پنجاه وسومین نشست علمی – تخصصی با عنوان " فقه اجتماعی "
توسط استاد محترم جناب حجه الاسلام و المسلمین سید محمد مهدی میرباقری، در تاریخ 8/2/1395 در مرکز فقهی ائمه اطهار(علیهم السلام ) با دبیرعلمی حجه الاسلام والمسلمین محمد صادق ربانی برقرار گردید.
پیرامون مفهوم فقه اجتماعی دیدگاه های مختلفی مطرح شده است.از دیدگاه بعضی ، یکی از زوایای «فقه اجتماعی» ، پرداختن به مسائل اجتماعی مثل نمازجمعه و جماعت است.
اگر مقصود از «فقه اجتماعی» این معنی باشد، از یک سابقه تاریخی برخوردار است و مسائل آن در فقه ما، استنباط شده است و مسئله جدیدی محسوب نمی شود.
بعضی هم گفته اند: مقصود ما از «فقه اجتماعی» مسائل جدیدی مثل فقه رسانه، مباحث فقه و ترافیک، تجارت الکترونیک، بیمه ، شرکتهای سهامی جدید، بورس و مانند آن است.
بخشی از «فقه اجتماعی»، مفاهیم جدید است که آهنگ اجتماعی دارد و در حوزه دانش جامعه شناسی پیدا می¬شود و دانش جامعه شناسی، آن را به صورت «مسأله» برای فقه مطرح نموده و حکم موضوعی آن را از ما طلب می کند. مانند «سبک زندگی» یا «جهانی شدن»
دیدگاه دیگری به «فقه اجتماعی» وجود دارد که می گوید: ما یک سری احکام وضعی داریم و یک سری احکام تکلیفی، بعضی احکام فردی داریم و بعضی احکام اجتماعی؛ در موضوع احکام اجتماعی، فرد، اصالت ندارد بلکه شارع برای جمع و جامعه، حقیقت اعتباری قائل شده است و یک سری احکام مشخص برای جامعه وضع کرده است.
بر اساس این دیدگاه، «فقه اجتماعی»، فقهی است که موضوع آن، جامعه و اجتماع است؛ که این معنی از «فقه اجتماعی» قابل تأمل است، لازم است بحث شود که اولامکلف اجتماعی داریم یا نه؟ وثانیا اگر «فقه اجتماعی»، فقهی است که موضوعش جامعه است، این فقه، مربوط می شود به یک سری سوالاتی که از ناحیه جامعه شناسی برای فقه مطرح می¬شود، و فقه باید پاسخ دهد.
در طرح بحث «فقه اجتماعی» ذکر دو نکته ضروری است: یکی بیان ضرورت طرح «فقه اجتماعی» و دیگر اینکه بحث «فقه اجتماعی» از کجا باید شروع شود؟
بعضی، بحث را از انتها و از خود فقه شروع می کنند و بعضی، بحث را از ابتدا و از مباحث کلام و فلسفه فقه شروع می کنند. به نظر می رسد با توجه به تحولات جامعه جهانی و با توجه به تحول ژرف و عمیقی که در پرتو انقلاب اسلامی در جامعه ما و حوزه های علمیه، پدید آمده، باید بحث را در حوزه مباحث فلسفه فقه شروع نمود.
در فلسفه فقه، یک رفت و برگشت بین فلسفه، کلام و فقه، واقع می شود. هر موضوعی، اول در فلسفه فقه مورد بررسی قرار می گیرد که آیا می تواند مستقیماً وارد فقه شود و به روش فقه شود و به روش فقهی موجود، پاسخ گوی نیازمندی ها باشد یا نه ؟!
فقه ما، باید نظام ارائه دهد و مقابله کند با نظام های مادی حاکم بر جهان. فقه ما، باید یک دخالت فرآیندی در نظام موجود کند. البته باید بحث شود که: این دخالت فرآیندی چگونه باشد؟
و این دخالت، چه نسبتی با علم دارد؟ چه نسبتی با برنامه ریزی دارد؟ آیا این دخالت در برنامه ریزی، به معنای نقلی شدن آن و تعطیلی امر تجربی و تجریدی است؟ الان برنامه ریزی در جهان، عمدتاً توسط دولت مدرن انجام می گیرد، با وجود این که مدعی هستند مستقیماً در امور دخالت نمی کنند! اگر ما نسبت به این نظام و توسعه همه جانبه معرفت و شناخت حاصل نکنیم، اصلاً موضوع «فقه اجتماعی» را نشناختیم؛ اگر ما دولت مدرن و نظام جهانی مدرن را نشناسیم و پی نبریم که چگونه برنامه ریزی فرآیندی می کند و فرهنگ ، سیاست و اقتصاد را تحت اختیار خود می گیرد و بافت انسانی جوامع را متحول می کند، اصلاً به مسئله مستحدثه «فقه اجتماعی» توجه نکرده ایم.
موضوع «فقه اجتماعی» این است که با ایجاد یک نظام، به مقابله با نظام فرایندی غرب پرداخته شود.
در «فقه اجتماعی» باید به چند سؤال، پاسخ گفت:
آیا «فقه» می خواهد بیان کند، دفاع در برابر کفار واجب است؟ ولی بیان جزئیات و چگونگی انجام آن مربوط به دانشگاه است؟ آیا وظیفه فقیه، بیان احکام کلّی است و برنامه ریزی به دیگران سپرده می شود؟
آیا تفقه دینی فقط شامل احکام وضعیه و تکلیفیه می شود؟ یا شامل احکام توصیفی و ارزشی هم می شود؟
آیا تفقه دینی، در علم و برنامه ریزی هم ورود پیدا می کند و می تواند علم و برنامه¬ریزی را سامان دهد؟!
به نظر ما، تفقه دینی، باید در توصیف و ارزش گذاری و فرآیند عقلانیت تجربی و برنامه ریزی ورود نموده و در عمق نظام های آنها نفوذ نماید.
حالا جای سؤال است که از منظر علم فقه، چیزی بنام مکلّف جمعی داریم که مجموعه مکلّف باشند؟
آیا مجموعه مکلفینی که باهم یک تکلیف جمعی و یک ثواب و عقاب داشته باشند، داریم یا نه؟ آیا موضوع طاعت خدای متعال، فقط در افعالی است که مستقل انجام می شود؟ آیا پرستش خدای متعال، فقط پرستش فردی است یا پرستش جمعی هم داریم؟