متولی و رئیس عالی مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) و عضو جامعه مدرسین، ایجاد تحول در حوزه، آشنایی طلاب با منابع و تربیت آنان بر اساس نیازهای زمان، اجتهاد و استاد پروری، تلاش در ادای حق علمی، فقهی و اصولی حضرت امام(ره) و نیز تقویت بنیانهای فکری نظام اسلامی را از مهمترین اهداف مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) دانست.
حضرت استاد، از اينکه اين فرصت را در اختيار ما قرار داديد، سپاسگزاريم. همانطور که مستحضريد به مناسبت بيستمين سال فعاليت مرکز فقهي ائمة اطهار، ويژهنامهاي را به همين منظور اختصاص دادهايم. مايل هستيم که در ابتدا از اهداف و ضرورت تأسيس اين مرکز براي ما صحبت بفرماييد.بسم الله الرحمن الرحيم بنده هم از جنابعالي و همکاران محترمتان در نشرية وزين حريم امام تشکر ميکنم و از اينکه نسبت به تهية گزارشي از فعاليت مرکز فقهي ائمة اطهار(ع) اهتمام ميورزيد، تشکر و قدرداني مضاعف دارم. در باب سؤالي که بيان کرديد چند نکته را خدمت شما و خوانندگان محترمتان عرض ميکنم:
نکتة اول اينکه مرحوم والد ما، حضرت آيتالله العظمي فاضل لنکراني (رضوان الله تعالي عليه) واقعاً به دنبال ايجاد تحول در حوزة عليمه بود. تحولي که در آن، افرادِ با استعداد و افرادي که سبقة طلبگي خالص دارند، بتوانند در مباحث علمي بهصورت عميق وارد بشوند؛ همانطور که فقهاي گذشته عميقاً وارد مسائل و مباحث ميشدند. ايشان از اينکه درسهاي خارج امروز به اين صورت درآمده است و طلبه مانند خبرنگار فقط مطالب را يادداشت ميکند و خودش به دنبال تحقيق نيست و روي مطالب تفکري نميکند، اظهار ناراحتي ميکردند. حتي به طلبههاي سر کلاس درس هميشه اين مطلب را گوشزد ميکردند و ميفرمودند که اين کار درستي نيست. به تعبيري، هدف ايشان اين بود که طلبههاي بااستعداد به عمقِ عميقانة فقهاي سابق بازگردند.
نکتة دوم اينکه ايشان در پي اين بود که طلبهها با منابع اصلي بهطور کامل آشنا بشوند. امروزه ميبينيم که بعضي از طلبهها با اينکه بيست سال در درس خارج شرکت ميکنند و هر چند اساتيد خوب و عالي دارند، اما خودشان به هيچ يک از منابعي که استاد ميگويد يا به اکثر منابع مهم، مراجعه نميکنند. در حال حاضر طلبهها در حوزههاي عمومي به کُتب قدما و متأخرين رجوع نميکنند و به همان مطالبي که استاد در کلاس درس خارج ميگويد، اکتفا ميکنند. هدف پدرم اين بود که طلبه با متون فقهي که سرماية فقه و فقاهت است، آشنا بشود و به سراغ آن متون ارزشمند برود و با آن اُنس داشته باشد و بتواند مطالب خود را از درون متون به دست بياورد.
نکتة سوم اينکه مرحوم پدرم معتقد بود طلبههاي امروزي در کلاس درس خارج فقط يادداشت ميکنند؛ در صورتي که حقيقت تقرير اين است که طلبه بايد ابتدا در درس شرکت کند و بعد از درس، در منزل تقريرات درس استاد را با چينش خودش که امکان دارد متفاوت از چينش استاد باشد، روي کاغذ بياورد. اين حقيقت تقرير است. ايشان ميفرمودند: «وقتي که در يک درس مرحوم آيتالله بروجردي و دو درس مرحوم حضرت امام شرکت ميکردم، با اينکه در هر سه جلسة درس مطالب زياد و سنگيني گفته ميشد، ولي من مطلبي را نمينوشتم. وقتي به منزل ميآمدم، مطالب هر سه درس را با تلقي، چينش و ترتيب خودم مينوشتم.» ايشان معتقد بودند که بايد تقرير به اين نحو را احيا کنيم. در حال حاضر هم تقريرات و مطالب نوشته شدة ايشان به چاپ رسيده و در اختيار همگان در حوزه قرار گرفته است.
