آيت الله سيد مجتبي نورمفيدی؛ مدرس سطوح عالي حوزه، عضو هيئت امناء و هيئت مديره مرکز فقهي ائمه اطهار(ع)، مولف و محقق، به توصيف فعاليتهاي اين مرکز پرداخت و ضرورت درک تحولات عصري و نيز خلاءهاي پرشده توسط اين مرکز را مورد توجه قرار داد.
در ابتدا براي ما بفرماييد که اين مرکز با مديريت چه کسي و با چه اهدافي تأسيس شده است؟
اين مرکز را مرحوم آيتالله العظمي فاضل لنکراني(قدس سره) تأسيس کردند و از همان ابتدا آقازاده ايشان، آيتالله محمدجواد فاضل آن را اداره ميکند.
مرکز فقهي ائمة اطهار(ع) بر اساس ضرورت، نياز و دورانديشي تأسيس شده است. با توجه به تحولاتي که در دنياي معاصر اتفاق افتاده، پرسشهاي جديدي ايجاد شده است که ضرورت پاسخگويي به آنها احساس ميشود.
وقتي امام خميني انقلاب اسلامي را پايهگذاري کردند، فقه به عرصة حکومت وارد شد و جمهوري اسلامي کانون توجه عموم مردم، بهويژه مراکز علمي، دانشگاهي و ديني قرار گرفت و در داخل ايران مسائلي نو پديد آمد. ورود به عرصة حکومت سبب شد تا دستاندرکاران نظام بر اساس موازين شرعي کشور را اداره کنند و به همين دليل با نيازها و ضرورياتي مواجه شدند. به جز اين موارد نيازهايي از بيرون، از ناحية مسلمانان و پيروان اهلبيت نيز وجود داشت. مجموعهاي از عوامل، مانند تحولات دنياي جديد، وقوع انقلاب و ضرورتهايي که در ورود به عرصة حکومت پيش آمد، ايجاب کرد تا مجتهدان و فقيهاني تربيت شوند که هم ميراثدار سَلَف و هم از قوت و استحکام علمي برخوردار باشند و طبق روش فقه جواهري بتوانند احکام شرعي را با آشنايي به زمان و مقتضيات آن استنباط کنند. به همين خاطر مرکز فقهي ائمة اطهار(ع) با اين اهداف تأسيس شد تا بتواند مجتهداني تربيت کند که در آينده پاسخگوي نيازها، ضروريات و تحولات جامعه و نظام باشند.
در بيستمين سال تأسيس اين مرکز فقهي هستيم. براي ما بفرماييد اين مجموعه نسبت به آرمانهايي که به آنها اشاره کرديد، چه ميزان توفيق حاصل کرده است؟
اين مرکز در سال 1376 تأسيس شد و امسال بيستمين سال تأسيس آن است. اين مرکز پيشتاز مراکز فقهي در حوزه بوده است؛ الان اگر چه مراکز فقهي و اصولي داريم؛ اما در سال 1376 هنوز چنين مراکزي تأسيس نشده بودند و اولين مرکز تأسيس شده براي اهداف ياد شده، مرکز فقهي ائمة اطهار(ع) بوده است.
اگر اين مرکز را با روزهاي اول تأسيسِ آن مقايسه کنيم، ميبينيم که در اين سالها گامهاي خوبي برداشتهايم و از حيث کميت و کيفيت و ورود به عرصههاي مورد نياز، موفق بودهايم. هماکنون بيش از شصت هزار جلد کتابِ تخصصي فقه، در اختيار فضلاي اين مرکز و حتي فضلاي خارج از اين مرکز قرار گرفته است. مقالات و کتابهاي منتشر شده با موضوعاتِ تفسير، مذاهب اسلامي، فقه و... از جمله توفيقات اين مرکز به شمار ميآيند؛ البته تا نقطة مطلوب هنوز فاصله داريم.
