و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابی القاسم مصطفی محمد و علی آله الاطیبین و لا سیّما بقیة الله فی الأرضین
از خدمات بسیار ذی قیمت همهی شما و دیگر عزیزانی که اینجا نیستند اما در این مرکز و مؤسسات آن سهیماند، به ویژه از سرور ارجمند و دوست عزیزمان حضرت آیت الله حاج شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی رئيس این مجموعه تقدیر دارم و دستآوردهای این مجموعه را مهم و قابل بهرهگیری و مؤثر در عرصههای جدید دانسته و همیشه از آن بهره بردهام، وظیفه بنده هم به عنوان یک طلبه آن است که از این حلقهی درخشان و نگین پرفروغ در حوزه تقدیر و تشکر کنم.
قبل از آنکه به بحثی در 14 ـ 15 بند بپردازم در مقدمه لازم میدانم میلاد امام هادی(سلام الله علیه) و نيز عید بزرگ ولایت و امامت و زعامت امت، عید غدیر را به همهی شما تبریک و تهنیت عرض کنم.
امام هادی(سلام الله علیه) در میانهی یک حلقهای قرار گرفته است که امام جواد و امام عسکری(سلام الله علیهم أجمعین) قرار دارند، این سه امام بزرگوار دو نقش در عصر خویش ایفا میکردند یکی نقش عمومی زعامت و ولایت امت، ادارهی جریان پیروان مکتب پرافتخار تشيع و اتفاق با سایر مذاهب و فرق و دیگر ادیان، نقش عمومی امام در هر عصری هدایت جریانهای فکری و اثرگذاری بر فکر و فرهنگ جامعهی خودشان است.
البته در چارچوب امکانات و شرایطی که وجود داشت، این سه امام هم به رغم عمرهای کوتاه و فشارهای فراوان و اختلاف زائد الوصف همانند ديگر امامان این رسالت خود را انجام دادند، اما به طور ویژه این سه بزرگوار نقش دومی را میبایست ایفا کنند و آن تمهید مقدمات برای آغاز یک اصل نو و جدید است، که همهی انبیای پیشین و همهی ائمه و پیامبر خدا مبشران به خاتم اوصیاء و حضرت ولی عصر(عج) بودهاند، این میثاق انبیاء و ائمه است.
بعد از آنچه در عصر امام رضا(سلام الله علیه) اتفاق افتاد معلوم بود که جریان به سمت عصر جدید و عصر غیبت رهسپار است و این سه امام میبایست زمینهها را برای ماندگاری و نورافشانی این اندیشه، و نيز آماده سازی طائفه برای ورود در دالان غیبت آماده کنند، لذا شبکهی رسالت را، شبکههای محدثین و مرتبطین خود را چه در شهرهای نزدیک و چه دور مثل همین قم و خیلی از نقاط دیگر عالم اسلام آماده میکردند که به راحتی بتوانند پنهان شدن خورشید ولایت و امامت را تحمل کنند و همزمان آماده شوند تا عصر زعامت عالمان راستین و فقیهان بزرگ را بپذیرند و شرایط برای عصر غیبت صغری و کبری از همه جهات آماده شود، این یک نکته که در میلاد امام هادی(ع) باید به آن توجه کنیم.
نکتهی دوم این است ما در مرکزی گرد هم آمدهایم که نام فاخر فقیهی بزرگ و استادی عالیقدر و مجاهدی انقلابی آيت الله العظمي فاضل لنکراني بر تارک آن میدرخشد بنده هم افتخار داشتم در زماني که ایشان سه سال در یزد تبعید بودند و مرحوم والد ما هم از علاقمندان و صاحب مراودات بسیار نزدیک با ایشان بودند، در آن دورهی نوجوانی گاهی در محضر والدمان خدمت ایشان مشرف میشدم. در سال 1356 که نوجوان بودم وارد درس خارج شدم، چند سال ابتدای درسم محضر ایشان بودم و خاطرات خيلي شیرین از این مرجع عظیم الشأن دارم. به یکی دو مورد اشاره میکنم تا ببينيم ارتباط استاد و شاگرد در حوزه چگونه است.