نکتة چهارم دربارة تربيت طلبهها با توجه به مسائل مورد احتياج زمان و جامعه است؛ مرحوم والد ما انقلاب را از موهبتها و منتهاي بزرگ خداي تبارک و تعالي بر ملت ايران، مجموعة بشريت و حوزههاي علميه ميدانست و ميفرمود: «بايد طلبههايي را تربيت کنيم که براي نظام اسلامي مفيد باشند.» تلقي ايشان فقط اين نبود که نهادها، طلبه را وقتي هنوز مانند يک نهال است، بچينند و ببرند يا اگر طلبهاي دو سال در جايي آموزش ببيند، براي او کافي است و به درد يک مجموعه از نظام ميخورد؛ بلکه ايشان بر اين باور بود که طلبهها بايد واقعاً مسائل نظام و جامعه را بهدرستي استنباط کنند و بتوانند مسائل را از ديدگاه فقه بررسي نمايند؛ و اين يعني توجه به مسائل موردنياز جامعه. اگر به پژوهشهاي صورت گرفته در مرکز فقهي توجه کنيد، ميبينيد که اغلب موضوعات دربارة نيازهاي جامعة امروز ما هستند.
لازم است دربارة اين نکته مطلبي را عرض کنم. يکي از نقاط درخشان در فقه شيعه اين است که ميگويد قاضي بايد مجتهد باشد. اگر مجتهد باشد احکامي که صادر ميکند غالباً مطابق با واقع و رعايت حقوق در آن بيشتر خواهد بود. اين يکي از خلأهايي است که از ابتداي انقلاب وجود داشته است. ما بايد از همان ابتدا مجموعهاي را ايجاد و مجتهديني براي قوة قضاييه تربيت ميکرديم تا طي دورة دو يا سه ساله بتوانند درس خارج بخوانند و بعد به آنها قاضي بگوييم. نتيجة انجام ندادن اين کار، وجود مشکلات امروز در قوة قضاييه و کشور است. نظر مرحوم والد نيز بر همين بود که بايد در حوزه مجتهدين و صاحبنظراني تربيت بشوند تا براي قوة قضاييه، ائمة جمعه و خبرگان رهبري مناسب باشند. اين کار بايد توسط خود نظام در حوزهها ايجاد بشود و متأسفانه هنوز اين کار صورت نگرفته است. ولي در ذهن مرحوم پدرم اين دغدغه وجود داشت. ايشان در پي اين بود کساني که از اين مجموعه و مرکز فارغالتحصيل ميشوند، حتماً بايد مفيد به حال نظام و مسائل فکري و نظري آن باشند.
نکتة پنجم تربيتِ مدرسين قوي است. مرحوم والد ما ميفرمود: «ما بايد براي استمرار حوزه مدرسين قوي تربيت کنيم.» در حوزه، مرکزي بهعنوان تربيت مدرس وجود ندارد و در جايي ديگر هم چنين مرکزي سراغ نداريم؛ اما اين مرکز فقهي که در حال حاضر بيست سال از فعاليت آن ميگذرد، صدها استاد برجسته در حوزههاي قم، مشهد و افغانستان تربيت کرده است. اين سبب پويايي حوزه و قوت آن خواهد شد. اگر بخواهيم حوزة علمية قوي داشته باشيم، بايد اساتيد قوي و برجسته نيز داشته باشيم. اساتيدي که مربوط به مرکز ما هستند، غالباً بر حواشي بسيار مشکل، مانند حواشي مرحوم انصاري، مرحوم يزدي، مرحوم ايرواني و کتابهاي فقه و اصول مرحوم امام، آيتالله خويي، آيتالله بروجردي و آيتالله حائري يزدي احاطه و اطلاع کافي و وافي دارند.
تمام اين نکات براي اين است که بگويم اهداف مرجع بزرگ، مرحوم آيتالله العظمي فاضل لنکراني ايجاد تحول سازنده در حوزة علميه بود و به خاطر اين ضرورت، مرکز فقهي ائمة اطهار را تأسيس کرد.
