حاجیان در عرفات اند ولی من اینجا *** بین این روضه ام و در حرم کرببلا
عرفه آمده یعنی که مهیا باشید *** تا که همراه شوید با غم و اشک زهرا
سینه زن ها چقدر فرصتمان محدود است *** پرچم و پیرهن آماده کنید بهر عزا
دوش دیدم که کسی در عرفاتم می گفت *** هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله
هرکه مجنون حسن است بگو برخیزد *** هرکه دیدار خدا خواست بیاید با ما
دارد زمان توبه ما دیر میشود *** بی توبه هم زمانه چه دلگیر میشود
دارد دگر یواش یواش از نشانه ها *** آن بنده جوان تو پیر میشود
وقتی ز دست شب و روز است قدر من *** قدر مسلمم آینه تسلیم میشود
باید سراغ قافله عرشیان گرفت *** ورنه هوای شهر نفس گیر میشود
پیش شهید عشق چه سان سر کنم بلند *** وقتی نگاه فاطمه تکثیر میشود
اینجا هنوز وقت برای انابه هست *** با یک اشاره بر لبم اکسیر میشود
گاهی که خالصانه ترین گریه میکنم *** تقدیر هم مؤید تغییر میشود
حالا ز دست لیله قدر آمدیم و رفت *** تکلیف چیست؟ بر تو چه تقدیر میشود؟
باید که راهی عرفه گردی ای رفیق *** آنجا که معرفت به تقسیم میشود
وقتی که از وقوف رَوی به مشعر الحرام *** دل خود به خود به زمزمه تطهیر میشود
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است *** وقتی زمان مسلخ و تقصیر میشود
دیگر صدای هلهله ها پس برای چیست؟ *** آنجا که دفعتا پدرپیر میشود
باز این چه شورش است که در خلق عالم است *** ذبح عظیم بانی تکبیر میشود