من 17 ـ 18 ساله بودم که وارد درس خارج شدم، مرحوم والدمان تأکید داشت که با درس خارج خود را آیت الله فاضل شروع کن. ایشان یکی دو سال بعد از مراجعت از تبعیدشان بود و در مسجدی در سه راه بازار تدریس میفرمودند و من هم شرکت کردم آن وقت حاج احمد آقای خمینی و جمعی از بزرگان هم بودند. مرجعی با آن عظمت، از تبعید برگشته و همين موجب محبوبيت زائد الوصف ایشان شده بود، ایشان خیلی در دل طلبهها و نسل جوان انقلابی آن زمان جای داشت و از چهرههای بارز بود.
من هم اول درسم بود و تلاش ميکردم درسم را عربی بنویسم، یادم هست که چقدر ایشان با بزرگواری ما را تحویل میگرفت، بارها یادم هست جمعهها در زیرزمین منزلشان حضور پیدا میکردند چقدر با لطف و کرامت زير بال آدم را ميگرفت، هنوز دفترهایی که با دستخط مبارک ایشان تصحيح شده دارم (خط زیبایی هم داشتند) ضمایر را اشتباه مینوشتم حتی اینها را رسیدگی میکردند و تذکر میدادند. خاطرات اینکه یک شخصیت بزرگ با درس آبرومندی که داشتند، من هم طلبهای نوجوان که در درس ایشان تازه حضور پیدا کرده بودم اینطور محبت میکردند و با دیگران هم همینطور.
یادم هست هر وقت با اخويهايمان خدمت ایشان مشرف میشديم تأکید میکردند درستان را بنویسید، تشویق ایشان را فراموش نميکنيم که پایه درسی را باید محکم کنید.
در دوره تبعید ایشان در یزد والد ما با ایشان در یک جا بودند، چقدر آدمها را جذب کرد، بسیاری از آنها الآن هم شیفتهی اخلاق ایشان هستند. مداومت بر کار فقهی و علمی و آن روح انقلابی و حاضر در صحنهی ایشان نکات برجستهی این شخصیت است که امروز هم همهی ما به آن نیاز داریم.
اما وارد اصل موضوع میشوم؛
اینجا در پیشانی قم نام بلند فقه خاندان پیامبر(ص) نقش بسته است؛ ما در حوزهای هستیم که هرچند به همهی رشتههای تخصصی باید بپردازیم ولی فقه ما جایگاه بزرگی داشته و این جایگاه را همچنان باید حفظ کنیم.
این حرف را طلبهای میگوید که از نوجوانی در مسائل جدید مطالعه داشته، دنیا را کم و بیش دیده است، از مکاتب فلسفی، کلامی، فقهی اطلاعات عمومی دارد، با اين وجود به فقاهت و فقه جواهری و ریشه دار در منابع اصیل و متدولوژی اجتهاد با همهی وجود اعتقاد دارم و به استمرار و عمق آن معتقدم، اگر ما بخواهیم با تکیه بر این میراث بزرگ و فاخر و کم نظیر به افقهای جدید نگاه کنیم و راه سلف صالح را به درستی بپیماییم به نظرم رویکردها و راهکارهای مهمی وجود دارد که باید به آن توجه کنیم.
ما وارث میراثی هستیم که دو صفحهی مکاسب آن میتواند مولد یک مکتب حقوقی در ابعادی از زندگی بشر باشد، این میراث را باید پاس بداریم، مهم بشماریم و بر آن پایهی روشمند و اصیل اجتهادی به عرصههای جدید هم بپردازیم.
