اولین کرسی ترویجی با عنوان «ساختار و نظام مسائل فقه سیاسی»
اولین نشست تخصصی ساختار و نظام مسائل فقه سیاسی در قالب «کرسی ارائه نظر» (با مجوز کمیته مرکزی کرسی های آزاد اندیشی حوزه های علمیه) در روز سه شنبه 4 آذر ماه در سالن جلسات مرکز فقهی ائمه اطهار(علیهمالسلام) برگزار شد. در این نشست حجت الاسلام و المسلمین دکتر علی اصغر نصرتی (عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی) به عنوان ارائه دهنده و حجت الاسلام والمسلمین دکتر سیدکاظم سیدباقری (عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه) به عنوان ناقد حضور داشتند. دبیری علمی این نشست را نیز حجت الاسلام والمسلمین عباسعلی مشکانی (دبیر گروه پژوهشی فقه سیاسی مرکز فقهی ائمه اطهار (علیهمالسلام) بر عهده داشتند.
ساختار و نظام مسائل؛ نقشه راه پژوهش و آموزش فقه سیاسی
دبیر علمی: در ابتدای نشست، حجت الاسلام مشکانی با تبیین موضوع نشست، به کلان پروژه گروه فقه سیاسی در مورد ساختار و نظام مسائل فقه سیاسی اشاره کرد و در مورد اهمیت این موضوع و ضرورت پرداختن به آن گفت: «ساختار و نظام مسائل فقه سیاسی، در واقع نقشه راه فعالیت های گوناگون آموزشی و پژوهشی پیرامون فقه سیاسی است».
او همچنین تاکید کرد: در این نشست ها ما دو مفروض بنیادین داریم: یک. نسبت فقه سیاسی و فقه حکومتی، عام و خاص مطلق است و فقه سیاسی بخشی از فقه حکومتی به شمار می رود. دو. در این نشست ها ما به دنبال ساختار و نظام مسائل فقه سیاسی هستیم و نه فلسفه فقه سیاسی. فی الواقع ساختار و نظام مسائل فقه سیاسی، یکی از مهمترین محورهای فلسفه فقه سیاسی به شمار می ورد.
حجت الاسلام دکتر نصرتی در ادامه بخش اول از ارائه خود به تبیین جایگاه فقه سیاسی اولاً در «منظومه دانش های اسلامی» و ثانیاً در «منظومه دانش سیاسی اسلام» پرداخت.
در محور جایابی فقه سیاسی در منظومه دانش های اسلامی، وی با اشاره به روایت إنّما العلم ثلاثة: آیة محکمة، أو فریضة عادلة، أو سنّة قائمة، و ما خلاهنّ فهو فضل» و با تأکید بر تفسیر امام خمینی(ره) ذیل این روایت، مبنی بر اینکه انسان دارای سه نشئه و صاحب سه مقام و عالم، یعنی: اوّل، نشئه آخرت و عالم غیب و مقام روحانیت و عقل. دوم، نشئه برزخ و عالم متوسط بین العالمین و مقام خیال. سوم، نشئه دنیا و مقام ملک و عالم شهادت، فقه سیاسی را مربوط به نشئه سوم دانست. به بیان دیگر، فقه سیاسی راجع و مربوط به تدبیر منزل و سیاست مدن است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در مورد جایگاه فقه سیاسی در منظومه دانش های سیاسی اسلام نیز گفت: دانش سیاسی اسلام با نگاه به تاریخ شکل گیری و تحولات تدریجی آن در قالب های میان رشته ای متنوعی ظهور یافته است از قبیل: اندرز نامه نویسی،شریعت نامه نویسی، سیاست مدن، سیاست متعالیه، فلسفه سیاسی، فقه سیاسی، کلام سیاسی، تفسیر سیاسی، تاریخ سیاسی، اخلاق سیاسی. در این میان فقه سیاسی نیز به عنوان بخشی از دانش های سیاسی اسلامی حضور دارد و قرار نیست جای هیچکدام از این دانش ها را پر کند، بلکه در عرض آنها قرار داشته و در برخی موارد با استفاده از آنها، به موضوع خود می پردازد.
حجت الاسلام دکتر نصرتی در بخش دوم ارائه خود، به ساختار درونی فقه سیاسی (نظام مسایل فقه سیاسی) پرداخت. وی در این باره گفت: ساختار درونی يك علم محورهاي اصلي اي است كه مسائل يك علم بر اساس ارتباط منسـجم و منطقي بر گرد آنها به منظور تامين اهداف علم سامان يافته اند. همانطور که تعریف فقه سیاسی تابع دو متغیر اصلی فقه و سیاست شکل میگیرد، موضوع و دامنه نفوذ آن نیز تابع موضوعاتی است که فقه و سیاست متکفل آنها هستند. از اینرو در ترسیم عرصه موضوعی فقه سیاسی لازم است نقشه موضوعی فقه و سیاست مورد توجه و مبنا قرار گیرد.
استاد نصرتی با اشاره به تاثیر رویکر بر ساختار و نظام مسائل گفت: تاکنون تلقی ها و تعریف های مختلفی از فقه سیاسی به عمل آمده است. تابع آن تلقی ها و تعریف ها، از موضوع فقه سیاسی و دامنه آن نیز تفسیرها و تبیین های مختلفی صورت پذیرفته است تا جایی که در نگاه سنتی حداقلی، گستره موضوعی فقه سیاسی، موضوعات سیاسی مبتلا به حکومت است و در نگاه های حداکثری، دامنه موضوعی آن شامل کلیه موضوعات ناظر به سرپرستی جامعه، نظام و تمدن اسلامی است.