در بيانات خود از زبان مرحوم آيتالله العظمي فاضل لنکراني به «امر تحول در حوزه» اشاره کرديد. مراد دقيق شما و ايشان از اين تعبير چيست؟ چگونه در حوزه تحولي ايجاد ميشود و ابعاد اين تحول کدام است؟ براي مثال آيا بايد منابع درسي حوزه را بهروز کنيم و کُتب قديمي را کنار بگذاريم؟
تحول در حوزه به اين معنا است که 1. حوزه را بر پاية اجتهاد قوي بهروز کنيم. 2. حوزه را بر اساس مباني قوي اجتهاد پاسخگو کنيم. 3. حوزه پيشگام مسائل و تحولات جديد باشد. اجتهاد قوي همين راههايي است که عرض کردم.
امروزه اگر از بعضي طلبههايي که بيست سال درس خارج ميخوانند، سؤال کنيم: مبناي شما در ترتب چيست؟ در اجتماع امر و نهي چيست؟ در فرق بين تعارض و تزاحم چيست؟ در تعدي از مرجحات منصوص چيست؟ و... ميبينيم با اينکه تمام اين مباني به گوش آنها خورده است و دربارة آنها مطالبي را ميدانند، اما هيچگونه مبنايي براي خود ندارد. مرحوم والد ما ميفرمود: «ما ميخواهيم طلبهاي را تربيت کنيم که صاحبنظر و داراي مبنا باشد.» بناي آموزشي مرکز فقهي بر همين امر استوار است که در درسهاي خارج، استاد نبايد درس را به طلبه القا کند. استاد بايد عنوان و موضوع را تعيين کند و روز بعد به اختيار استاد يا به قيد قرعه، يکي از طلبهها موضوع را مطرح نمايد و ديگر طلبهها با نظارت استاد اشکال کنند و بعد استاد بحث را جمعبندي نهايي کند. بنده به اساتيد گفتهام تا نظر هر طلبهاي را در هر موضوع جويا نشويد و اظهارنظر همه را نشنويد، به مسئله بعدي نرويد. اين شکل از آموزش بسيار قوي است. اين شکل از آموزش در حوزههاي قديم هم وجود داشت و امروزه ما در اين مرکز فقهي آن را به اين شکل احيا کردهايم. شما در برجستهترين دانشگاههاي دنيا هم که برويد، اين شکل از آموزش را نميبينيد؛ شايد بخواهند شبيه آن را در دانشگاه خود پياده کنند. از امتيازات حوزة ما اين است که استاد زمينة بروز انديشه را در طلبه ايجاد ميکند؛ بر خلاف اينکه در بيرون شايع است و عليه حوزه تبليغ ميشود که ميگويند حوزة علميه تحجرگراست؛ ولي حوزة واقعي همين است که عرض کردم. بنيان حوزة واقعي اين است که استاد زمينة بروز انديشه را براي طلبه فراهم مينمايد و فکر طلبه را بارور ميکند تا به سراغ ميدانهاي جديد برود و اظهارنظر کند. مرحوم پدرم به دنبال اين نوع تحول در حوزه بود و ما اين کار را در مرکز فقهي احيا کردهايم.
ايشان در سال 1376 فرمود: «ما به دنبال تحولي بزرگ در حوزة علميه هستيم.» ابعاد تحول همين نکاتي بود که خدمت شما عرض کردم. به گمانم آنچه رهبر معظم انقلاب به دنبال آن هستند نيز همين است. اگر از رهبري هم در زمينة تحول سؤال کنيد، ميبينيد ايشان هم معتقدند تحول اين نيست که کتابهاي گذشته را کنار بگذاريم و کتابهايي را که يکهزارمِ کتابهاي گذشته، ارزشي براي تربيت طلبه ندارند، به ميدان بياوريم. هيچ وقت منظور رهبري از تحول اين نيست که ما عمقگرايي و تعمق را کنار بگذاريم؛ بنابراين آنچه مرحوم پدرم از امر تحول در حوزه به دنبال آن بود، همين است که ابعادش را خدمت شما عرض کردم.
