او عمل كردى !.
و نيز آن حضرت فرمود كه: «خدا قبول نمىفرمايد عملى را كه در آن به قدر ذرهاىاز ريا باشد. 4
.
ايـنـهـا هـمـه بـه خـاطـر آن اسـت كـه نـيـت هـمـيـشـه بـه عـمـل شـكـل مـى دهـد، آن كـس كه براى خدا كارى انجام مى دهد، شالوده آن را محكم مى كند، و تـمام تلاش او اين است كه مردم از آن بهره بيشتر گيرند، ولى كسى كه براى تظاهر و ريـاكـارى عـمـلى انجام مى دهد، تنها به ظاهر و زرق و برق آن مى پردازد، بى آنكه به عمق و باطن و شالوده و بهره گيرى نيازمندان اهميت دهد.
جامعه اى كه به رياكارى عادت كند، نه فقط از خدا و اخلاق حسنه و ملكات فاضله دور مى شـود، بـلكـه تـمـام بـرنـامـه هاى اجتماعى او از محتوا تهى مى گردد، و در يك مشت ظواهر فاقد معنى خلاصه مى شود، و چه دردناك است سرنوشت چنين انسان ، و چنين جامعه اى ؟!
امروزه معمول است كه هر كشور و هر جامعه و هر فردي تلاش مي كند خود را به كشور و فردي كه داراي قدرت و علم بيشتر است، نزديك سازد. در هستي، هيچ كس قدرت و علمش به قدرت و علم خداوند نمي رسد و هر قدرتي هم به قدرت او و اراده او وابستگي دارد. آنچه انسان را از حمايت قدرت الهي برخوردار مي سازد، اخلاص و نيت پاك است؛ چرا كه انسان را كاملاً به خداوند نزديك مي كند.
1. اصـول كـافـى ، ج 2، ص 293، كـتـاب ايـمـان و كفر، باب رياء حديث 3
2. .«محجة البيضاء»، ج 6، ص 140.
3. «بحار الانوار» ج 72، ص 303.
4. «بحار الانوار» ج 72،ص 304.
در روايت آمده است: «مَنْ كَانَ لِلَّهِ كَانَ اللَّهُ لَهُ» 1
كسي كه [صد در صد] براي خدا باشد [و براي او كار كند]، خدا هم براي او خواهد بود.
رسيدن به اخلاص خود مرحله اي از پاكي است. تا كسي مراحلي از پاكي و طهارت را پيدا نكند، به اخلاص راه نمي يابد؛ ولي اگر اخلاص بيشتر شد، ممكن است به مرحله مُخْلَصْ برسد؛ يعني همان عصمت كه انبيا و امامان عليهم السلام از آن برخوردارند.
امام علي عليه السلام درهمين زمينه مي فرمايد: «مَنْ اَخْلَصَ النِّيَّةَ تَنَزَّهَ عَنِ الدَّنِيَّةِ» 2
كسي كه نيّت [خود] را خالص گرداند، از پَستيها [پاكيزه و]منزه مي شود.
به طورکلي اخلاص، سر سپردن به درگاه دوست و دل بركندن از هواي غير او است. اخلاص، نور كلام عارفان و گوهر پيام واعظان است.وگويد تمام هدف من و تمام عشق من و تمام هستى من اوست!همانطورکه همه وجودپيامبر(صلي الله عليه وآله) واهلبيت عصمت وطهارت(عليهم السلام) براي خداوند متعال بود.
«قُلْ إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ».3
بگو: «نماز و تمام عبادات من، و زندگى و مرگ من، همه براى خداوند پروردگار جهانيان است»
اخلاص به معناي پاك سازي كردار از ناخالصي هايي چون ريا و عجب است. يكي از عارفان مي گويد: «اخلاص آن است كه چون عمل كني، دوست نداري تو را بدان ياد كنند و ... بزرگ دارند ... و طلب نكني ثواب عمل خويش از هيچ كس، مگر از حق تعالي » . 4
1. «بحار الانوار» ج 82، ص 197.
2.«غرر الحكم»ح 8447.
3.سوره انعام:6،آيه 162.
4. «تذكرة الاولياء» ص 412
بيان آيه هفتم
(وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ)
آخرين آيه ازاين سوره يکي ديگر ازصفات رذيله افرادي رابازگو مي کند که ايمان به قيامت ندارد ومي فرمايد آنهاكسانى هستند اگراز آنان حاجتى بخواهند كه قضاء و برآوردن آن حاجت براى او آسان است ولى از اداء و قضاء آن حاجت امتناع ورزد چنين شخصي علاوه براينکه خودش ايمان نداردحقوق اخوان و تأمين وسايل آسايش اهل ايمان را رعايت نمىنمايد.