بنابراین با وجود خلأ جدی در تبیین گستره موضوعی فقه سیاسی و وجود تفاوت آراء، که نظریه های حداقلی تا حداکثری پیرامون آن پدید میآید، این نظریه در صدد است که این پرسش را، که «فقه سیاسی موضوعاً، چه حوزههایی را تحت شمول خود قرار می دهد؟»، پاسخ دهد.
سپس ایشان به سه رویکرد فقه موضوعات، فقه نظامساز و فقه سرپرستی پرداخت و تاثیر هر کدام بر فقه سیاسی را مورد بررسی قرار داد:
در رویکرد فقه حکم و موضوع دو نحوه نگاه به رابطه فقه و سیاست وجود دارد. در یک ارتباط بین فقه و سیاست تفکیک یا به تعبیری تباین معرفتی وجود دارد. یعنی این دو به مثابه دانش از لحاظ معرفت شناختی متفاوتند. چه اینکه فقه، با روش خاصی، احکام شرعی متوجه فرد مکلف را از منابع وحیانی استخراج میکند و سیاست نیز، رفتارهای سیاسی فرد و جامعه را تبیین و راهبری میکند. بنا بر نظر طرفداران این دیدگاه هر چند فقه پاسخگویی به مسائل فقهی جامعه را برعهده دارد ولی لزوماً همه مسائل جامعه را نمی توان فقهی دانست. با توجه به اینکه این نوع بیان رابطه بین فقه و سیاست ، فقه سیاسی را بر نمی تابد از دایره بحث این مقاله خارج میشود.
نحوه ارتباط دیگر فقه و سیاست در این رویکرد، به گونه ای است که مفهوم فقه بر سیاست، جامعیت یا پوشش معرفتی دارد. در این نحوه ارتباط فقه و سیاست، مسائل سیاسی به عنوان بخشی از مسائل فقه قلمداد میشود و فقه در کنار سایر مسائل و موضوعات به آنها نیز پاسخ میدهد. از اینرو آن بخشی از احکام فقهی که ناظر به حوزه سیاست، مانند جهاد، دفاع، امر به معروف و نهی از منکر و ولایت فقیه است، فقه سیاسی نامیده میشود.
این رویکرد به فقه و فقه سیاسی را می توان از آغاز دوران شکلگیری فقه، بجز دوره هایی که فقه محدود به حوزه عبادی و تا حدودی اجتماعی گردید و صحنه سیاست را واگذاشت، با برداشت های متفاوتی، در زندگی سیاسی شیعه جاری دانست. این برداشت ها در سه قالب نمود بیشتری دارند که عبارتند از:
فقه سیاسی در رویکرد نظام سازی؛ نظریه نظام سازی اسلامی، در ابعاد و زمینه های گوناگون جامعه، می تواند به اسلامی سازی جامعه و ابعاد گوناگون آن بیانجامد. با توجه به شریعت محور بود نظام اسلامی، فقه و شریعت کانون مرکزی نظام سازی اسلامی خواهد بود که علاوه بر آنکه یک نظام کلان اسلامی ساخته میشود. زیر مجموعه های آن به صورت مکتب یا مذاهب مبتنی بر اسلام شکل میگیرد مثل مکتب اقتصادی و مکتب سیاسی. این نظریه دارای ویژگی ها، مناسبات و نتایجی است که میتوان به آن اشاره کرد: 1. تفکیک معرفتی بین مذهب و نظام سیاسی؛ 2. جامعیت معرفتی بین فقه و مذهب سیاسی.
فقه سیاسی در رویکرد سرپرستی تکامل اجتماعی؛ در رویکردی که فقه سیاسی را به مثابه فقه سرپرستی تکامل اجتماعی می بیند، اولاً سیاست رویکردی است که شمول بر همه عرصه های حیات انسانی دارد و فراتر از تعاریف متداول هم عرض فرهنگ و اقتصاد نیست و قسیمی ندارد و ثانیاً بین فقه و سیاست تساوی معرفتی وجود دارد. فقه به گونه ای تعریف میشود که احکام آن همه حیات انسان و جامعه را پوشش میشود و سیاست و حکومت نیز فلسفه عملی فقه در تمامی ابعاد و زوایای زندگی بشر تعریف میشود. با این تعریف از فقه و سیاست و مبنای واحد آنها، «فقه سیاسی» به عنوان دانش، علمی است که نظریه پردازی و تولید معادلات هدایت و سرپرستی اراده های اجتماعی انسان ها را در جهت بندگی خداوند براساس شریعت اسلام، مستند به منابع وحیانی، برعهده دارد. و به عنوان حوزه مسائل و موضوعات، شامل تدبیر و ساماندهی کلیه امور اجتماعی انسان ها اعمّ از فرهنگی، اقتصادی و روابط قدرت، می باشد که حکومت عهده دار انجام آن است.
گستره موضوعی فقه سیاسی به لحاظ مفاهیم ، با تجزیه رویکرد «سرپرستی تکامل اراده های اجتماعی» سه مؤلفه اصلی تشکیل دهنده آن عباتند از:
فقه سرپرستی نامفهوم است/ ما گرایش فقه سیاسی دارم نه دانش فقه سیاسی.
اهم محورهای نقد ایشان از قرار ذیل است:
در پایان حجت الاسلام دکتر نصرتی به نکات مطرح شده، و نیز پرسش های مطرح شده توسط برخی از اعضای جلسه پاسخ گفتند.