مرکز فقهي در سال 1376 با مباحث درس خارج آغاز به کار کرد. در سال 1379 دروس سطوح نيز به آن اضافه شد. ولي طبق نظر مرحوم پدرم دروس رسائل، مکاسب و کفايه را با شيوهاي خاص تدريس کرديم. شيوة خاص اين است که طلبه يک ساعتي را به کلاس درس ميرود و يک ساعت هم بايد حاشيههاي منتخب در سطح خود را بخواند. براي انتخاب اين حواشي زحمت زيادي کشيده و حواشي هر پايه بهطور کامل مشخص، و طبق استعداد هر پايه حواشي تعيين شدهاند. در ابتدا برخي از طلبههاي پايه هفتم در برابر مسئلة حواشي مقاومت ميکردند و ميگفتند که مطالب آن سنگين است؛ اما وقتي که به پايههاي بعدي رسيدند، خودشان اظهار ميکردند که در اين روش آرام آرام قوة اجتهاد و قدرت استنباط را در خود احساس ميکنيم؛ يعني ما سطح را طوري چينش کرديم که وقتي طلبه به درس خارج برسد، متوجه ميشود که کدام درس خارج قوي و کدام ضعيف است. کدام درس مجتهدپرور و کدام مجتهدپرور نيست .
يکي از اشکالات موجود در حوزه اين است که وقتي طلبه درس کفايه را تمام ميکند با انبوهي از دروس خارج مواجه ميشود که نميداند کدام يک از اين دروس مجتهدپرور است؛ اما طلبه درس خارج ما ميتواند تشخيص بدهد. بعضي از درسها در همان حاشيهها مطرح شده است. با روشي که ما در سطح داريم، اگر طلبه شش تا هشت سال دروس خارج را که ميگوييم به شيوه ما بخواند، مسلماً به درجة اجتهاد ميرسد. چرا بايد يک طلبه بيست سال وقت خود را صرف حضور در دروس خارج کند؟ مگر چه خبر است؟ مجتهد بايد رموز اجتهاد و نکتههاي اجتهادي را ياد بگيرد و قدرت پيدا کند بعد از شش يا هفت سال در يک درس ورود کند و روش استنباط را فرا بگيرد و خود وارد ميدان تدريس بشود.
مرحوم پدرم ميفرمود: «حوزة موجود از دو چيز فاصله دارد: يکي آيات الاحکام و دوم قواعد فقه.» دورة خارج در مرکز هفت سال است. طلبهاي که در مجموعة ما درس ميخواند 1. در اين هفت سال قواعد فقهيه مهمي را که در فقه براي استنباط لازم است، ميگذراند؛ 2. آيات احکام را کار ميکند؛ 3. با تاريخ فقه و فقاهت آشنايي پيدا ميکند. جاي اين سه مسئله در حوزه خالي ميباشد و در اين مرکز جبران شده است.
دورة سطوح هم دورة خوبي است و طلبهها در آن خوب تربيت ميشوند و به نتايج خوبي ميرسند. اگر با طلبههايي که دروس سطح و خارج فقهشان در مرکز تمام شده است، مصاحبهاي داشته باشيد به شما ميگويند که اگر اين مرکز نبود، عمر ما در حوزة عمومي به هدر ميرفت. منظور اين است که بهجاي معيني نميتوانستند برسند. در جلسهاي در نجف، خدمت آيتالله العظمي سيستاني رسيدم. ايشان فرمودند: «تعجب من از اين است که مرحوم والد شما در چه زمانِ دوري ضرورت تأسيس مرکز را احساس کرد که اگر اين مرکز فقهي ايجاد نميشد، حوزه با خلأ مجتهد روبهرو ميشد.» خيلي هم براي ما و ايشان دعا کرد و فرمودند که چه کار خوبي صورت گرفته است. با اينکه ما تا به حال نه گزارشي به ايشان دادهايم و نه ارتباطي داشتهايم، اما ايشان فرمودند: «من از همة جزئيات مرکز شما خبر دارم.» اين براي ما جاي اميدواري است که مراجع به اين مسائل اهتمام دارند. الحمدالله مراجع بزرگوار ما نسبت به اين مرکز فقهي عنايت دارند. ضمن اينکه دعاي خير مراجع بزرگوار و رهبر معظم انقلاب را شامل اين مجموعه ميدانيم، ولي اين مجموعه از جهت مالي به هيچ يک از مراجع، رهبري معظم و دولت وابستگي نداشته و ندارد.