من از میان 20 نکتهای که يادداشت کردهام چند مورد را به عنوان راهنمایی حرکت اجتهادی و فقهی حوزه عرض میکنم تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
1ـ ریشه فقه و فقاهت و تاریخ بالندهی فقه و سبک و روش اجتهادی و بالاتر از متد و روش حتی سبکهای اجتهادی را باید مهم شمرد و بر آن تکیه زد و بر پایه آن حرکت کرد، سکوی پرش ما همينجا است. حتی مرحوم شهید مطهری میفرماید رشتهای فقه ما رشتهی پیوسته تا صدر اسلام است، از تاريخ 1400 ساله ما فقه بالندهي سالامي به ويژه فقه شيعي پیوستگی استاد و شاگردی قطع نشده، کتابها حلقه به حلقه و زنجیروار جلو آمده، این موجب بالندگی این رشته است و بر این روش و متد و تاریخ رنجیرهوار و فاخر باید تکیه کرد.
2ـ پرسشهای نو برای گسترش دامنهی فقه اصیل ما کاملاً باید مورد توجه باشد، هیچ کس منکر این نیست که رشد و بالندگی فقه ما از یک جهت بر ریشهای عمیق استوار بوده و از جهت دیگر فقیهان در همهی اعصار گوش شنوا، چشم بینا، قلب گشاده نسبت به سؤالات جدید داشتهاند طرح سؤال از هر جا باشد مانعی ندارد. ما در مقابل مکاتب دیگر اگر تحت تأثیر داوریهای آنها قرار بگیریم جای لغزش است ولی اگر در شعاع سوالات آنها به کار علمی بپردازیم جای اشکال نیست.
پرسشهای نو و شناخت درست از آنها مایهی گسترش فقه میشود و آنطور که در طول تاریخ داشتیم امروز هم داریم، اینجاست که موضوع شناسی جدی و عمیق امر مهمی است، هم اینجا و هم مراکز دیگر و حتي مراکزی که با همین نام تأسيس شدهاند واقعاً موضوع شناسی برای عرضهی موضوعات درست در فقه امر مهمی است.
این موضوع شناسی گاهی عوامانه انجام میشود، موضوع جدیدی نیست بلکه شکل جدید است و نمیفهمد، عمق مسئله را نمیداند، موضوع شناسیهای ما از این ترکیبهای انضمامی باید به سمت ترکيب اتحادی برود، این که یک کسی به ما بگوید که موضوع این است عیبی ندارد، جاهایی اینطوری باید معنا کرد ولی ما موضوعات مهمی داریم که واقعاً مجتهد باید عمیقاً به شناخت آن موضوع ورود پیدا کند و الا نمیتواند نسبت به آن موضوع سخن بگوید.
همهی موضوعات اینطور نیست که بگوئیم شأن فقیه بيان موضوع نیست، در خیلی از جاها واقعاً شناخت موضوع از اهمیت بالایی برخوردار است.
3ـ در پرتو آن نگاه دو بال قوی اجتهاد اصیل، روشمند، جواهری و عمیق و شناخت عرصههای جدید و سؤالات نو، ما باید به تعمیق ابواب موجود فقهی بپردازیم، ابواب بزرگ و عمیق و مهم ما بایستی در پرتو این سؤالهای جدید و مسائل مستحدثه گسترش پیدا کند. بسیاری از مسائل نو در همین ابواب موجود جا میگیرد، منتهی این باب اجاره و شرکت و مضاربه باید بازتر شود، در دل خودش این مسائل مستحدثه را بگنجاند.
چند روز قبل فعالان اقتصادی آمده بودند راجع به بحث معاملات نفتی صحبت ميکردند. واقعاً معاملات نفتی یک قلمروهایی دارد که کاملاً سؤالات آن جدید است، همهی آن ضوابط کلی که میتواند راهنما باشد.
4ـ ما هیچگاه نباید از طرح مسائل نو هراس داشته باشیم، گاهی باید در 50 -60 باب از فقه کتاب جدید تولید کنيم. کتابهای جدید بر همان منهج قويم باید افزوده شود، در اين موارد هم بايد بزرگان و مراجع و شخصیتهای متبحر ما به این صحنهها ورود کنند نه افرادي سطحينگر همراه با روشنفکر زدگی.