مشکل اصلي اين است که چه بخواهيم، چه نخواهيم فعاليتهاي ما با دنيا و نياز انسان معاصر فاصله دارد. فقه براي اينکه بتواند بهروز و پاسخگو باشد، بايد به انسان و دنياي معاصر نزديک بشود. نزديک شدن به آن به اين معنا نيست که از اصول خود فاصله بگيريم. ما معتقديم فقه ظرفيت پاسخگويي به مسائل جديد را دارد؛ چون دانش فقه، متکفل بيان نحوة زندگي و احکام تمام افعال انساني در عرصههاي مختلف است. اگر فقه به حسب طبعش چنين ظرفيتي دارد، نيازمند ابزار و مقدماتي است. مهمترين رکن در توانمندي پاسخگويي و بهروز شدن، درک تحولات عصري است. درک تحولات عصري، يک عنوان و تعبير مختصري است؛ اما قابل تفسير و بسط در بسياري از امور ميباشد. در سالهاي اخير که سرعت تحولات زياد شده، فاصلهها هم بيشتر شده است؛ بنابراين رسيدن به اين نقطه و شناخت دنياي جديد، محتاج به ابزار جديد ميباشد. منظور از ابزار جديد، تواناييهاي جديد است. اگر خروجي حوزه و مراکز تخصصي، مجتهد و فقيه با اين ويژگيهاي فعلي باشد، نياز به بازنگري در برخي امور داريم. اساتيد حوزه بايد توانمند باشند و متون آموزشي هم در مسير تحولات قرار بگيرند. آموزشهايي که به فضلا داده ميشود، بايد جامعيت بيشتري داشته باشند. پژوهشهايي که صورت ميگيرد، بايد در مسيري درست باشند؛ يعني بايد مجموعهاي از اقدامات هماهنگ و مرتبط صورت بگيرند تا ما بعد از سالها بتوانيم به آن نقطه مطلوب و مدنظر برسيم.
تأسيس اين مرکز در حقيقت گامي است که بخشي از اين اقدامات را در محدودة کوچک ساماندهي ميکند. به هر حال اين مرکز مرتبط با حوزة علميه است و بايد از اساتيد همين حوزه استفاده کند. متون آموزشي و ملزومات مورد نياز آن نيز از همين امکانات موجود است. به همين خاطر اساتيد در اين مسئله نقش مهمي دارند. لذا ديدگاه اساتيد و پژوهشگران يا کساني که راه و رسم پژوهش را در اين محيط تعليم ميدهند، مهم است؛ همچنين موضوعشناسي در اين زمينه مهم ميباشد.
اگر بخواهيم اين مرکز را به نسبت بيست سال پيش مقايسه کنيم، ميبينيم که کارهاي خوب و مؤثري در آن صورت گرفته و اگر بخواهيم با نقطة مطلوب و مدنظر مقايسه کنيم، ميبينيم که هنوز کارهاي بسياري باقي مانده است. البته بخشي از آن اجتنابناپذير ميباشد و به بخشي ديگر بايد بيشتر از گذشته توجه بشود؛ چون تا اين قرابت بين درک ما از تحولات جديد اتفاق نيفتد، نميتوانيم پاسخگويي درستي داشته باشيم. اگر خدايي ناکرده درک ما از تحولات ناتمام و نادرست باشد، مسير پاسخگويي ما متفاوت با واقعيت جامعه ميشود و در نهايت منجر به انزوا و در حاشيه قرار گرفتن ميگردد.
بهطور خلاصه ميتوانم عرض کنم که کارهاي بسيار خوب، اقدامات بسيار سازنده و مفيدي صورت گرفته است؛ اما به نظر من با نقطه مطلوب هنوز فاصله داريم. مسئولين بهخصوص رئيس مرکز با جان و دل براي اين مجموعه وقت و انرژي صرف ميکنند و من از نزديک شاهد تلاشهاي آنان هستم.
تأمين هزينههاي مادي اين مرکز خود دغدغة بزرگي است. اين مرکز از هيچ نهاد و سازمان دولتي کمکي دريافت نميکند. امکانات و بودجة اين مرکز از طريق مقلدان مرحوم آيتالله العظمي فاضل لنکراني تأمين ميشود که هنوز هم از حمايتهاي آنان برخوردار هستيم .
ضرورتِ تحول دانش فقه فقط مختص دورة معاصر است يا در دورههاي گذشته نيز چنين ضرورتي در جامعه احساس ميشد؟
اگر بخواهيم دورههاي دانش فقهي گذشته را بررسي کنيم، ميبينيم که در هر دورهاي فقيهان دانش خود را منطبق با نيازهاي جامعه بهروز ميکردند؛ هر چند در دورههايي در اين زمينه عقب ماندند. البته اين مسئله فقط مختص به فقه نيست. انديشمندان اسلامي در فلسفه، حکمت، عرفان، کلام و حتي در تفسير، فراز و نشيبهايي داشتهاند. گاهي همراه و مقارن با تحولات حرکت کردند؛ گاهي پيشرو و گاهي هم عقب ماندند. اين مسئله به بررسي کلي نياز دارد تا ما همة اين ادوار را بررسي کنيم. مثلاً شخصي مانند شيخ طوسي در دوران خود همراه با نيازهاي جامعه و بهروز بود؛ اما در دورههاي ديگر ميبينيم که بعضي از انديشمندان راه تقليد از اين بزرگان را طي کردند. اين موضوع براي اينکه عميقتر و دقيقتر مشخص بشود، به بررسيهاي بسيار گسترده در طول دوران تاريخ علوم اسلامي، مخصوصاً دانش فقه نياز دارد. اين کار به ما کمک ميکند تا رمز و راز اين فراز و نشيبها را به دست بياوريم. اين مسائل در همة دوران بوده است و فقط مختص به دوران ما نيست. اکنون هست و در آينده هم خواهد بود.