پس اين مرکز بودجة خود را از کجا تأمين ميکند؟
اين مرکز به هيچ نهادي وابسته نيست. مقلدين مرحوم والد با پرداخت وجوهات شرعي اين مرکز را اداره ميکنند.
آيا به غير از مسئلة اجتهاد در فقه و اصول به علوم ديني ديگري در مرکز اهتمام داريد؟
بناي اوليه ما از تأسيس مرکز روي مسئلة فقه و اصول متمرکز بود؛ اما ديديم نميشود نسبت به مسئلة امامت و علم کلام بيتوجه باشيم. ما طلبههاي خوبي را در مسئلة امامت داريم که براي اولين بار در حوزه توسط استاد بزرگوار حضرت آيتالله حاج شيخ نجمالدين طبسي تربيت شدهاند. طلبههايي را تربيت کرديم که به تمام مباني فقهي و اعتقادي و تاريخي اهل سنت احاطه کامل و تسلط کافي دارند. دورههاي کلامي هم دورههاي خوبي است و براي آنها مجوز مخصوص از مرکز مديريت گرفتهايم. در کنار آن يک دوره تفسير نيز راهاندازي کرديم. در تفسير همانطور که مسئول تفسير جناب آقاي عظيمي براي من بيان کرد، قويترين اساتيد در حوزة تفسير در مجموعه ما هستند و طلبههاي خوبي را از اين حيث پرورش دادهاند.
مرکز فقهي در قم در چهار بخش مشغول به کار است. دورة خارج فقه و اصول، دورة سطح فقه و اصول، دورة کلام و دورة تفسير. در مشهد هم از زمان حيات پدرم مرکز فقهي تأسيس کرديم که مرکز خوبي است و امسال، سال چهارم است که در آنجا هم مرکز کلامي داريم و به گفتة مسئولان مشهد اين مرکز کلامي، تحولي در حوزة مشهد ايجاد کرده است. بزرگان هم از تشکيل مرکز کلامي در مشهد اظهار خوشحالي کردهاند.
در کابل افغانستان قويترين حوزة علميه، مدرسة فقه ما است. آنچه ميگويم بر اساس گفتههاي علماي افغانستان است و شما ميتوانيد از آقايان آيتالله صالحي افغاني، آيتالله حجت و... سؤال کنيد. آنان گفتهاند که بيشترين ممتازان طلبههاي افغانستان در مجموعة مرکز فقهي ما تحصيل کردهاند. آنجا هم افرادي خودشان استاد شدهاند و در شهرهاي ديگر، مدرسهاي تأسيس کردهاند. در شهر قم نيز سه مرکز تخصصي فقه داريم و مسئولان هر سه مرکز از طلبههاي مرکز ما هستند: 1. مدرسة علمية امام کاظم(ع) که براي آيتالله العظمي مکارم ميباشد و مسئول آن آقاي رهنما است. 2. مرکز تخصصي امام علي(ع) که آقاي محمدي مسئول آن است. 3. مدرسة عسکريين که آقاي تلخابي مسئول آن است.
يکي از عنايات خاص خداوند اين بوده است که بعد از رحلت پدرم، يکي از مقلدين ايشان در افغانستان زمين 600 متري را به ما هديه داد و آرام آرام ساختمان شش طبقهاي را در نقاط شيعهنشين آنجا ساختيم. آنجا هم مانند قم در طبقة اول مسجدي بنا کرديم. در وقت صبح، ظهر و مغرب تمام اين مجموعه که حدود هزار نفر جا دارد، براي اداي نماز پُر از جمعيت ميشود. بقية ساختمان هم يا کلاس درسي، يا حجره براي استراحت طلبهها است. در افغانستان يک مدرسهاي هم در مزار شريف داريم که به قوت مدرسة کابل نيست؛ ولي امسال آن هم جزء مدارس اول مزار شريف شده است.
در بخش پژوهش مرکز فقهي ائمة اطهار(ع) چه دستاوردها و نوآوريهايي داشتهايد؟
در بخش پژوهش نيز موفقيتهاي زيادي داشتهايم. تا به حال بيش از 220 عنوان در اين مجموعه منتشر شده است.