5ـ هیچ یک از این نوپردازیهای اصیل فقهی نباید دقتهای پیشین در مسائل و ابواب قبلی را از دست ما بگیرد، یعنی ما در همان مسائل پیشین حج و صلاة و ... که خیلی دستخوش تغییرات مستحدثه نمیشود روز بروز باید بر تحقیقاتمان بیفزاییم. این جملهای بود که امام(ره) فرمودند که روز بروز باید پروندهی مسائلی که دستخوش تغییرات اجتماعی نشده سنگینتر شود و حوزه باید حتماً آن پرونده را دائم دنبال کند یعنی نوپردازیها، همه بايد در راستاي همان مسائل پیشین باشد. البته معتقدم برخی مسائلی که امرز موضوع ندارد عیب ندارد نقش کمتری پیدا کند ولی مسائل عبادی ما باید روز به روز عمقش بیشتر شود.
نبايد این نوپردازی را به معنای کاهش تحقیقات در ابواب پیشین و سنتی تفسیر کرد، هرگز این کار درست نیست. از دل همین فقه غنی ما حکومت و نظام اسلامی و این همه سخنهای جدید بیرون آمده، از همین تحقیقات مکاسبی و جواهری ما امام خميني بیرون آمد و دنیا را تحت الشعاع خود قرار داد.
6ـ بازسازی علوم اسلامی و اجتماعی که رهبری معظم بارها به آن اشاره کردهاند، بنده هم به عنوان یک طلبهی خیلی کوچک و کارشناس هم شاید نباشم، در این قلمرویی که دغدغهی 20 -30 سالهام بوده عرض میکنم، علوم انسانی اسلامی اگر بر اضلاعی از فقه منتهی نشود به نتیجه نمیرسد. یک ضلع مهم آن فقهی است که بتواند در این قلمرو نقش آفريني کند. 20 سال قبل در پژوهشکده حوزه و دانشگاه یک عزیزی بحث تربیتی نوشته بود.
من در 17 موردش گفتم این با آن بحث فقهی و آن بحث اصولی ارتباط دارد،گفتم ریشه را اگر نتوانیم بیابیم این کار به نتیجه نمیرسد! اگر امروز بخواهیم علوم انسانی و اجتماعی را بازسازی کنیم تا با معارف اسلام انطباق پیدا کند حتماً یک بُعدش فقه است، البته مسير طولاني ابعاد فلسفی و کلامی و اخلاقی و اشتراکاتی که دارد، هم باید طی شود، بنده اینجا عرض میکنم بخشی از ناکامی ما در بازسازی علوم انسانی اسلامی که اینقدر هم تأکید دارند به اين برمیگردد که اینها ریشه در فقه ما ندارد، وقتی که از آبشخور اصلی سرچشمه نمیگیرد چیز درستی از آب در نمیآید، این مشکلی است که ما در بعضی از جاها و نهادها و قلمروهای مربوطه داریم.
7ـ در مورد علم اصول من گفتم اصول فقه امروز از يک نظر به دو دسته تقسیم میشود، بخشی از مسائل آن خاص فقه است به معنای احکام شرعیهی افعال مکلفین، ولی بخشی از اصول ما دستگاه فقه منابع و متون است، بخشی از مباحث الفاظ، مقدماتی، عام و خاص و مفاهیم، اگر یک کسی کمی دقت کند نه تنها در فقه به معنای خاص بلکه در فقه اکبر مؤثر است ولی گاهی اوقات از آن غفلت میشود، من میگویم اصول باید یک مقدار منظومهوار شده و تفکیکهای بهتری روی آن بشود.