در روايت تفسير ازماعون به احتياجات غير مهم اراده شده مانند اثاثيه منزل مثل نمک وآتش(کبريت) دلوو... كه بطور موقت مورد احتياج قرار بگيرد و از برادران ايمانى درخواست آنرا براى مدت موقت و رفع حاجت خود بنمايد در اينصورت از دادن حاجت بآنان نبايد مضايقه كند. 1
بـديـهـى است كسى كه از دادن چنين اشيائى به ديگرى خوددارى مى كند آدم بسيار پست و بـى ايمانى است ، يعنى آنها به قدرى بخيل اند كه حتى از دادن اين اشياء كوچك مضايقه دارند، در حالى كه همين اشياء كوچك گاه نيازهاى بزرگى را برطرف مى كند، و منع آن ، مشكلات بزرگى در زندگى مردم ايجاد مى نمايد. 2
البته ازماعون زكات و خيرات و هر چيزى كه در آن نفعى براى مردم باشدهم تعبيرشده ، چـرا كـه زكـات نـسبت به اصـل مال غالبا بسيار كم است. البـتـه مـنـع زكـات نـيـز يـكـى از بدترين كارها است ، چرا كه زكات بسيارى از مشكلات اقتصادى جامعه را حل مى كند. 3
در روايـتـى از امام صادق (عليه السلام ) آمده است كه در تفسير ماعون فرمود:
هو القرض يـقرضه ، و المتاع يعيره ، و المعروف يصنعه : 4
ماعون وامى است كه انسان به ديگرى مى دهـد، و وسـائل زنـدگـى اسـت كه به عنوان عاريه در اختيار ديگران مى گذارد، و كمكها و كـارهـاى خـيـرى كـه انـسـان انـجـام مـى دهـد.
به طورکلي ماعون تمام كارهاى خوب وخيراست.
1. «الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل» ج4، ص: 806
2. «تفسير نمونه» ج27، ص: 361
2. «مجمع البيان في تفسير القرآن» ج10، ص: 834
3. كافى" مطابق نقل" نور الثقلين" جلد 5 صفحه 679.
حـديـثى از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله)که فرمودند:
مـن مـنـع المـاعـون جـاره منعه الله خيره يوم القيامة ، و وكله الى نفسه ، و من وكله الى نفسه فما اسوء حاله ؟!: كسى كه وسائل ضرورى و كوچك را از همسايه اش دريغ دارد خداوند او را از خـيـر خـود، در قـيـامـت مـنـع مـى كـنـد، و او را بـه حال خود وامى گذارد، و هر كسى خدا او را به خود واگذارد، چه بد حالى دارد؟.1
.ولي آنچکه مناسبتراست درتفسيراين آيه گفته شودآنست که چون که رياکاري ومنع ماعون پشت سرهم ذکرشده گوئى اشاره به اين است كه آنـها آنچه براى خدا است به نيت خلق بجا مى آورند، و آنچه براى خلق است از آنها دريغ ميدارند، و به اين ترتيب هيچ حقى را به حق دارش نمى رسانند. 2
جاحظ بصري،درباره امام علي (عليه السلام) چنين مي گويد:
هر وقت نامي از سبقت در اسلام و تقدّم در آن به ميان آيد، هر زمان كه از فقاهت در دين كلامي مطرح شود، هرگاه زهد در اموالي كه مورد تشاجر مردم است بازگو گردد، هر زمان اعطاي ماعون و بخشيدن لوازم معونت و كمك به همسايگان و مانند آن طرح شود، كسي را غير از عليّ بن ابي طالب(عليه السلام) نمي شناسيم كه در همه اين فضايل نامور و نام آور باشد. 3
1. «نور الثقلين» جلد 5 صفحه 679 .
2.«تفسير نمونه» ج27، ص: 362
3. رسائل جاحظ 4/446
فهرست منابع
1.قرآن کريم
2. نهج البلاغه
3. اصول کافي،محمدبن يعقوب کليني،ترجمه مصطفوي،کتابفروشي علميه اسلامي ،تهران،1390ق
4. المفردات في غريب القرآن،حسين بن محمداصفهاني،دارالعلم الدارالشاميه،دمشق بيروت،1412ق
5. بحارالانوار،محمدباقرمجلسي،موسسه الوفاء،بيروت،1983م تفسيرنمونه،ناصرمکارم شيرازي،دارالکتب اسلاميه،تهران،1374ش
6. تفسيرکنزالدقائق وبحرالغرائب،محمدبن محمدرضاقمي مشهدي،سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاداسلامي،تهران،1368ش
7. تفسيرکشاف عن حقائق غوامض التنزيل،محمودزمخشري،دارالکتاب العربي،بيروت،1407ق
8. تفسيرالميزان،علامه طباطبايي،دفترانتشارات اسلامي جامعه مدرسين حوزه علميه،قم،1417ق
9. تفسيرمجمع البيان،فضل بن حسن طبرسي،ناصرخسرو،تهران،1372ش
10. خصال ،محمدبن بابويه،جامعه مدرسين حوزه علميه،قم،1362ش
11. فروغ کافي،محمدبن يعقوب کليني،دارالضواء ،بيروت،1192م
12. وسايل الشيعه،شيخ حرّعاملي، موسسه آل البيت لاحياء التراث،قم،1409ق
13. مستدرک الوسايل،محدث نوري،موسسه آل البيت لاحياء التراث،قم،1400ق
14. محجة البيضاء،.محسن فيض کاشاني ،دفترانتشارات اسلامي،قم ،بي تا
15. ميزان الحکمه،ترجمه حميدرضاشيخي،دارلحديث،1379ش
16 . نورالثقلين،عبدعلي بن جمعه الحويزي،انتشارات اسماعيليان ،قم،1415ق