1. بحث فقه هستهاي؛ که در سالهاي اخير خيلي مطرح شد. بنيان پژوهشهاي آن در مرکز فقهي ما چيده و مقالات مهمي از مرکز ما بيرون آمده است. با اينکه قرار بود همايش فقه هستهاي را هم ما انجام بدهيم، ولي طبق مصلحت بعضي از دوستان در تهران و در مدارس ديگر برگزار شد. مهم فتوايي است که مقام معظم رهبري در حرمت استفاده از سلاح هستهاي و کشتارجمعي دادند. مباني فقهي آن در طي مقالات بسيار خوب در اين مجموعه مطرح شده است.
2. بحث خانواده و کنترل جمعيت؛ ما مکاتبات زيادي با کميسيون خانواده در مجلس و وزارت بهداشت داشتيم و گفتيم اين ديدگاه که جمعيت بايد کنترل بشود با مباني ديني و فقهي ما سازگار نيست. رهبري هم در صحبت خود بيان کردند که اين ديدگاه درست نبوده و بايد اصلاح بشود و دستور داده شد بساط گذشته که در حال ريشهکن کردن مسلمين بود، برچيده بشود.
3. پاسخگويي به شبهات. قويترين کتابها در نقد وهابيت و سلفيه در مجموعه ما بوده است. يکي از مراکزي که بيشترين کرسي نظريهپردازي را دارد، زيرمجموعة مرکز پژوهش ما است. شما در هيچ مجموعه حوزوي در قم سراغ نداريد که راجع به حقوق بشر يا اعلامية حقوق بشر کار علمي و فقهي کرده باشد؛ اما ما به مدت پنج روز براي طلاب خود کارگاه آموزشي در همين زمينه گذاشتيم و از همة افرادي که در اين مسئله کار کردند، اعم از مخالف و موافق دعوت کرديم. بنده روز آخر صحبتي دو ساعته دربارة اين بحث داشتم و براي اولين بار در حوزة علميه و بلکه در ايران منشور حقوق بشر را نقد علمي کرديم که اين يکي از نقاط قوت اين مرکز است.
4. بهترين مجموعه و دائرهالمعارف دربارة کودکان در همين مرکز است. در هشت جلد کتاب و هر جلد حدود ششصد يا هفتصد صفحه به اين موضوع پرداختهايم.
اجازه بدهيد در اين مجال خاطرهاي را خدمت شما عرض کنم: چند سال پيش نمايندة يونسکو در بخش حقوق کودک از سازمان ملل نزد من آمد و گفت: «ما قبلاً از جامعه الازهر دربارة حقوق کودک کتابي خواستيم که کتابي محدود و با چند عکس به ما تحويل دادند؛ اما شما در اينجا مجموعة قوي و پُرمحتوايي داريد!» وجود چنين مجموعهاي براي آنها بهتآور بود.
5. دربارة حقوق زن در اسلام کتابي در سه جلد تأليف کرديم که در آيندة نزديک چاپ خواهد شد. شبهات مربوط به ارتداد و جزئيات آن هم منتشر شده است. ما در مجموعه از حيث آموزشي و پژوهشي توانستهايم فقه مضاف را براي اولين بار راهاندازي کنيم.
6. فقه پزشکي داريم که پژوهشهاي بسيار خوبي دارد و دانشنامة فقه پزشکي در سه جلد منتشر شده است. پژوهشهاي خوبي دربارة مسائل پزشکي در دست تحقيق داريم. در حال حاضر کنفرانسي در ايران نيست که بخواهد دربارة فقه پزشکي و اخلاق پزشکي بحث کند و از مجموعه ما دعوت به عمل نيايد و ما در آن کنفرانس مقالهاي نداشته باشيم.
يکي از نکات برجستة آموزشي ما در اين مرکز فقهي اين است که طلبهها در دو سال از دورة هفت ساله بايد مسائل مستحدثه را ياد بگيرند. آيتالله قائيني از اساتيدي است که از ابتدا در خدمتشان بوديم و مسائل مستحدثة حج، اقتصاد و... را تدريس ميکند و ما آثار ايشان را چاپ کرديم و اين سرماية بزرگي براي حوزهها است.