اصول بسیار مهم است، البته اصول ما حتماً نیاز به بحث و توسعه دارد، مگر اصول صاحب معالم و کفایه در یک نقطه و مرتبه است؟ خیلی فرق دارد، ولی بر یک خط قويم قرار دارند اینجاست که مطالعات تطبیقی اصول هم مهم است و نباید از آن هراس داشته باشیم، شیعه این عقلانیت را همیشه داشته که گوش فقها و بزرگان ما همیشه براي شنیدن حرفهای جدید باز بوده و آن را در هاضمه فکر خود جذب و بازسازی میکردند، در اصول هم باید چیزهای دیگری افزود و قلمروهای جدیدی را باز کرد، احیاناً اصولهای تخصصیتری را پایه ریزی کرد، ای کاش برسیم به اینکه مثل فقههای تخصصی یک شاخههای تخصصی در طبقهبندی فقه داشته باشیم.
من از بین این نکات به همین چند نکته بسنده میکنم و چند مورد را هم در حد عنوان عرض میکنم؛
مباحث تطبیقی خیلی مهم است، یعنی نظامات حقوقی جدید و حرفهای جدیدی که در دنیا پخش شده، موجب میشود که آن سرمایههای پنهان و ذخایر فقه ما رو بيايد. همین بحث حقوق بشر دوستانه که مدتي قبل در همين مرکز مطرح شد چقدر حرفهای تازه پیدا شد که از دل فقه ما بیرون آمد. لذا این بحثهای تطبیقی با حقوق و قوانین جدید و فقه ما را خیلی شفافتر کرده و طبقهبندیهای بهتری ایجاد میکند، همان طور که فقه مقارن هم مهم است، حوزهی بغداد چون درگیر مباحث بین المذاهب بود از یک درخشش خاصی برخوردار است، این نگاه مقارن را باید مهم بشناسیم و با این نگاه حتماً میتوانید کالاهای خوبی را به جهان اسلام عرضه کنید منتهی عالمانه، منصفانه، بحثها را حلاجی کنیم.
معارف اصيل ما در یک بحث تطبیقی و مقارن، از این مرز قم بیرون میرود و در جهان به صورت نظریات آخر و قابل ارائه در ميآيد بنده 20 ـ 30 سال درگیر فضای خارج از کشور بودم، سرمایه زيادي داریم که به دنیا عرضه نمیشود و اگر این را با نگاههای تطبیقی مقارن همراه کنیم نظریات خيلي مهمتری میشود، نگاه اجتماعی نیاز امروز است، فقه امروز ما باید به نیاز جامعهی درونی و بیرونی کشور پاسخ بدهد، فقه ما در باید به نیاز نظام اسلامی پاسخ بدهد، ما یک نظامی هستیم که از قم برخاسته و اين مال همین نگاه فقهی شماست، این نظام باید جواب پرسشهای خود را از قم بگیرد، نگاه اجتماعی و پاسخ به مسائل نو و جدیدی که مورد نیاز جامعه و نظام هست طبعاً در فقه ما باید قرار بگیرد و ما آن نظام تدریس و تدرس و فضای آزادی که در شاخصهای نظام آموزشیمان وجود داردتا جایی که امکان دارد باید صیانت کنیم، از دل سنت تقریر نویسی و تحقیق نویسی و استاد راهنما و کمک کار استاد میتوانیم حرفهای قشنگ و قابل عرضهای به دنیای امروز درآوریم و این راهی است که باید طی کنیم و مراکزی نظير این مرکز فقهي میتوانند این افقها را باز کنند.
امیدواریم مراکز ما، نهادهای ما، فقها و مراجع ما، اساتید گرانقدر ما بتوانند در حوزه فقه، نقشهی راه خوبی را طراحی کرده و همه در کنار هم این میراث غنی را پاس بداریم و مرزهای دانش فقه را به عرصههای نو بگسترانیم و هم اینکه این مسئله ما را از سایر نیازهایی که در جامعه هست، در حوزههای کلامی، فلسفی، عقلی، حدیثی، تفسیری و قلمروهای دیگر باز ندارد و حوزههای بزرگ ما بتوانند این نیازهای متنوع و گوناگون را جواب بدهند و بتوانیم حق بزرگانمان از جمله مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی و زعمای پیشین حوزه و شهدای گرانقدر و امام شهیدان را إن شاء الله ادا کنیم.