از نظر شما کدام يک از علماي معاصر به ضرورت امر تحول دانش فقه توجه و اهتمام داشته است؟
به نظر من، در دوران معاصر مرحوم حضرت امام بستر اين تحول را فراهم کردند. ايشان نه فقط در شعار، سخن و توصيه، بلکه عملاً خودشان با ورود به عرصههاي جديد در حوزه و با فتوا دادن به دخالت عنصر زمان و مکان در استنباط احکام فقهي، اين در را باز کردند. اين کار کمي نيست. امام در برههاي روي اين جهت و در برههاي ديگر روي مصلحت تأکيد داشتند که همه جاي بررسي دارد. امام اين جسارت و شجاعت را به خرج دادند و با وجود برخي طعنهها از بيرون و داخل حوزه، اين راه را باز کردند. بعد از امام، مقام معظم رهبري در اين جهت تأکيد داشتند. بالاخره آنهايي که از نزديک با مسائل و نيازهاي جامعه مواجهه هستند، ضرورت تحولات فقهي متناسب با نيازهاي جامعه برايشان بيشتر هويدا و ملموس ميشود.
موانع پيش روي شما کدام هستند و نحوة مواجهة شما با آنها چگونه است؟
به نظر من اولين مانع مهم، جدا بودن بسياري از عالمان و انديشمندان اسلامي از عرصههاي جديد و آشنا نبودن آنها با نيازهاي جامعه است. مهندسي که نقشه ميکشد، خودش سر زمين حضور پيدا ميکند تا واقعيت زمين را ببيند. فقها و فضلا نيز بايد در اين عرصهها حضور داشته باشند و حضورشان به اين معنا نيست که در کوچه و خيابان با مردم باشند. البته ارتباطات مردمي هميشه خوب بوده، اما منظور اين است که عمق اين تحولات را از نزديک لمس کنند. لذا ناآشنا بودن يا اطلاع نداشتن از تحولات جديد يکي از موانع است.
مانع بعدي نگرانيهاي بعضي از دلسوزان حوزه است که گمان ميکنند اين مسئله باعث به هم ريختن ساختار استنباط ميشود؛ مخصوصاً اينکه برخي در اين ميان سطحينگر و ناشي هستند و وقتي از تحول سخني به ميان ميآيد، بهصورت سطحي، ميراث گذشته را يکسره نفي ميکنند. در اين صورت طبيعي است که دلسوزان حوزه نگران اين امر باشند. اخيراً مناقشاتي از سوي برخي پيش آمد که در آن اظهارنظرهاي شتابزده و سطحي ديده ميشود که بزرگان، انديشمندان و استوانههاي حوزه که حفظ اين ساختار را بر عهده دارند، نگران شدهاند.
بزرگان حق دارند که نگران بشوند؛ بايد اين بنا و اصول را حفظ کنند و اگر بناست اصلاحي صورت بگيرد بايد با رعايت مسائل ايمني و حفظ اصولي باشد.
نکتة سوم اينکه آموزشهايي که به طلاب در حوزة علميه داده ميشود، بايد از ابتدا آموزشهاي جهتدار در اين مسير باشد. علومي که ياد ميگيرند، بايد در مسيري باشند که خروجي آنها، درک تحولات عصر باشد. بعضي مسائلي در حوزة علميه رايج نيست و بايد آموزش آن رايج بشود. اين هم بحث مبسوطي از حيث موانع، مقتضيات، نگرانيها و آسيبها ميطلبد و بايد بررسي بيشتري روي آن صورت بگيرد.