بهطور کلي در مرکز به فقه پزشکي، فقه نفت، فقه رسانه، فقه امنيت، فقه کودک، فقه زنان، فقه سياسي پرداختهايم. البته هنوز گامهاي اوليه را برميداريم و طبيعي است براي اينکه به نتيجة مطلوب برسيم بايد زحمتهاي زيادي بکشيم. گرايشهاي تخصصي فقه را ايجاد کردهايم. اصل تخصصي کردن حوزه و ايجاد گرايشهاي تخصصي در حوزه بنياني است که مرحوم پدرم (در آن ده سالي که مسئول حوزه بود) گذاشت.
در بخش پژوهش توفيقات زياد و منشورات خوبي داشتهايم. مثلاً موسوعه احکام الاطفال در دانشگاهها تدريس ميشود. دانشگاه امام صادق خودشان آمدند و اجازه گرفتند بخشي از اين کتاب را تدريس کنند. موسوعه احکام الاطفال در دو جلد فارسي نوشته شده است و اکنون به زبان انگليسي ترجمه ميشود. تدوين اين موسوعه زيرنظر خود بنده بوده است و از اول تا آخر تحليلهاي علمي براي آن داشتهام و نظراتي را مطرح کردهام. ما در مسائل اعتکاف و مسجد نيز موسوعه داريم. پژوهشهاي ديگري هم در دست داريم که وقتي انجام شد آن را اعلام ميکنيم. اميدواريم خدا همه اينها را از ما بپذيرد و دعاي امام زمان(ع) شامل حال مجموعه باشد؛ به هر حال اين مجموعه به نام مبارک ائمة اطهار(ع) است.
اين نام را چه کسي براي مرکز فقهي انتخاب کرده است؟ چرا آن را به اسم مرحوم والدتان حضرت آيتالله فاضل لنکراني(قدس سره) نگذاشتيد؟
در اين باره خاطرهاي را خدمت شما عرض ميکنم: وقتي اساسنامة اينجا را تنظيم ميکرديم، من در اساسنامه اسم مرکز را «مرکز فقهي آيتالله فاضل لنکراني» نوشتم. وقتي براي پدرم ميخواندم تا ايشان نظر خود را بيان کند، متوجه اين مطلب شد و خيلي ناراحت شد و فرمودند: «چرا اسم مرا نوشتيد؟» گفتم: «خب شما داريد اين مرکز را تأسيس ميکنيد.» ايشان فرمودند: «به من ربطي ندارد. من ميخواهم فقه ائمه را در اينجا احيا کنم.» به ايشان عرض کردم: «آقا، اسم کدام امام را بگذارم؟» ايشان گفتند: «اسم همه را بگذاريد. اسم مرکز را به نام ائمة اطهار بگذاريد. من ميدانم اين نام چه ارزشي دارد. همة برکات از وجود اين نام است. هر چه ما توفيق داريم از برکت اين نام داريم.» يکي از اساتيد ميگفت: «پدر شما را در عالم رؤيا ديدم. به ايشان گفتم: آقا، از دنيا به شما چه ميرسد؟ فرمود: از اين مرکز فقهي به من خير فراواني ميرسد.» اميدواريم ما هم بتوانيم در پرتو اين مرکز فقهي خدمت بزرگي به جامعة اسلامي داشته باشيم.
قويترين کتابخانة تخصصي فقه را در اين مرکز داريم. رسالهاي در مباحث جديد فقهي و اصولي از شيعه و سني نيست که در اين کتابخانه وجود نداشته باشد.
قبل از اينکه اين ساختمان ساخته بشود، برخي آقايان گفتند: «به آقا بگو اينجا را يک پاساژ بسازد و بعد با هر مغازهاي ميتوانيد در کوچه و پس کوچههاي قم از اين قبيل مدارس علمي تأسيس کنيد.» من هم به ايشان اين مطلب را عرض کردم. مرحوم پدرم فرمودند: «من چه فکري دارم، اينها چه فکري دارند! من ميخواهم ساختماني ساخته بشود که آبروي حوزه و شيعه باشد.» در ادامه گفتند: «روزي خواهد آمد که از جامعه الازهر به اينجا ميآيند و عظمت شيعه را ميبينند.» همين هم شد تا به حال سه چهار ملاقات با علماي بزرگ الازهر داشتيم. يکي از آنها بعد از بازديد از بخشهاي مختلف مرکز، نزد من آمد و گفت: «امروز نظرم راجع به مرجعيت شيعه تغيير کرد.» گفتم: «چطور؟» گفت: «من گمان ميکردم مراجع شيعه يک رساله مينويسند و خمس ميگيرند؛ ولي امروز ديدم که شما خيلي از ما جلوتر هستيد و مباحث گرهگشايي را تحقيق ميکنيد.» من به آن آقا گفتم: «اين فقه که شما امروز داريد، بر اساس مقاصد الشريعه است و در اين مجموعه، اساتيد ما اشکالات زيادي به فقه شما دارند. شما يک هفته اينجا بمانيد تا راجع به اين موضوعات بحث کنيم. اگر قم را بگرديد، اولين جايي که گزارش و نقد کوتاهي دربارة مقاصد الشريعه بيان شده، در مجموعة ما صورت گرفته است.»