دروس و محتوايي را که در مرکز فقهي آموزش ميدهيد، از کجا تهيه ميکنيد؟ به عبارت ديگر منابع درسي شما در مرکز فقهي کدام هستند؟
در مرکز فقهي ائمة اطهار(ع) چند مسئله به شدت مورد توجه قرار ميگيرد. محتواي بخشي از درسها، همان آموزشهاي متعارف حوزوي است. دروسي که طلبهها در حوزه در سطح يا خارج ميخوانند، متون محور آموزش ما هستند؛ اما مرکز ما از چند جهت با حوزه تفاوت دارد:
اول اينکه از ميان طلبههايي که از سطح متوسط استعداد بالايي دارند، انتخاب، گزينش و استعداديابي ميشود.
دوم اينکه اساتيد انتخاب شده، بايد قوت علمي داشته باشند و زمينه را فراهم کنند.
لذا طلبههاي خوب و اساتيد خوب زمينه را فراهم ميکنند. اساتيد حواشي متون آموزشي را مانند کفايه، مکاسب و رسائل در جلساتي خارج از کلاسِ درس با طلبهها کار ميکنند. ما در مرکز، تقريرنويسي و ارزيابي داريم؛ يعني اساتيد بهصورت منظم طلبهها را ارزيابي مينمايند يا با آنها مقالهنويسي کار ميکنند. اين کارها فضايي را فراهم ميکند که طلبهها به آن سمت مدنظر حرکت کنند. در کنار اينها نشستهاي علمي با حضور اساتيد برجستة حوزه و دانشگاه برگزار ميشود. موضوعاتي در نشستها و همايشها مطرح ميشوند که بخشي از نيازهاي جامعه هستند. از مجموع اين قبيل تلاشهاي طلاب و اساتيد، مقالاتي توليد ميشوند که در فصلنامة فقه و اجتهاد منتشر ميگردند. فضلايي که در اين محيط پرورش مييابند طبيعتاً به توليد علم و انديشه اهتمام دارند. بخش زيادي از منشوراتي که در اين مرکز منتشر ميشود، محصول کار خود اساتيد و فضلايي است که در اين مرکز مشغول به تحصيل، تحقيق و پژوهش هستند. شايد حدود دويست کتاب در اين بيست سال منتشر شده است؛ يعني سالي ده عنوان کتاب براي مجموعه. اين آمار قابل دفاعي است. گمان ميکنم از اين به بعد نيز آثار بيشتري عرضه خواهد شد؛ چون زمينهها و زيرساختهاي آن فراهم شده است. موضوعاتي که از اين به بعد بيشتر منتشر و عرضه ميشوند، متناسب با نيازهاي عصر و جامعة ما هستند.
آيا مرکز فقهي ائمة اطهار(ع) شعبههاي ديگري در داخل يا احياناً در خارج از کشور دارد؟
شعبة مرکزي قم بخشهاي مختلفي دارد. صدها طلبه در حوزههاي مختلف تفسير، کلام، فقه و اصول مشغول تحقيق، تحصيل و پژوهش هستند. در مشهد هم نظير همين برنامه در حال انجام است. شعبة بسيار فعالي در افغانستان هم وجود دارد. در برخي کشورهاي ديگر هم فعاليتهاي ديني وجود دارد؛ ولي سطح و نوع آنها متفاوت است. شعبة موجود در سوريه با توجه به مشکلات پديده آمده، مدتي متوقف بود؛ ولي دوباره مشغول به کار شده است.
مهمترين خلأهايي که مرکز فقهي ائمة اطهار(ع) در اين سالها توانسته است آنها را پُر کند، عبارتاند از:
1. مسيريابي و جهتدهي به فعاليتهاي حوزوي. همانطور که ميدانيد رسالت اصلي حوزه، تربيت مجتهدان آگاه به زمان است و اين وظيفة ذاتي حوزه ميباشد. اين رسالت در محدودهاي روي دوش همين مرکز بوده است؛ البته مراکز ديگري زير نظر مراجع و بزرگان هستند که در همين مسير حرکت ميکنند.
2. ورود به عرصههاي جديد و پاسخگويي به سؤالات عرصههاي مختلف. به هر حال وقتي مراکز مهم علمي در حوزههاي مختلف، مانند فقه پزشکي، فقه سياسي، فقه اجتماعي با سؤالات تخصصي مواجه ميشوند، براي يافتن پاسخ، بخشي از نگاهشان به اين مرکز است. نه اينکه براي تمام کارها به اين مرکز مراجعه شود، بلکه بخشي از پاسخگويي به پرسشهاي نوپيدا از ناحية اين مرکز صورت گرفته است. اين خلأ بوده که تا حدودي پُر شده است.