آنچه در نظر مرحوم پدرم بود، محقق شد و اميدواريم خدا به ما اخلاص بدهد تا اين کار را ادامه بدهيم و استقلال مالي اينجا را حفظ کنيم. بنده از همان ابتدا اجازه ندادم مجموعة مرکز فقهي در جناحهاي سياسي وارد بشود. نه اصولگرا و نه اصلاحطلب براي مرکز ما موضوعيت ندارند. به اساتيد و طلبهها هم گفتم ما بر اساس اصولي که امام(ره) و رهبر معظم انقلاب به آن معتقدند، پيش ميرويم. البته من خودم موضعگيريهاي سياسي دارم. اعضاي جامعة مدرسين و ديگران هم ميدانند که بنده نه اصولگرا و نه اصلاحطلب هستم و معتقدم طلبه و روحاني فوق همة جناحها است. ما طلبة امام زمانيم. آنجا که امام به ما ياد داد براي اسلام فرياد بزنيم، فرياد ميزنيم؛ چه در اين دولت و چه در دولت قبلي و چه در دولت بعدي. دولتها براي ما فرقي ندارند. ما وامدار دولتي نبودهايم که اگر بخواهيم تأييد کنيم، بگوييم وامدار آن بودهايم. ما بر اساس عملکرد دولتها اظهارنظر ميکنيم. اميدواريم تا آخر هم بتوانيم مستقل باقي بمانيم.
بهعنوان حُسن ختام گفتوگو براي ما بفرماييد که در مرکز فقهي تا چه اندازه به معرفي مباني فقهي و اصولي حضرت امام خميني(ره) اهتمام داريد؟
ما به دنبال اين بوديم که در مرکز فقهي انديشههاي فقهي و اصولي امام را بيشتر موردتوجه قرار بدهيم. در مشهد چند سال است که درس خارج داريم. مرکز فقهي مشهد را بر اساس متون فقهي و اصولي امام قرار دادهايم. متن مکاسب محرمة امام و متن معتمد الاصولي را که پدرم از درسهاي امام نوشته است، چاپ و در آنجا تدريس ميکنيم. ما واقعاً معتقديم بايد مباني فقهي و اصولي امام را در حوزة قم و مشهد زنده کنيم و انشاءالله در آينده اين مکتب را در نجف هم احيا نماييم. اين يکي از اهدافي بود که والد ما به دنبال آن بود. اين هدف در قم تا حدي عملي شده و اين جزء مسائلي است که بايد به آن توجه بشود.
شما يک استاد در مرکز فقهي پيدا نميکنيد که من به او گفته باشم فقط مباني فقهي پدرم را در اينجا رعايت کند. بله روي مباني فقهي امام حساسيت داشته و دارم؛ چون مرحوم پدرم هم اين حساسيت را داشت. هر چند که ما در طرح مباحث آزاد هستيم؛ ولي ميگوييم که بايد حق امام و فقه و اصول ايشان ادا بشود و اگر ما اين حق را ادا نکنيم، چه کسي ادا ميکند؟ حق مباني سياسي امام را که مستضعفين دنيا، در ايران و خارج از ايران ادا ميکنند؛ ولي حق مباني فقهي و اصولي امام را طلبهها و حوزه بايد ادا کنند که متأسفانه حوزة ما اهتمام چنداني به آن ندارد؛ ولي ما در اين مجموعه به دنبال اين مسئله و تحقق آن هستيم انشاءالله.