3. ايجاد انگيزه براي طلبههاي دغدغهمند. به نظرم اين مسئلة مهمي است. اگر روي فعاليتهاي طلاب و فضلا در مقاطع چند ساله نظارت کافي نباشد، اگر آينده براي آنها ترسيم نشود، از نظر انگيزشي دچار ضعف ميشوند. وجود اين مرکز و فعاليت آن براي طلبهها و فضلاي بااستعداد تقويت انگيزه و پمپاژ روحيه بوده است تا بتوانند مسيري را که يافتهاند ادامه بدهند.
4. کمک به ساماندهي آيندة طلبههاي فعال در مرکز. به هر حال طلبههايي که در اين مرکز فعاليت ميکنند، مسير خود را پيدا کردهاند. خيلي از طلبهها بعد از سالها تحصيل در حوزه سردرگم ميشوند و نميدانند که بايد چه کار کنند. اين مرکز ريلي را قرار داده است تا طلبهها ببينند ميخواهند به کدام سمت حرکت کنند.
مرکز فقهي ائمة اطهار(ع) براي تبيين انديشههاي حضرت امام چه اقدامي کرده است؟
اين يکي از مسائل مهمي ميباشد که مرکز فقهي ائمة اطهار(ع) به آن اهتمام داشته است. همه ميدانند مرحوم آيتالله العظمي فاضل لنکراني به حضرت امام عشق و ارادت فراواني داشت. بيت ايشان، مخصوصاً آيتالله محمدجواد فاضل به امام و ترويج انديشههاي ايشان اهتمام داشته است. ايشان گاهي نشستهايي با موضوع و محوريت انديشههاي امام برگزار ميکند و کارهايي در اين رابطه در مرکز فقهي ائمة اطهار(ع) صورت ميگيرد.
در پايان اگر نکتهاي در اين زمينه باقي مانده و ضرورت دارد مخاطبان ما به آن توجه داشته باشند، آن را بهصورت مختصر بيان بفرماييد.
تنها نکتهاي که به ذهنم ميرسد و مايلم آن را خدمت شما عرض کنم دربارة اخلاص مرحوم آيتالله العظمي فاضل لنکراني است. در ايام سالگرد رحلت ايشان هستيم و لازم ميدانم به اين مسئله اشاره کنم که واقعاً آنچه از نزديک شاهد آن بودهام و ميتوانم بر آن شهادت بدهم اخلاص ايشان در تأسيس اين مرکز فقهي است. شايد مهمترين رکن و رمز موفقيت مرکز همان اخلاص باشد. بر اساس آموزهها و تعاليم اهلبيت(ع) بر اين باورم که هر کاري که براي خدا و با اخلاص انجام بگيرد، ماندگار و پُربرکت خواهد بود. کاري که از سر اخلاص نباشد و اغراض در آن تعقيب بشود، معلوم نيست ماندگار و برکاتي داشته باشد. آيتالله فاضل لنکراني براي تأسيس اين مرکز اهداف ديگري را دنبال نميکرد و اين به نظر من نکتة مهمي است.
مطلب بعدي اينکه به نظرم محيط علمي بايد محيطي آزاد باشد. انديشه در محيط آزاد رشد ميکند. اگر ميخواهيم فکر توليد بشود بايد محيطي آزاد فراهم کنيم. امروزه اهميت توليد علمي در دنيا از توليد اقتصادي بالاتر است و اصلاً توليد اقتصادي به پشتوانة توليد علمي جلو ميرود و اين امر ميسر نميشود، مگر اينکه محيط علمي، محيطي آزاد و بدون محدوديت باشد. اگر بخواهيم محيط علمي و مرکز علمي را با دستور و فرمان پيش ببريم، ممکن است به ظاهر اين اتفاق بيفتد، ولي درون و کنج افکار را هيچ کس نميتواند کنترل کند. آزادي بايد وجود داشته باشد. در مرکز فقهي ضمن دفاع از اصل انقلاب و رهبري، هيچگاه سعي نشده است يک سليقه سياسي خاص تحميل بشود. در مرکز با سليقههاي سياسي مختلفي از کندترين تا تندترين مواضع روبرو هستيم. شايد برخي طلبهها ديدگاههاي افراطي داشته باشند، اما در مباحث علمي خيلي دوستانه و صميمانه گفتگو ميکنيم. حوزه با نظام پيوند مشخصي دارد؛ اما نبايد طلاب را وارد درگيريهاي روزمره سياسي کنيم. همانطور که گفتم مرکز فقهي محيط آزاد و خوبي دارد و اين امکان را فراهم ميکند تا انديشهها رشد پيدا کنند.